eitaa logo
🏴روزی یک حدیث🇵🇸
233 دنبال‌کننده
903 عکس
4 ویدیو
2 فایل
«إن حدیثنا یحیی القلوب» در این کانال سعی می شود روزانه یک حدیث یا روایت از فرمایشات معصومین صلوات الله علیهم، به امید زنده شدن دلها تقدیم شود. ارتباط با مدیر hmadreza@ اکنون در ۳ بخش حدیث تقدیم میشود: کتاب کافی، تربیت نبوی ص و فضائل حضرت امیر المؤمنینع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمونه اخلاق 🖌 حضرت (ع) فرمود: (ص) نگاهش را میان اصحاب تقسیم مى ‏کرد و به این و آن برابر نگاه مى ‏کرد، و رسول خدا (ص) هرگز پاهایش را پیش اصحاب دراز نمى ‏کرد، و اگر مردى به آنحضرت دست مى ‏داد رسول خدا (ص) دستش را رها نمى ‏کرد تا او رها کند، چون این مطلب را دانستند مردى که با او دست مى ‏داد زود دستش را مى‏ کشید. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَيَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ يَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِيَّةِ قَالَ وَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ وَ إِنْ كَانَ لَيُصَافِحُهُ الرَّجُلُ فَمَا يَتْرُكُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَدَهُ مِنْ يَدِهِ حَتَّى يَكُونَ هُوَ التَّارِكَ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذَلِكَ كَانَ الرَّجُلُ إِذَا صَافَحَهُ قَالَ بِيَدِهِ فَنَزَعَهَا مِنْ يَدِهِ‏. 📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 496 روایة: 1
همسایه کیست؟ مردى از انصار خدمت رسول خدا (ص) آمده عرض کرد: نزدیکترین همسایه من کسى است که خیرى از او بمن نرسد و از شرش آسوده نیستم؟ پس رسول خدا (ص) به سلمان و اباذر _(راوى گوید:) دیگرى را هم من فراموش کردم و گمان دارم که مقداد بود_ دستور داد که با بلندترین آوازشان در مسجد فریاد زنند که: هر که همسایه ‏اش از آزار او آسوده نباشد ایمان ندارد، پس آنها سه بار آن را گفتند، سپس با دست اشاره کرد که تا چهل خانه از پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپ. (یعنى تا چهل خانه از چهار طرف همسایه هستند). إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَاهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ ... إِنَّ أَقْرَبَ جِیرَانِی مِنِّی جِوَاراً مَنْ لَا أَرْجُو خَيْرَهُ وَ لَا آمَنُ شَرَّهُ قَالَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ _وَ نَسِیتُ آخَرَ وَ أَظُنُّهُ الْمِقْدَادَ_ أَنْ يُنَادُوا فِی الْمَسْجِدِ بِأَعْلَى أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّهُ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَه. ُ فَنَادَوْا بِهَا ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى كُلِّ أَرْبَعِینَ دَاراً مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ‏. 📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 489 روابه:1
varesoon.ir در مجلس مناظره اى بين علماى فرقه هاى اسلامى تشكيل دادند، از علماى عامّه ، عالم بزرگ سنى ها، و از علماى شيعه مرحوم در مجلسى حضور داشتند. مجلس از شيعه و سنى پر بود. آلوسى به نمايندگى از عامّه روكرد به شيخ مظفر و گفت: اجازه مى دهيد سؤال كنم؟ مرحوم مظفر فرمود: سؤال كن. آلوسى پرسيد: درباره ى دستور ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ به ابوبكر كه به جاى خود براى مردم نماز جماعت بخواند، چيست؟ اگر مرحوم مظفر در جواب مى گفت: سند اين سخن ضعيف است، يا دلالت بر خلافت ندارد، از هر جهت آلوسى او را مى پيچاند و بالاخره جواب روشن نمى شد، و به نظر مى رسيد كه حق با آنها است؛ ولى مرحوم مظفر بدون تأمل فرمود: « إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ.» قطعا اين مرد هذيان مى گويد! واقعا اين جواب در اين جا معجزه است آلوسى نتوانست نفس بكشد و حرفى بزند، لذا خاموش شد: ؛ گويى سنگ در دهان او انداختند! و با همين سؤال و جواب، ختم جلسه اعلام شد! آلوسى با اين كه اهل فضل است و در كتاب تفسير خود مطالب معقولى ذكر مى كند، ولى وقتى به مسأله ى امامت مى رسد گويى همان شخص فاضل نيست و حرف هاى ركيك و عاميانه مى زند! . مطلب فوق به نقل از خادم الشریعه مرحوم حضرت آیت الله بهجت است.
