eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
73.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
326 ویدیو
641 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب همه شکر من از این بود کان ماه عزیز من گفت ... @haerishirazi
🕌 یک بار به طلبه‌ای از آشنایان که از صدای زیبایی برخوردار است از اهمیت اذان گویی می‌گفتم. به اینجا رسیدم که حتی روایت داریم فردی که دارای فرزند نمی شود اگر اذان بگوید انشالله درمان می گردد. با تعجب و هیجان زدگی او مواجه شدم و گفت: «پس بگو چرا فلانی که بعد از ده سال بچه دار نمی‌شد، یک مرتبه شروع به اذان گفتن کرد و بعد از مدتی بچه‌دار شد» و سرّ اذان گویی آن فرد برای او عیان گردید. @haerishirazi
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
#خاطرات_اذان #ارسالی_مخاطبین_کانال 🕌 یک بار به طلبه‌ای از آشنایان که از صدای زیبایی برخوردار است از
از وقتی صحبت‌های آیت‌الله حائری و خاطرات فدائیان اسلام رو که همیشه موقع اذان هرجا بودن مشغول اذان گفتن می‌شدند، خوندم. تصمیم گرفتم که در خونه یا هرجای دیگه بودم موقع اذان، اذان بگم. چون صدام خیلی خوب نبود خجالت می‌کشیدم ولی به هر حال این کار رو کردم و برکات زیادی گرفتم منجمله اینکه وقتی اذان می‌گفتم فضای نماز جماعت و نماز اول وقت در خونه یا میهمانی و... راه می‌افتاد. نکته بعد در مورد فرزند دار شدنمون بود. ما هیچ وقت جلوگیری نکردیم ولی شش سالی خدا صلاح ندید روزی بچه بهمون بده، کم کم داشتیم نگران می‌شدیم. یکی روزیمون شد ولی سقط شد. از یه مدتی شروع کردم به اذان گفتن و خدا بچه‌ای رو روزیمون کرد و این بار هم تا نزدیکای سقط رفت ولی به لطف خدا ماند و سالم به دنیا آمد. بعد از این بچه که یک سال چهار ماهی‌اش شده بود، خدا سومی رو روزی داد. سر این یکی قلب جنین تشکیل نشده بود و مثل سری اول احتمال سقطش بالا بود و شرایط خانمم هم مثل اولی که سقط شد، شده بود. این بار شرایط هم خیلی سخت‌تر شده بود چون خانمم کرونا هم گرفته بود، حالش خیلی بد بود، بدنش هم خیلی ضعیف شده بود، خودمم کرونا گرفته بودم و حال خودم هم خیلی بد بود، تقریبا منتظر سقط بچه بودیم، فقط خودمان دوست نداشتیم سقطش کنیم منتظر بودیم خودش سقط بشه. حال خانمم خوب نبود بهم تیکه انداخت که بگو اذان بگو بلند هم بگو ببینم بلا از خونه دفع میشه! گفتم حالا صبر کن، من اذانم رو میگم بلند هم میگم ببینیم خدا چه میکنه. الان الحمد لله منتظریم این ماه به لطف خدا همون بچه‌ای که قلبش تشکیل نشده بود و با اون شرایط منتظر سقط قطعیش بودیم، بدنیا بیاد. @haerishirazi
🕌 در خوابگاه متأهلی دانشگاه زندگی می‌کنم و در ایوان آنجا اذان می‌گویم. همین باعث شده پسربچه‌ی چند همسایه آن طرف تر که در دوره ابتدایی مشغول به تحصیل است هم در ایوان منزلشان اذان بگوید و حتی علاقمند شده است به نمازخانه خوابگاه می‌آید و آنجا هم اذان می‌گوید و این نشان از اثر تربیتی اذان گفتن دارد. به نظرم می رسد برای والدینی که دغدغه ی تربیت دینی فرزند را دارند این دستور بسیار راهگشاست. @haerishirazi
