12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
انسان بر خلاف آنچه امریکا و اروپا تصور میکنند «کوکی» نیست
عباس ابن علی(ع) سند این حرف است
تصمیم گیرنده نهایی در عالم دو گروه اند
صابرین بربصیرت و فروشندگان بصیرت
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹
🔸شناسایی منافق از مومن🔸
الآن هم مقاومت مؤمنان زمینۀ شناسایی منافقان و کافران است.
در حدود بیست سال پیش، تصوّر مردم جهان نسبت به آمریکا و اسرائیل، مانند تصور امروزشان نبود.
امروز مردم جهان آمریکا را خیلی بهتر میشناسند. سالها قبل مردم جهان گمان میکردند که پرچمدار مبارزه با تروریسم و گروههای تکفیری و وحشی، همچون «القاعده»، آمریکا است، ولی امروز پرچم حمایت از تروریسم را بر دوش آمریکا میبینند.
عربستان، در گذشته در میان مردم جهان، بهعنوان «خادمالحرمین» مطرح بود، اما الآن بهعنوان متحد با اسرائیل مطرح است.
اگر استقامت فلسطینیها، یمنیها، عراقیها و لبنانیها نبود، باطل هرگز شناسایی نمیشد و فرق بین حق و باطل آشکار نمیگشت.
اکنون «حزب الله» موقعیتی در جهان دارد که عربستان در بیست سال پیش داشت. الآن «حزب الله» بهعنوان پرچمدار مقاومت مطرح است.
📌کتاب آئینه تمام نما صفحه 32 و33
@haerishirazi
🔸آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه🔸
🔹مبارزه با عرفان در اسلام آمریکایی🔹
شرح پیام امام خمینی رحمت الله علیه به حوزه و روحانیت (منشور روحانیت)
اسلام آمریکایی که جلوی حرکت اسلام راستین را میگیرد، بلکه به صورتهای گوناگون جلوهگر میشود: گاهی بهصورت و شکلی که بنیامیه مطرح میکردند، گاهی بهصورت ردّ عقل که میشود اخباری، گاهی بهصورت وهابی گری که همهچیز را شرک بهحساب میآورد و اصل شرک را از یاد میبرد که اطاعت از طاغوت و طاغوتچهها باشد و گاهی بهصورت ردّ فلسفه.
یکی از مسائل اساسی در اسلام، عرفان اسلام است. وقتی کسی بگوید: «عرفان یک مسئله انحرافی است»، خوب، چه طور میشود؟ به تمام معارف اسلامی به دیدۀ شک و تردید نگاه میکند.
قرآن آمده است تا انسان را در مسیر عرفان با آن محتوایی که دارد قرار دهد آنوقت کسی بیاید و از آن چیزی بسازد که گویا اسلام عرفان را منع میکند، تفقه را منع میکند، تهذیب نفس را منع میکند، خودسازی را منع میکند و سیر و سلوک را ممنوع میکند و همه اینها را بهعنوان مبتدعات تلقّی میکند. خوب، این چه میشود؟ چرا بعضیها این حرفها را میزنند؟
به نظر من همهاش به خاطر این است که فردی بر چیزی محیط نیست و آنوقت منکرش میشود: «اَلنَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا» مردم دشمن چیزی هستند که نمیدانند. (نهجالبلاغه/ حکمت 172). آقا، مگر من قسمخوردهام که هر چیزی من فهمیدم اسلام است و هر چیزی من نفهمیدم اسلام نیست؟ اگر چیزهایی باعقل جور درنیامد، باید بگویم اینها خارج اسلام است؟ آیا چنین برخوردی درست است؟
مگر من آنقدر بر مسائل اسلام محیط هستم که هر چه من نتوانستم محیط بر آن بشوم، بگویم دیگر این از اسلام نیست و بدعت است و کفر است؟ اینجاست که این هم میشود زنجیر بر دست و پای صاحبان این افکار و بعد هم کسانی که به دام آن بیفتند.
چنانچه ما به عالم اعلام کردیم که اسلام عرفان ندارد، بعد از ما نمیپرسند که پس اسلام چه دارد؟ اسلامی که عقل ندارد، فلسفه ندارد، عرفان ندارد، سیر و سلوک ندارد، عشق ندارد، شوق ندارد، پس چه چیزی دارد؟ ته قضیه چه میماند؟ اگر اسلام اینها را ندارد -چنانکه میگویی ندارد- این اسلام را در بازار بگذار، آیا کسی به یک دینار میخرد؟ شما که اسلام را اینطور خطکشی میکنید و حدود اربعه برایش معیّن میکنید؛ از شمال به کجا و از جنوب به کجا و از شرق و غرب به کجا، مگر اسلام حدود اربعه دارد؟ مگر محدود است؟ اسلام محدود نیست؛ تمام خوبیها را دارد و از تمام بدیها منزّه است.
