eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
72.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
339 ویدیو
706 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 هیچ کس با نگاه یا لمس یک نوار کاست نمی تواند بفهمد که آن نوار پر است یا خالی، و اگر پر است چه چیزی در آن ضبط شده است. ظاهر نوار کاست هیچ نشانه ای به ما نمی دهد، مگر این که در دستگاه ضبط صوت قرار داده شود. قیامت دستگاه ضبط صوتی است که در آن، نطق اعضاء و جوارح آشکار خواهد شد. ظاهر انسان ها، مانند نوارها شبیه یکدیگر است، تنها یک دستگاه خدایی مانند قیامت است که با آن می توان از درون انسان ها پرده برداشت. 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸زیارت آسمان🔸 یک نگاه به آسمان برای انسان کافی است که بداند این چیزهایی که برای خودش برداشته، باعث خجالت است. را گذاشته اند برای صفر کردن . انسان یک نگاهی به آسمان بکند، را می گیرد! برای نجات انسان از تعلقات، یک نگاه معنادار به آسمان بس است. برای مشاهده ویدیوهای بیشتر به لینک های زیر مراجعه کنید آپارات: https://www.aparat.com/haerishirazi یوتیوب: https://www.youtube.com/channel/UCQ3IRUQgZ2OFBkkcYrxVZeg اینستاگرام: https://www.instagram.com/haerishirazi @haerishirazi
💬 حرفی که به کسی یا فرزندت می‎زنی، دانه است و فکر او زمین. ببین در این زمین چقدر بذر می‎توان پاشید؟ اگر در یک‎متر زمین یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانه‎ها سبز نمی‎شوند، تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه می‎کنند. موعظه زیاد، باعث می‎شود که حرفها همدیگر را لِه کنند همدیگر را بپوشانند. 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸حوصلۀ پدر، بچه را با شخصیت می کند🔸 وقتی خوش‌اخلاق و با تحمل و باشد، بچه باشخصیت می‌شود. حوصلۀ پدر، حوضی است که بچه در آن رشد می‌کند. بچه، مثل «ماهی» است و «حوصلۀ پدر» مثل حوض. آن پدری که حوصله‌اش زیاد است، مثل است و بچه تا حدّ ماهی‌های دریاچه رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. پدری که از این هم باحوصله‌تر است، مثل یک دریاست، بچه مثل ماهی در ، به اندازۀ قدرت و جرأت پیدا می‌کند. شما ببینید حسین بن علی (علیه‌السلام) فرزند دریاست، در دریای حوصله پدرش و جدّش رشد کرده است، از این جهت است که یک شخصیت زنده و بزرگ است. @haerishirazi
✅ بخشی از گفتگوی آیت الله حائری شیرازی با یکی از مراجعه کنندگان به ایشان: 🔸 مراجعه کننده: بنده با همسرم مقداری ناسازگار هستیم. ذکری، چیزی دارید به ما بدهید تا اوضاع بهتر بشود؟ 🔹 آیت الله حائری: با خانمت پارک می روی؟ 🔸 مراجعه کننده: خیر حاج آقا 🔹آیت الله حائری: پارک برو! تفریح برو! @haerishirazi
💬خدا رحمت کند مادرم را. یکی از راه‌های تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی می‌دید، دیگر کار به ما نمی‌داد و نمی‌گذاشت در خانه کار کنیم؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می‌کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می‌ساخت. امروزه بسیاری از ما دقیقاً بالعکس عمل می‌کنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی‌داریم یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر می‌کنیم. در نتیجه، چنین بچه‌ای کار را تنبیه تلقی می‌کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می‌کردیم! 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸دعوا ندیده!🔸 اگر می خواهی در مدرسه فساد ایجاد نشود، راهش این نیست که فیلتر بگذاری تا بچۀ فاسد به مدرسه نیاید. نه، باید بچه ها را طوری بار بیاوری که اگر یک فسادی دیدند، با کنترلش کنند. بچه ها در مقابل فساد حالت داشته باشند. بعضی خانواده ها هستند بچه شان را جوری تربیت می کنند که اگر یک نیش چاقو به او نشان دادی، این بچه رنگش می پرد. این بچه ها خیلی به فساد کشیده می شوند. چرا؟ چون هستند. چون محیطشان محیط آرامی بوده. با نزاکت با آنها صحبت کرده اند. از ماشین پیاده شان کردند. به ماشین سوارشان کردند. آوردند آنها را، بردند آن ها را. خب یک دفعه این بچه می آید در کوچه، کسی چهار تا تهدید به او می کند، این بچه دل خالی می کند. خب این چطور می تواند از خودش دفاع کند؟ بچه باید در عین حال که فاسد نیست، اما باشد در مقابل فساد. جسور باشد. نظام تربیتی ای که ما می خواهیم این است که جسارت های موجود در انسان را تبلور بدهد، بروز بدهد، ظهور بدهد. در این چند سالی که زیر نظر آموزش و پرورش هست،بهتر بشود. آموزش و پرورشی می خواهیم که اگر ترسو را به آن دادیم، بعد از مدتی شجاع بشود. @haerishirazi
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ کلیپ تصویری ویژه ♨️ 🎥 ببینید | بازی و تفریح با کودک @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸دعایش کن!🔸 همۀ کسانی را که از آنها ، مثل دانۀ تسبیح ردیف کنید و یکی‌یکی . نخستین اثر این دعا این است که را که در دلتان بوده، بیرون می‌اندازید. قدیم‌‌ها که قلیان کشیدن مرسوم بود، گاهی ذغال گداخته از سر قلیان روی می‌افتاد و فرصت اینکه بروند و اَنبُر بیاورند، نبود؛ ناچار آن آتش را با دستشان برمی‌داشتند و دور می‌انداختند. اگر کسی از تو غیبتی کرده یا نسبت ناروایی به تو داده، این آتش افتاده روی که از قالی گران‌بهاتر است. تا بخواهی برایش ثابت کنی که تو تقصیرکار نبوده‌ای، سوخته‌ای! پس دعایش کن. اول خودت را نجات بده تا دلت بیشتر از این تاول نزند، بعدش خدا خودش می‌داند که چطور مسئله را حل کند. @haerishirazi
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطباء گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند 🔹یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» (هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابر آن پاداش دارد) ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» @haerishirazi