🕌 نزدیک نماز بود. من و خانمم باید یک مسیر طولانی را برای اینکه به موقع به نماز اول وقت برسیم طی می کردیم. برای اینکه نماز اول وقتمان فوت نشود، ماشینی گرفتیم. چون مسیر طولانی بود کرایه مسیر نیز بالا بود. قبل از رسیدن به مقصد بودیم که مصادف شد با وقت اذان. من در همان ماشین شروع به اذان گفتن کردم. اذان که تمام شد به مسجد مورد نظر رسیدیم. راننده تاکسی آن‌قدر تحت تأثیر قرار گرفته بود که بعد از اتمام اذان، به من گفت: «آقا شما یک صحنه‌ای را برای من ایجاد کردید که تا عمر دارم فراموش نمی‌کنم». وقتی هم خواستیم کرایه را حساب کنیم تحت هیچ شرایطی از ما پولی نگرفت و با تأکید گفت: «برادر! شما این سوویچ ماشین را بگیرید و بروید کارتان را انجام دهید. بعد من میام همین جا از شما ماشین را می‌گیرم» که البته ما نپذیرفتیم. @haerishirazi
🕌 چند نفر از دوستانم برای تفریح به لب رودخانه رفته بودند. ماشینی با وضع بد حجاب و موسیقی و ... هم ایستاد. دوستانم از بزرگان شنیده بودند که وقتی همچین شرایطی پیش می آید، بگویید. وقتی که «الله اکبر» اذان را گفتند با اینکه شاید آنها نشنیدند، اما یکدفعه همگی جمع کردند و رفتند. @haerishirazi
🕌 پدر و مادرم در شهرستان زندگی می کنند. یک بار که به دیدنشان رفته بودم متوجه شدم پدرم به صورت غیرعادی مدام برای قضای حاجت می روند. ازشون جویای حالشان شدم و فهمیدم مدتی است که پروستات ایشان در حال بزرگ شدن است و به من هم چیزی نگفته اند؛ به طوری که هر وقت به آزمایش میرفتن، پروستات بزرگ تر شده بوده. در روایات شنیده بودم که اذان گفتن در خانه برای درمان بیماری ها مفید است و خودم هم اذان میگفتم. لذا بهشون از آثار مادی و معنوی اذان گفتن با صدای بلند در حیاط منزل گفتم. برخی روایت های در این زمینه را هم براشون نقل کردم. الحمدلله زمینه سحرخیزی را هم داشتند و شروع کردند به اذان گفتن. بعد از چهار ماه یک بار که با من تماس گرفته بودند دیدم در حال خندیدن هستند. گفتم چی شده بابا؟! گفتند رفتم آزمایش، دکتر گفت پروستاتت بزرگتر که نشده، کوچکتر هم شده!! به عینه یکی از آثار مادی اذان گفتن برام روشن شد. @haerishirazi
✅ تجربه جالب یکی از مخاطبین کانال از اذان گویی: 🕌 اولش فقط داخل اتاق اذان میگفتم ... الآن هرجا مهمانی میریم، موقع اذان که میشه بلند میشم اذان میگم 👏👏👏 @haerishirazi
✅ تجربه جالب یکی از مخاطبین محترم کانال از اذان گویی فرزندشان @haerishirazi
🕌 سلام. دیروز در مطب نشسته بودم و منتظر ویزیت دکتر بودم که اذان ظهر گفت. وقتی صدای اذانِ موبایلم بلند شد، مدام جمله های آیت الله حائری در ذهنم رژه می رفتند: "اگر می خواهید یک چیزی بشوید، اذان بگویید." "ترویج اذان، مقدمۀ ترویج امر به معروف و نماز است" "هرکس اذان بگوید و زورش به خودش برسد، زورش به شیطان هم می رسد" "می دانم اذان گفتن سخت است. صد تا یکی زورشان نمی رسد." "اگر مرد میدان هستید، هر وقت اذان گفتند همانجا اذان بگویید" "موقع اذان به هرجا رسیدی، وسط راه، وسط پیاده رو، اذانت را بگو" "تقید به اذان، پرده را از جلوی چشم بر می دارد" خلاصه تصمیمم را گرفتم و شروع کردم به اذان گفتن در مطب دکتر!! نکتۀ جالب این بود که به محض اینکه شروع به اذان گفتن کردم، خانم های محترمی که مقداری حجابشان کم بود و در مطب حضور داشتند، ناخودآگاه حجابشان را مرتب می کردند و روسری را جلو می کشیدند !!! گویا خدا یک نفوذ معنوی در کلمات اذان گذاشته که باعث می شود ناخودآگاه بر دیگران تاثیر بگذارد. آنجا بود که فهمیدم اذان چه پدیدۀ عجیب و موثری است و ما چقدر از تاثیر فرهنگی آن غافل بوده ایم. وقتی کسی با صدای خودش به صورت زنده می گوید، انگار تمام جوّ اطرافش را تحت تاثیر قرار میده و دین و خدا را به یاد آنها می آورد. @haerishirazi