📌 کتاب تحجر گرایی/ اثری از آیت الله حائری شیرازی/ صفحه 221
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹
خدا میگوید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».نور الهی است که آسمان و زمین را روشن کرده است. پس کسی که عالم را روشن ببیند با نور خدا آشنا شده است و باید نور خدا را در خودش هم ببیند؛ چون خود انسان هم جزء آسمان و زمین است.
وقتی میگویی: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، خود انسان نباید از قلم بیفتد و اگر انسان بخواهد خدا را ببیند، با آن نوری که در خودش هست باید خدا را ببیند، چون نزدیکترین جا به انسان خود انسان است. اگر کسی خدا را در خودش دید چه حالتی پیدا میکند؟ آیا ادعای خدایی میکند که خدا را در خودش دیده است، یا استغفار میکند؟ استغفار میکند. چون میگوید من در محضر خدا چه کردهام، وقتی خدا را در خودش میبیند در مقابل دشمنان خدا احساس ناتوانی نمیکند؛ در مقابل دوستان خدا اظهار خودنمایی نمیکند. مشکل انسان این است که خودش را قبول دارد و میگوید من کسی هستم و چیزی هستم.
همه بدبختیها از همین جا شروع میشود که انسان خودش را چیزی بداند. زمانی خدا را در خودش میبیند که خودش را چیزی نداند. اگر خودش را دید، او را نمیبیند؛ اما اگر او را دید، خودش را نمیبیند و این راهی است که قرار دادهاند برای انسان که ببیند هرچه هست در عالم، آثار خداست، مالکش خداست، ولیاش خداست.
@haerishirazi
🔸آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)🔸
اگر گرفتاری مالی داشتید، سراغ امام جواد علیه السلام بروید. اگر گرفتاری از نوع امور معنوی بود، سراغ حضرت زهرا سلام الله علیها بروید. اگر از دست ظالمی ناراحت هستید، سراغ امام علی علیه السلام بروید.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ملاقات با خداوند🔸
انسان زمانی که با خداوند ملاقات می کند باید بتواند سرش را بالا کند. امام حسین علیه السلام که در راه امر به معروف و نهی از منکر گام برداشت، چنان دوستانی پیدا کرد که در ظهر عاشورا خودشان را سپر بلای امام کرده و تمام بدنشان پر از تیر دشمنان شد.
بیانات در عیادت از شهید امربه معروف علی خلیلی 92/12/7
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹
🔸«عقل» ودیعهای گرانبها از جانب خداوند🔸
انسان نباید با ودیعهای که خداوند به نام عقل در انسان قرار داده بازی کند. عقل از خداوند جدا نمیشود و یک پیوند ناگسستنی با خدا دارد. پیوند انسان با عقل در واقع پیوند با خداست. امام باقرعلیه السلام فرموده است: «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِم عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ یعْلَم». هر کس به آن چه میداند عمل کند، خداوند آن چه را نمیداند به او میآموزد.
آنچه انسان با عقلش میفهمد، این «بِمَا عَلِم»ی است که خداوند به او عطا کرده و اگر به آن عمل کند تمام شبهههایش برطرف میشود. ریشه شبههها، ترک عمل به علم است.
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)🔹
🔸کاری میکنیم که اندازۀ این لباس شوید!🔸
اقتصاد، اخلاق، تربیت و...، همه لباسهایی هستند كه برای برهنه نماندن و حفاظت انسان، بر او پوشانده میشود.
چگونه امكان دارد لباسی که آن را اندازهگیری نكرده باشند، با بدنی متناسب باشد؟ خیاطی كه هنوز مشتری خود را ندیده و پُرُوْ نكرده، چطور حق دارد و میتواند بر پارچۀ او قیچی گذارد؟!
مكاتب و علوم انسانی بشری اینگونه عمل میكنند كه برای انسان، ندیده، لباس میدوزند و بعد هم آن را بر او پوشانده، به او میگویند این لباس توست! یا آن را بپوش، یا به تو میپوشانیم و كاری میكنیم كه به اندازۀ آن شوی!
به عبارت دیگر، در مسائل فرهنگی و تربیتی، از دبستان تا دبیرستان، دقیقا به گونهای برنامهریزی میكنند تا انسانِ مورد نظرشان، با اقتصادی كه در نظر دارند، تطبیق كند!