همسایه خوب 🖌 حضرت علیهما السلام فرمود: همسایه ی خوب بودن تنها به این نیست که از آزار همسایه خوددارى کنى، بلکه همسایه خوب بودن این است که بر آزار او نیز شکیبائى کنى. 🖌 عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ قَالَ لَيْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كَفَّ الْأَذَى وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ صَبْرُكَ عَلَى الْأَذَى‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 492 روایة: 9
از ما نیست حضرت (ع) فرمود: بدانید از ما نیست کسى که با همسایه‏ اش به خوبی همسایگی نکند. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 492 روایة: 11
▪️مشکلات اقتصادی هست،کرونا هست، اما در همین اوضاع، بهزیستی گفته از ابتدای امسال ۷۵۰کودک بی‌سرپرست توسط خانواده‌های ایرانی به فرزندخواندگی پذیرفته شده‌اند.تازه عشق و محبت ایرانی‌ها اینجاست که ۶۴کودک معلول و ۸۳کودک دارای بیماری خاص و صعب‌العلاج هستند افتخار نکنیم به داشتن چنین مردمی؟ ══════🇮🇷═════ @JANGEFARHANG
همسایه بد! 🖌 حضرت علیه السلام فرمود: از بلاهاى کمرشکن که پشت انسان را دو تا کند همسایه بد است، اگر خوبی ببیند پنهان کند و اگر بدى ببیند فاش کند. 🖌 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ مِنَ الْقَوَاصِمِ الْفَوَاقِرِ الَّتِی تَقْصِمُ الظَّهْرَ جَارُ السَّوْءِ إِنْ رَأَى حَسَنَةً أَخْفَاهَا وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً أَفْشَاهَا. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 493 روایة: 15
آغاز دوره. چهارم ختم قرآن کریم به روش صفحه به صفحه از ۲۶ مهرماه ۹۹ همزمان با روز شهادت ثامن الحجج علیه السلام تلاوت: استاد صیاف زاده ترجمه: متن آیت الله مکارم با صدای آقای کبیری ارائه صوت ترجمه به صورت صفحه به صفحه آقای کبیری "برای اولین بار" @qoran1 با اشتراک بنر کانال در گروه ها و کانال ها، در ثواب تلاوت اعضای جدید شریک شوید.
