#قصه_متنی
گنجشکی که می گفت چرا؟❓🐤
بهار بود. گنجشکی توی لانه اش سه تا تخم گذاشته بود و روی تخم ها خوابیده بود، او منتظر بود که جوجه هایش از تخم بیرون بیایند.
چند روز گذشت. تخم اولی شکست، یک جوجه کوچولو از آن بیرون آمد و گفت:«جیک!جیک!»🐣
تخم دومی هم شکست، یک جوجه کوچولو از آن بیرون آمد و گفت: «جیک!جیک!»🐣
تخم سوم هم شکست، یک جوجه کوچولو از آن بیرون آمد، ولی این جوجه کوچولو نگفت جیک جیک، گفت:«چرا؟چرا؟»🐣❓❓
مادر گنجشک ها تعجب کرد و گفت:«نه!نه! تو نباید بگویی چرا؟چرا؟ باید بگویی «جیک جیک» ولی جوجه کوچولو باز هم می گفت: «چرا؟چرا؟» 🐤❓❓
روزها گذشت، جوجه ها بزرگ و بزرگ تر شدند ولی جوجه سومی هیچ وقت یاد نگرفت که بگوید جیک جیک.
هر وقت که می خواست بگوید جیک جیک میگفت: «چرا؟چرا؟»
جوجه ها کم کم گنجشک های بزرگی شدند. هر کدام به طرفی رفتند.
تابستان بود. زنبورهای عسل دور گلها می پریدند و می گفتند: «ما روی گلها می نشینیم و شیره گلها را می مکیم.🐝🌺🐝🌸🐝🌺🐝
گنجشکی که همیشه می گفت:«چرا» پیش آنها رفت و گفت:چرا؟چرا؟
زنبورها گفتند: معلوم است برای اینکه عسل درست کنیم. 🍯🍯🍯
گنجشک چیز تازه ای یاد گرفت.
مورچه ها تند تند دانه جمع می کردند و به لانه ی خودشان می بردند و می گفتند: ما دانه جمع می کنیم و به لانه می بریم. 🐜🌾🌾🐜
گنجشکی همیشه می گفت«چرا» پیش آنها رفت و گفت: چرا؟چرا؟
مورچه ها گفتند: معلوم است برای اینکه اگر حالا دانه جمع نکنیم، در زمستان گرسنه می مانیم. ❄️🌨❄️
گنجشک چیز تازه ای یاد گرفت.
دهقانی که گندم درو می کرد و می گفت: من گندم هایم را درو می کنم و آنها را به انبار می برم. 👴🌾🌾🌾
گنجشک گفت:چرا؟چرا؟
دهقان گفت: معلوم است برای اینکه از آنها نان درست کنيم.🍞🍞🍞
گنجشکی که همیشه می گفت «چرا» هر روز صبح تا شب پرواز می کرد. اینجا و آنجا می نشست. چیزهای تازه می دید و می پرسید:چرا؟ چرا؟
تابستان و پاییز و زمستان گذشت. 🍀🍂❄️
گنجشک مرتب می پرسید:
«چرا؟چرا؟»
از هر جوابی چیز تازه ای یاد می گرفت. برای همین بود که وقتی که دوباره بهار آمد. 🌳🌲🌳
گنجشک ما یک عالم چیز تازه یاد گرفته بود و از همه ی گنجشک ها داناتر بود. 🗯🐤
👶🏻. https://eitaa.com/hadyeasemany 👧🏻
📘نام کتاب: شاهزاده اسیر🌼
🌛داستان حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌜
✍نویسنده : حسین میرزایی
👦مقطع: دبستان
🔹نشر: آستان قدس رضوی
#کتاب
#داستان
#نرجس_خاتون
#امام_زمان
🍭به کانال هدیه آسمانی 313بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/hadyeasemany
🌸 #شعر_کودکانه
سلام من به مهدی و
به قلـــب آسمانیش
سلام من به پاکــی و
به لطف و مهربانیش
سلام من به لحظه ای
که می رسد ظهور او
سلام من به لحظه ای
که میرسد عبــــور او
سلام من به بوسه ای
که میرسد به دست او
سلام من به حضرتی
که داده مهـــر و آبرو
سلام مـــن به قد او
سلام من به قامتش
سلام من به دست او
به قــــدرت امامتش
https://eitaa.com/hadyeasemany
#قصه_متنی
کی قویتره؟!