آنان راهی جز این ندارند كه اگر لباس اندازه نبود، آن قدر فشار بدهند تا لباس اندازه شود!
@haerishirazi
🔸سفارش تبعیض آمیز!🔸
📝#خاطره زیبای دکتر علی حائری (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹بالأخره بعد از کش و قوس های فراوان، در آبان ماه 88، من هم سرباز شدم. پادگان آیت الله خاتمی یزد. بماند که چه ها کشیدم! هر چه بود گذشت.
هر روز، نزدیکی های اذان صبح مجالی دست می داد تا چند دقیقه ای تلفنی صحبت کنم. دفتردار پدر که بازنشسته سپاه بود را هر روز خواب آلود به پای تلفن می کشیدم: که مرد حسابی پدرم درآمد، چاره ای کن، ناسلامتی تو سرهنگ سپاهی، من زن و زندگی دارم، مادر بیمار دارم، راهی، رایزنی ای، چیزی. چند روز مرخصی جور کن و ....
این درد دل های دردمندانه تقریباً هر روز ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح، جناب دفتردار خودش گوشی تلفن را برداشت و گفت: علی مژده بده.
بی صبرانه گفتم: برایم مرخصی گرفتی؟
گفت: بالاتر!
خواب به کلی از سرم پرید، ضربان قلبم بالا رفت، گفتم: بگو ببینم چه کردی؟
گفت: «حاج آقا از مشهد به سمت شیراز می آیند و این بار از راه یزد. در شهر یزد چند سخنرانی دارند؛ من جمله در پادگان شما! وقتی آمد پادگان شما، می توانی همراهشون بیایی شیراز! »
یکه خوردم. هم خوشحال شدم و هم متعجب. چه خواهد شد؟
🔹 آن روز را با لحظه شماری گذراندم. تا ظهر منتظر بودم؛ خبری نشد. هنگام نماز ظهر، در مسجد پادگان اعلام کردند که ساعت پنج سخنرانی ویژه داریم و کلاس ها زودتر تمام می شود؛ حضور همه الزامیست. فرمانده گروهان ها همه را بسیج کنند.
چشمانم برق زد، قلبم به تپش افتاد که پدر می آید و من شب را پس از قریب یکی دو ماه، در شیراز خواهم گذراند. ساعت پنج شد. فرمانده گروهان، ما را به خط کرد و به مسجد بزرگ پادگان برد. قریب دو هزار سرباز، مسجد را پر کرده بودند.
🔹 بالأخره پدر آمد. تا او را دیدم، بعض امانم را برید. حدود چهل دقیقه ای صحبت کردند. یادم نیست چه گفتند، فقط آخرین جمله شان این بود که پسر من هم ما بین شماست، چند دقیقه ای او را ببینم و بروم!
همه به هم نگاه کردند. فرماندهان و سربازان، همه یکه خورده بودند. دل تو دلم نبود، احساس می کردم کل وجودم همراه ضربان قلبم بالا و پایین می شود.
همه ما را به خط کرده به صرف شام بردند. شام یک تخم مرغ آب پز به همراه یک خیار شور لپری قاش نشده و یه کف دست نان بود. شام را گرفتم و نخورده به آسایشگاه آمدم. همچنان منتظر بودم. هیچکدام از هم خدمتی ها و فرمانده ها مرا نمی شناختند. بالأخره فرمانده ی دسته آمد: «14/103 بیا بیرون». آمدم بیرون. گفت: «بازیگوش! فامیلت چیه؟»
گفتم: حائری.
لبخندی زد و گفت سر و وضعت را مرتب کن و برو دفتر فرمانده پادگان. کارت دارند.
🔹وقتی وارد سالن شدم، میز کنفرانس بزرگی آنجا بود که همه فرماندهان دور میز نشسته بودند. پدر هم همراه سردار میرحسینی فرمانده پادگان نشسته بود.
من که لاغر، کچل و سیاه تر شده بودم، با لبخند پدر اشکم درآمد.
پدر گفت: علی بابا! چهره ات مردانه شده، بیا پیش من.
شام آنها، چلو جوجه بود که به غایت زیبا، سفره آرایی شده بود.
پدر به مزاح گفت: خوب بهت می رسند ها! از این چیزها که تو خانه هم گیرت نمیاد.
با خنده گفتم: شام ما از شام شما چند دوره قبلتر بود!