همسایه کیست 🖌 حضرت (ص) فرموده: تا چهل خانه از روبرو و از پشت سر و از راست و چپ همسایه محسوب می شوند. 🖌 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ أَرْبَعِینَ دَاراً جِیرَانٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 493 روایة: 1
نان برسان 🖌 حضرت (ع) فرمود: هنگامی که با کسى همنشین می شوی اگر بتوانى دست بالا (دست دهنده) باشی، بکن [به او سود برسان] . 🖌 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَنْ خَالَطْتَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ يَدُكَ الْعُلْيَا عَلَيْهِ فَافْعَلْ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 494 روایة: 2
دوستداشتنی تر 🖌 حضرت (ع) فرمود: (ص) فرموده: دو نفر که با هم رفت و آمد می کنند، کسی پاداشش بزرگتر و پیش خداى عزوجل دوست داشتنی تر است که با دیگری بیشتر مدارا کند. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلَّا كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 494 روایة: 3
حق همسفر 🖌 حضرت (ع) فرمود: (ص) فرموده: حق همسفر این است که چون در راه بیمار شد رفقاى همسفرش تا سه روز بخاطر او توقف کنند. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَقُّ الْمُسَافِرِ أَنْ يُقِیمَ عَلَيْهِ أَصْحَابُهُ إِذَا مَرِضَ ثَلَاثاً. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 494 روایة: 4
آموزنده ... به یه کسی که بچه ژیاد داشت گفتن: ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ ♡ ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ. ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ ﮔﻔﺖ: ﻓﮑﺮ ﮐنید ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ. ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟ ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ. ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟؟؟؟!!!! یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ نساء 136 ای کسانی که ایمان آورده اید به خداوند ایمان بیاورید
ارتباط برادرانه 🖌 حضرت (ع) فرمود: ارتباط میان برادران، آنگاه که در غیر سفر، دیدار همدیگر، و در سفر با نامه نوشتن به یکدیگر است. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ التَّوَاصُلُ بَيْنَ الْإِخْوَانِ فِی الْحَضَرِ التَّزَاوُرُ وَ فِی السَّفَرِ التَّكَاتُبُ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 495 روایة: 1
📚 برگزاری مراسم ازدواج در ایام قمر در عقرب 💠 سؤال: با توجه به این که در هر ، بعضی از روزها است، آیا برگزاری مراسم در این روزها اشکال دارد؟ ✅ جواب: در ایام قمر در عقرب، اجرای صیغه ، کراهت دارد، اما برگزاری مراسم اشکال ندارد. 🆔 @leader_ahkam
جواب نامه 🖌 حضرت علیه السلام: جواب دادن به نامه واجب است مانند جواب دادن به سلام. 🖌 . عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَدُّ جَوَابِ الْكِتَابِ وَاجِبٌ كَوُجُوبِ رَدِّ السَّلَامِ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 496 روایة: 2
مادر شهید محمد معماریان: خودم پسرم را خاک کردم + عکس مادر شهید محمد معماریان که این روزها در کربلای معلی به سر می‌برد، با حضور در بعثه مقام معظم رهبری در این شهر، ماجرای تکان‌دهنده‌ای از فرزند شهیدش بیان کرد که بسیار شنیدنی است. به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، وقتی بانوان مبلغه از حضور یکی از مادران شهید قمی در کربلا خبر دادند که فرزند شهیدش، صاحب کرامات عجیبی است و حتی مادر خود را شفا داده، خواهش کردیم که اشرف‌السادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان با ما به گفت‌وگو بنشیند. خانم منتظری که در محافل رسانه‌ای قم، بانوی شناخته‌شده‌ای است و منزلش