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
یک روز صبح موش موشک از مادرش پرسید: مادر کی از همه قویتره؟🐀
مادرش خندید و گفت: هر کس به اندازه خودش قویه. موش موشک فکر کرد که مادرش شوخی می کند، با خودش گفت: امروز می روم جنگل و یک دوست قوی پیدا می کنم.🐀💪
موشی از خونه بیرون اومد و رفت و رفت تا اینکه خسته شد و روی زمین دراز کشید.🐀😓
چشمش به خورشید گرم و پر نور افتاد، با خودش گفت: خورشید از همه قویتره چون همه جا را روشن می کند. بلند شد و فریاد کشید: ای خورشید درخشان که در آسمان می درخشی، من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🌞
خورشید خندید و گفت: درست است که من خیلی پرنورم ولی ابر از من قویتر است. چون او می تواند جلوی من بیاید و نورم را بگیرد.⛅️
موشی از خورشید خانم خداحافظی کرد و رفت.
با خودش گفت: پس من با ابر دوست می شوم. بعد به آسمان نگاه کرد و یک تکه ابر دید. رفت و رفت تا به ابر رسید.🐀☁️
به ابر سلام کرد و گفت: ای ابر پر از باران، من به دنبال یک دوست قوی هستم. آیا دوست من می شوی؟
ابر خندید و گفت: درسته که من می بارم و آب براتون میارم. ولی باد از من قویتر است، چون او به هر جا که بخواهد مرا این طرف و آن طرف می کشد.☁️💨
موشی از ابر خداحافظی کرد و راه افتاد.
موشی با صدای بلند باد را صدا کرد. یک دفعه گرد و غبار به هوا بلند شد. موشی فهمید که باد آمد. سلام کرد و گفت: ای باد قوی که به هر جا می روی. من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🌪
باد گفت: درست است که من همه جا می روم ولی کوه از من قویتر است، چون وقتی به کوه می رسم دیگر زور من به او نمی رسد و مجبورم که بایستم.🌪🗻
موشی از باد تشکر کرد و راه افتاد.
موشی راه افتاد و رفت تا به کوه رسید. از کوه بالا رفت و با صدای بلند سلام کرد و گفت: ای کوه بلند و پر زور، من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🗻
کوه گفت: درست است که من بلند و سخت هستم، ولی وقتی زمین خودش را تکان می دهد، تمام سنگهایم می ریزد. پس زمین از من قویتر است.🏞
موش گفت: پس من با زمین دوست می شوم و راه افتاد.
موشی از کوه پایین آمد و زمین را صدا کرد و گفت: ای زمین پر زور که می توانی کوه را تکان بدهی. من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🏞
زمین گفت: درسته که من خیلی بزرگم ولی از من قویتر هم هست. مثلاً خود تو می توانی مرا سوراخ کنی و در درون من خانه بسازی.🐀😳
موشی تازه متوجه حرف مادرش شد و فهمید هر موجودی می تواند هر کاری بکند به شرط اینکه خوب فکر کند.☺️
🌞☀️🌞☀️
👶🏻 https://eitaa.com/hadyeasemany 👧🏻
«قناری آی قناری /
عجب صدایی داری /
بخون بخون برامون /
ترانۀ بهاری /
صلِّ علی محمد / صلوات بر محمد /
قناری آی قناری /
کوچک و بزرگ نداره /
صلوات بر پیغمبر /
شادی و شور مییاره /
صل علی محمد / صلوات بر محمد /
قناری آی قناری /
وقتی میخوای بخوابی /
یواشکی چی میگی /
به من بده جوابی
صل علی محمد / صلوات بر محمد /
https://eitaa.com/hadyeasemany
📣 #طبق_برنامه_سه_شنبه_ها:
🌷 #شعرکودکانه
💐🤝 ویژه #هفته_وحدت
پیامبرم محمد 🌷
در آسمانها احمد
عبد الله پدر او 🌷
آمنه مادر او
خدیجه همسراو 🌷
فاطمه دختر او
دایه ی او حلیمه 🌷
با اخلاق کریمه
صل علی محمد 🌷
صلوات بر محمد
💖 #ما_پیامبر_اکرم_ص_را_دوست_داریم
💐آغاز #هفته_وحدت مبارک
https://eitaa.com/hadyeasemany
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️کاردستی "سبد سبد ستاره"🔆
🌺ویژه هفته وحدت ، سالروز میلاد پیامبر مهربانی ها حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم 🌺
🔰وسایل مورد نیاز :
✂️قیچی
🔖پنج عدد کاغذ a4 رنگی
📏خط کش
📐شابلون دایره
✏️مداد
💈چسب ماتیکی
🌷توضیحات مربوط به ساخت این کاردستی زیبا مرحله به مرحله در فیلم نمایش داده شده است🌷
#کاردستی
#میلاد_پیامبر
🍭به کانال هدیه آسمان بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/hadyeasemany