گفتند: یعنی چه؟
گفتم: ما تخمش را خوردیم، شما جوجه اش را می خورید.
همه خندیدند الا فرمانده گردان.
گوشی موبایل پدر را گرفتم رفتم که به اهل منزل و مادر زنگی بزنم. همچنان فرمانده گردان مرا با چشمانش با نگاهی خشک و سرد دنبال می کرد تا اینکه شام تمام شد.
🔹 پدر، میکروفن جلوی خود را روشن کرد. زیر چشمی نگاهی به من کرد و بعد چشمانش را بست. گویی می خواهد چیزی بگوید که باب میل من نبود.
گفت: من از عزیزان و فرماندهان تشکر می کنم که این فرصت را فراهم کردند که من چند ساعتی را در این پادگان بگذرانم. بعد دستی به سرش کشید و گفت: «اینکه پسرم در اختیار شماست، فرصتیست برای ما که به همگان اثبات کنیم در جمهوری اسلامی تبعیض ور افتاده! هر کاری که سخت تر از بقیه امور است را به او بسپارید، هرکاری که دون شأن است را از او مطالبه کنید؛ مثلا وظیفه نظافت تمام دستشویی ها پادگان را به عهده او بگذارید، به او کمتر از سایرین مرخصی بدهید و .... »
همه خندیدند و فرمانده گردانم بلندتر از بقیه! من خشکم زده بود! تمام سلول های بدنم مور مور می شد. متعجب نگاه پدر کردم و در دل گفتم می دانی داری با من چه میکنی ؟!!
🔹 پدر روی موکت نشسته بود و داشت عمامه اش را روی زانویش دوباره می بست. گفت: «علی جان! از من دل گیر نشی ها»
هنوز من گیج و منگ بودم.
عمامه اش را بر سر گذاشت و آغوشش را گشود و ...
دستش را بوسیدم. سرم را که به سینه اش فشرده بود بوسید و رفت.
🔹من ماندم و پست نیمه شب برجک 11 (برجک تنبیهی سربازان) و نظافت دستشویی ها در هر سحرگاه ... !!
منبع: @dralihaeri
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)🔹
🔸 ایمان مراقبت می خواهد🔸
دانه گندم را نکاشته ای، مراقبت نمی خواهد. به محض این که آن را بکاری، رسیدگی باید شروع شود.
انسان اگر در راه خدا افتاد، تازه اول مراقبت است؛ اول خطر است. برای همین است که افراد سالم، وقتی منحرف می شوند، بد منحرف می شوند و خطرناک تر خواهند بود.
@haerishirazi
🔸باور کن!🔸
شب جمعه اول ماه رجب، حرم اندر حرم است. یعنی هم از نظر ماه رجب بودن حرم است و هم از نظر شب جمعه بودن حرم است. اما شب جمعه اول با شب جمعه های دوم و سوم متفاوت است و برای آن اعمال مخصوص گذاشته اند و به آن لیله الرغائب می گویند؛ برای اینکه آرزوهای انسان در این شب می تواند با دعا مستجاب شود و به آرزوهایش برسد. این جایزه کسی است که از این شب استفاده کند.
یک مالک بزرگی، از افراد روستاهای مختلف طلبکار بود و خیلی هم در مطالباتش سختگیر بود. یک وقتی اعلام کرد من فلان ساعت در دفترم هستم، هرکس بیاید صورت بدهی اش را بیاورد، در این فاصله زمانی بدهی هایش را قلم می گیرم. افراد مختلفی این اطلاعیه را دیدند اما گفتند که او می خواهد ببیند چه کسی در توهم است و حرفش را باور می کند. یک روستایی که بدهی سنگینی به آن مالک داشت گفت تا حالا دروغی از این مالک نشنیده ام؛ به دفترش می روم و رفت و آن مالک صورت بدهی هایش را صفر کرد و بخشید. وقتی افراد دیگر فهمیدند به مالک گفتند چرا این کار را کردی؟ او گفت می خواستم قدرت ایمان را به شما نشان دهم. این روستایی به من ایمان آورد، باورم کرد و این نتیجه را گرفت. کسان دیگر که این حرف مرا باور نکردند این نتیجه را نگرفتند.
در لیله الرغائب هم خداوند می فرماید شما را به آرزوهایتان می رسانم. آنهایی که به خدا ایمان دارند آرزوهایشان را از خدا می گیرند و کسانی که باور ندارند نتیجه نمی گیرند. امیدوارم خدای متعال این باور را به ما بدهد که از این شب ها نهایت استفاده را بکنیم.
@haerishirazi