در این شهر مقدس به محل جمع‌آوری جهیزیه و سیسمونی مستضعفان تبدیل شده، قصه جالبی دارد که مبنای تمام کمک‌های او به مردم به ویژه خانواده‌های محروم است. بد نیست بدانید که او با حمایت جمعی از مومنین در ایران، حدود 600 خانوار را تحت پوشش دارد و روزانه ده‌ها نفر برای گرفتن تربت سیدالشهدا علیه‌السلام به خانه‌اش مراجعه می‌کنند. همه این قصه از فرزند نوجوان او شروع می‌شود؛ شهید محمد معماریان که در 12 سالگی به بسیج پیوست، در 13 سالگی به جبهه‌های نبرد اعزام شد، در 16 سالگی به شهادت رسید و سه سال بعد، مادرش را شفا داد و ماجرایی عجیب آفرید. گریه سحرگاه مادر شهید محمد معماریان می‌گوید: «محمد، 8 سال داشت. یک روز صبح از خواب بیدار شده بود و گریه می‌کرد. تعجب کردم. فکر کردم خواب بدی دیده یا جایی از بدنش درد می‌کند. کنارش رفتم و نوازشش کردم. گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: هوا روشن شده و من نمازم را نخوانده‌ام. انگار خواب مرگ رفته‌ام که نمازم قضا شد. در حالی که محمد فقط 8 سال داشت، اما نمازش هیچ‌ وقت قضا نمی‌شد.» اسمش را در بسیج نمی‌نوشتند خانم منتظری ادامه می‌دهد: «خودم مدت‌ها سابقه مسئولیت در بسیج را داشتم و پایگاه حضرت زهرا سلام‌الله علیها در قم را مدیریت می‌کردم. ولی اسم محمد را در بسج نمی‌نوشتند و می‌گفتند سن‌اش کم است. خودم دستش را گرفتم و به پایگاه بسیج رفتم. گفتم: حالا یک بچه‌ای هم می‌خواهد پناهنده اسلام شود، شما نگذارید. دوست دارید ما مادرها بچه‌هایمان را توی بغل بگیریم؟ پس چه کسی از این مملکت مواظبت کند؟ اصرار کردم. قبول نمی‌کردند. گفتم: امام حسین علیه‌السلام هم زن و بچه‌اش را به کربلا برد و فداکاری کرد. حالا شما این پسر نوجوان را قبول نمی‌کنید، روز قیامت جواب سیدالشهدا علیه‌السلام را چه خواهید داد؟ به هر زحمت و زوری بود، اسم او را در پایگاه بسیج مسجد المهدی قم نوشتند. تقریبا 13 ساله بود که پایش به جبهه باز شد. در حالی که پدرش هم از پنج سال قبل در جبهه خدمت می‌کرد.» خط‌شکن کربلای 4 مادر شهید نوجوان قمی می‌گوید: «محمد در جریان دفاع مقدس، 5 روز در محاصره دشمن قرار گرفت و در باتلاق‌های نمک جزیره «فاو» گیر کرد. وقتی نجات پیدا کرد، بعد از سه ماه حضور در جبهه به خانه آمد. در کربلای 4 هم وقتی از بین هزار نفر نیاز به خط‌شکنی 300 نفر بود، او نام‌نویسی کرد و باز بعد از سه ماه جنگ، 5 روز به خانه آمد. وقتی برگشت، سحر بود. در را که باز کردم، گفتم: انتظار آمدنت را نداشتم محمد! خندید. توقع چنین حرفی را از من نداشت. من هم خندیدم. گفتم: هر خونی لیاقت شهادت ندارد. انگار بهش برخورد که وقتی می‌خواست برای آخرین بار به جبهه برود، هی می‌رفت جلوی در و می‌آمد تو. بی‌تاب بود. بی‌قراری را در چشم‌هایش می‌دیدم. عاقبت جایی در خانه تنها شدیم. پرسیدم: چیزی می‌خواهی بگویی که این دست و آن دست می‌کنی. من مادرم و این چیزها را می‌فهمم. چشم‌هایش برقی زد و خوشحال شد. دست انداخت گردنم و گفت: آره مادر. حرف‌های زیادی دارم که با شما بزنم. گفتم: شب همه دور هم می‌نشینیم و حرف می‌زنیم. قبول نکرد و گفت: بابا طاقت ندارد. فقط با خودت باید صحبت کنم. شب، همه خوابیدند و من و محمد، تنها شدیم. نشستیم به حرف زدن تا صبح.» وصیت‌های سحرگاهان خانم منتظری با نقل خاطرات آن شب می‌گوید: «محمد گفت که من دیگر از جبهه برنمی‌گردم و این آخرین دیدار ماست. به احتمال زیاد جنازه من برنمی‌گردد و ممکن است اگر برگشت، سر نداشته باشم. فقط دعا کن که از امام حسین علیه‌السلام جلو نیفتم. اگر شهید شدم و راضی بودی، آن کفنی را که از مکه برای خودت آورده‌ای و با آب زمزم شست‌وشویش داده‌ای، به تنم بپوشان و شال سبزی را که از سوریه آورده‌ای به گردنم بیاویز. گریه نکن و اگر گریه کردی جلوی چشم دیگران نباشد. در تنهایی هر چه خواستی گریه کن.» قرص و محکم، تمام حرف‌هایش را شنیدم. صبح شده بود. نماز خواندیم و رفتیم دنبال کار و بارمان.» برو بچه جان! مادر شهید نوجوان قمی از روزی که محمد برای آخرین بار خانه را ترک کرد، می‌گوید: «وقتی آماده شد که برود، نگاهی به من کرد و گفت: محمدت را خوب نگاه کن. چیزی نگفتم. نگاهش کردم. ا
ز نگاه قاطعم فهمید که اهل گریه و زاری نیستم. رفت و در قاب در خانه قرار گرفت. بلند گفت: دیدار ما به قیامت. محمدت را نگاه کن! گفتم: برو بچه‌جان! تو را به علی‌اکبر امام حسین علیه‌السلام بخشیدم. رفت و کمی آن‌طرف‌تر ایستاد. باز گفت: رفتم‌ ها! نمی‌خواهی محمدت را برای بار آخر نگاه کنی؟ داد زدم: برو بچه! تو را به قاسم و علی‌اصغر بخشیدم. قرار نیست وقتی چیزی را دادم، پس‌اش بگیرم. رفت. 21 روز بعد، خبر شهادتش را آوردند. در حالی که 16 سال و 3 ماه داشت. خودم پسرم را به خاک سپردم این مادر شهید، خاطرات تکان‌دهنده‌ای از روز دفن محمد دارد. می‌گوید: «وقتی جنازه را آوردند، سه روز در نهر خیّن در شلمچه مانده بود. سه روز هم در معراج‌الشهدا نگه داشته بودند تا پدرش از جبهه برگردد. یک روز هم طول کشید تا کارهای تشییع و تدفینش انجام شود. یعنی جمعاً 7 روز از شهادتش می‌گذشت. کاسه سر محمد خالی بود و فقط صورت داشت. توی کاسه خالی سرش، پر بود از پنبه که دندان‌ها و زبانش لابه‌لای پنبه‌ها بود. جنازه را خودم توی قبر گذاشتم و خودم تلقینش را خواندم. وقتی دستم را از زیر سرش برداشتم، خون تازه دستم را رنگین کرد. دستم را نشان جمعیت دادم و گفتم: ببینید بعد از هفت روز خون تازه از سر محمدم جاری است. اما گریه نکردم. محکم و استوار همه کارهایش را انجام دادم و آمدم بیرون. بعد هم که دفن شد، روی قبر ایستادم و با استعانت از عمه‌ام حضرت زینب سلام‌الله علیها، سخنرانی کردم. به این امید که در ساعات آخر عمر ما خانم از ما راضی باشد.» جالب اینجاست که خودش قبل از اعزام آخر به دامادمان گفته بود که این قبر من است و دقیقا در همان نقطه به خاک سپرده شد ماجرای شفا دو سال و نیم بعد از شهادت محمد در سال 68 (تقریباً 28 سال قبل) حاج خانم از ناحیه پا دچار آسیب‌دیدگی می‌شود. خودش مایل نیست پایش را برای معالجه به دست پزشکان بسپارد. می‌گوید که اولین کار آن‌ها برداشتن چادر از سر مریض است. راضی نمی‌شود. پیش شکسته‌بندهای محلی و تجربی می‌رود، اما باز هم نتیجه نمی‌گیرد و همچنان درد می‌کشد. خودش این ماجرا را این‌گونه توضیح می‌دهد: «از اول محرم که دچار شکستگی پا شده بودم، به مسجد المهدی هم رفت و آمد می‌کردم، اما نمی‌توانستم کار کنم. برنج‌ها و سبزی‌های ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات می‌گفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زن‌ها را جمع کردم. بالاخره برنج‌ها و سبزی‌ها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم.» خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 می‌گوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: «من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا، دیدم دسته عزاداری جوان‌های محل به مسجد نزدیک می‌شود. پیشاپیش دسته، سعید آل‌طه داشت سینه می‌زد. یک دفعه یادم افتاد که سعید، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچه‌های دسته عزاداری، شهدای محله هستند. محمد من هم در میانشان بود. آن‌ها سینه‌زنان وارد مسجد شدند. من با زن‌های محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچه‌های محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: خدا بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت، از صورتم تا پا کشید و بست دور مچ پایی که آسیب دیده بود.» این رویای صادقه به عالم واقع هم سرایت می‌کند و یک اتفاق عجیب و غریب رقم می‌خورد: «از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتاده‌اند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمی‌کرد و از آن درد خلاص شده بودم.» خانه‌ای برای کار خیر حالا بعد از این همه سال، همان شال سبز در منزل خانم اشرف‌السادات منتظری قرار دارد و مردم با اطلاع از ماجرای شهیدی که مادرش را شفا داد، به آن مراجعه می‌کنند. به جز این‌ها منزل شهید محمد معتمدی در محله بلوار امین قم، محل کارهای خیری است که زوج‌های جوان و خانواده‌های کم‌برخوردار و محروم از آن منتفع می‌شوند. این مادر شهید، با حمایت خیرین مختلف، 600 خانوار را زیر پوشش دارد.. ** *افسوس شهدا را دیر شناختیم!* *هدیه به ارواح مطهر امام و شهدا وسلامتی وعزت روزافزون حضرت آقا صلوات* با انتشار این پیام دیگران را دعوت بفرمایید به میهمانی شهدا و به «گروه شهدا دست ما را بگیرند»* (۴) 👇👇👇 📚 @Dastan 📚
ادب آداب دارد 🖌 حضرت (ع) فرمود: رسول خدا (ص) هرگز پا نزد اصحاب دراز نکرد، 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 496 روایة: 1
آداب دوستی 🖌 از حضرت علیه السلام شنیدم که مى‏ فرمود: پرده شرم میان خود و برادرت را برمدار، و از آن باقى گذار، زیرا برداشتن آن، برداشتن حیاء است. 🖌 سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع يَقُولُ لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَخِیكَ أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَيَاءِ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 497 روایة: 5
عیار دوستی 🖌 حضرت (ع) فرمود: برادران خود را با دو خصلت آزمایش کنید پس اگر آن دو خصلت در آنها بود به دوستی ادامه دهید، و گرنه دور شوید، دور شوید، دور شوید. مواظبت او بر وقت نمازهایش، نیکى به برادران در سختى و گشایش. 🖌 قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُب؛ْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ. 📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 497 روایة: 7
بسم الله الرحمن الرحیم 🖌 حضرت (ع) فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم را ترک مکن اگر چه پس از آن شعرى باشد. 🖌 قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَدَعْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ إِنْ كَانَ بَعْدَهُ شِعْرٌ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 498 روایة: 1
ان شاء الله 🖌 حضرت (ع) دستور فرمود براى کارى نامه ‏اى بنویسند، پس آن نامه نوشته شد و به نظر آن حضرت رساندند و در آن نامه ان شاء الله ننوشته بودند، فرمود: چگونه امید دارید که این کار بپایان برسد (و انجام شود) با اینکه ان شاءالله در آن نیست؟ بنگرید هر کجا که ان شاء الله ندارد در آن بنویسید. قَالَ أَمَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِكِتَابٍ فِی حَاجَةٍ فَكُتِبَ ثُمَّ عُرِضَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ كَيْفَ رَجَوْتُمْ أَنْ يَتِمَّ هَذَا وَ لَيْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ انْظُرُوا كُلَّ مَوْضِعٍ لَا يَكُونُ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَاسْتَثْنُوا فِیهِ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 499 روایة: 7
کلمات متبرکه 🖌 حضرت (ع) فرمود: (ص) فرموده: کلمات قرآن و نام خدا را با پاکترین چیزى که به دستتان می رسد امحاء کنید، و از سوزاندن و پوشاندن آن با قلم نهى فرمود. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص امْحُوا كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى وَ ذِكْرَهُ بِأَطْهَرِ مَا تَجِدُونَ وَ نَهَى أَنْ يُحْرَقَ كِتَابُ اللَّهِ وَ نَهَى أَنْ يُمْحَى بِالْأَقْلَامِ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 500 روایة: 4