🕌 نزدیک نماز بود. من و خانمم باید یک مسیر طولانی را برای اینکه به موقع به نماز اول وقت برسیم طی می کردیم. برای اینکه نماز اول وقتمان فوت نشود، ماشینی گرفتیم. چون مسیر طولانی بود کرایه مسیر نیز بالا بود. قبل از رسیدن به مقصد بودیم که مصادف شد با وقت اذان. من در همان ماشین شروع به اذان گفتن کردم. اذان که تمام شد به مسجد مورد نظر رسیدیم. راننده تاکسی آن‌قدر تحت تأثیر قرار گرفته بود که بعد از اتمام اذان، به من گفت: «آقا شما یک صحنه‌ای را برای من ایجاد کردید که تا عمر دارم فراموش نمی‌کنم». وقتی هم خواستیم کرایه را حساب کنیم تحت هیچ شرایطی از ما پولی نگرفت و با تأکید گفت: «برادر! شما این سوویچ ماشین را بگیرید و بروید کارتان را انجام دهید. بعد من میام همین جا از شما ماشین را می‌گیرم» که البته ما نپذیرفتیم. @haerishirazi
. 🕌 یک بار به طلبه‌ای از آشنایان که از صدای زیبایی برخوردار است از اهمیت اذان گویی می‌گفتم. به اینجا رسیدم که "حتی روایت داریم فردی که دارای فرزند نمی شود اگر اذان بگوید انشالله درمان می گردد". با تعجب و هیجان‌زدگی او مواجه شدم و گفت: «پس بگو چرا فلانی که بعد از ده سال بچه دار نمی‌شد، یک مرتبه شروع به اذان گفتن کرد و بعد از مدتی بچه‌دار شد» و سرّ اذان گویی آن فرد برای او عیان گردید. @haerishirazi
از وقتی صحبت‌های آیت‌الله حائری و خاطرات فدائیان اسلام رو که همیشه موقع اذان هرجا بودن مشغول اذان گفتن می‌شدند، خوندم. تصمیم گرفتم که در خونه یا هرجای دیگه بودم موقع اذان، اذان بگم. چون صدام خیلی خوب نبود خجالت می‌کشیدم ولی به هر حال این کار رو کردم و برکات زیادی گرفتم منجمله اینکه وقتی اذان می‌گفتم فضای نماز جماعت و نماز اول وقت در خونه یا میهمانی و... راه می‌افتاد. نکته بعد در مورد فرزند دار شدنمون بود. شش سالی خدا صلاح ندید روزی بچه بهمون بده، کم کم داشتیم نگران می‌شدیم. یکی روزیمون شد ولی سقط شد. از یه مدتی شروع کردم به اذان گفتن و خدا بچه‌ای رو روزیمون کرد و این بار هم تا نزدیکای سقط رفت ولی به لطف خدا ماند و سالم به دنیا آمد. بعد از این بچه که یک سال چهار ماهی‌اش شده بود، خدا سومی رو روزی داد. سر این یکی قلب جنین تشکیل نشده بود و مثل سری اول احتمال سقطش بالا بود و شرایط خانمم هم مثل اولی که سقط شد، شده بود. این بار شرایط هم خیلی سخت‌تر شده بود چون خانمم کرونا هم گرفته بود، حالش خیلی بد بود، بدنش هم خیلی ضعیف شده بود، خودمم کرونا گرفته بودم و حال خودم هم خیلی بد بود، تقریبا منتظر سقط بچه بودیم، فقط خودمان دوست نداشتیم سقطش کنیم منتظر بودیم خودش سقط بشه. حال خانمم خوب نبود بهم تیکه انداخت که بگو اذان بگو بلند هم بگو ببینم بلا از خونه دفع میشه! گفتم حالا صبر کن، من اذانم رو میگم بلند هم میگم ببینیم خدا چه میکنه. الان الحمد لله منتظریم این ماه به لطف خدا همون بچه‌ای که قلبش تشکیل نشده بود و با اون شرایط منتظر سقط قطعیش بودیم، بدنیا بیاد. @haerishirazi
🕌 در وقت اذان مغرب در تاکسی نشسته بودم. سرنشینان علاوه بر راننده جوانی که ظاهری غیرمذهبی (کاملاً غیرمذهبی) داشت و کنارم بود، دو خانم کم حجاب هم در عقب نشسته بودند. وقت اذان مغرب شد و در تاکسی با صدایی مناسب فضای داخل ماشین شروع به اذان گفتن کردم. بعد از اتمام اذان گفتنم در تاکسی یکی از آن دو خانم که با هم بودند با گلویی بغض‌کرده که هر لحظه احتمال می‌دادم گریه کند و معلوم بود بسیار از فضای ایجادشده متأثر شده بود گفت: «آقا ما مسلمان نیستیم. تو را به خدا ما گنهکارها را دعا کنید». من در جواب گفتم: «اتفاقاً دین ما می‌گوید گنهکارها در وقت اذان، اذان بگویند تا گناهان آن‌ها ریخته شود. من هم چون خودم را گنهکار می دانم اذان می‌گویم. این باعث می‌شود روزانه مؤذن سه بار به پاک شدن خود کمک کند. و از طرفی روایت داریم در خانه‌ای که اذان گفته می‌شود، شیطان از آن خانه فراری است». بعد آن خانم پرسید: «یعنی همه باید بگویند؟ آخر شاید بعضی‌ها صدایشان خوب نباشد؟!» گفتم: «بله! اتفاقاً حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله) بلال را برای اذان گفتن می‌فرستادند. بنابراین برای اذان گفتن الزاماً نیازی به صدای زیبا نیست. در روایت داریم اگر اهمیت و جایگاه اذان گفتن را بدانید بر روی همدیگر شمشیر می‌کشید که چه کسی اذان بگوی» خلاصه به لطف الهی آن‌قدر تحت تأثیر قرارگرفته بودند که یکی از خانم‌ها می‌گفت «آقا می‌شود من اسم یکی را بگویم که خطایی از او سرزده و شما برایش دعا کنید؟!» برای اینکه آن‌ها ناراحت نشوند گفتم بفرمائید و نام او را گفتند. همین جا بود که راننده تاکسی گفت: «آقا شما نیت دارید اذان می‌گویید؟!» تصور کرده بود که شاید من نذری کرده‌ام. گفتم: «نه چون دستور خداوند است انجامش می دهم». سپس راننده پرسید: «یعنی همه جا می‌گویید؟!» گفتم بله در وقت اذان هرجا که باشم در مسجد باشم یا در خانه، خانه فامیل باشم یا در تاکسی و اتوبوس، هرجا فرقی ندارد. بعد راننده تاکسی گفت: «آقا من فوق‌لیسانس روانشناسی دارم. شما اعتماد به نفست خیلی بالاست» در جواب گفتم: «علت این اعتماد به‌ نفس این است که اذان گفتن را دستوری از ناحیه خداوند تبارک و تعالی می‌دانم. بزرگی خداوند باعث می‌شود که هر کسی در کنارم باشد را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند گویی کسی حساب نمی کنم و اینگونه از شما که اینجا کنارم هستید نه خجالت می کشم و نه می ترسم و این باعث می‌شود اعتماد به نفسم بالا رود که در واقع این از اعتماد و توکل به خداوند حاصل می گردد» @haerishirazi
🕌 در خوابگاه متأهلی دانشگاه زندگی می‌کنم و در ایوان آنجا اذان می‌گویم. همین باعث شده پسربچه‌ی چند همسایه آن طرف تر که در دوره ابتدایی مشغول به تحصیل است هم در ایوان منزلشان اذان بگوید و حتی علاقمند شده است به نمازخانه خوابگاه می‌آید و آنجا هم اذان می‌گوید و این نشان از اثر تربیتی اذان گفتن دارد. به نظرم می رسد برای والدینی که دغدغه ی تربیت دینی فرزند را دارند این دستور بسیار راهگشاست. @haerishirazi
🕌 چند نفر از دوستانم برای تفریح به لب رودخانه رفته بودند. ماشینی با وضع بد حجاب و موسیقی و ... هم ایستاد. دوستانم از بزرگان شنیده بودند که وقتی همچین شرایطی پیش می آید، بگویید. وقتی که «الله اکبر» اذان را گفتند با اینکه شاید آنها نشنیدند، اما یکدفعه همگی جمع کردند و رفتند. @haerishirazi
🕌 در مقابل درب مسجدی و در مسیر عابرین پیاده و سواره اذان را با صدای بلند گفتم. بعد از اتمام اذان فردی را دیدم که با لبانی خندان به سمتم می آید. گفت: «جوان! مدتها بود جوانی به با صفایی تو ندیده بودم. دو تا صندوق پرتقال تو ماشینم هست. اگر اجازه می دهی یکی از آنها را می خواهم به تو دهم». @haerishirazi
🕌 نزدیک نماز بود. من و خانمم باید یک مسیر طولانی را برای اینکه به موقع به نماز اول وقت برسیم طی می کردیم. برای اینکه نماز اول وقتمان فوت نشود، ماشینی گرفتیم. چون مسیر طولانی بود کرایه مسیر نیز بالا بود. قبل از رسیدن به مقصد بودیم که مصادف شد با وقت اذان. من در همان ماشین شروع به اذان گفتن کردم. اذان که تمام شد به مسجد مورد نظر رسیدیم. راننده تاکسی آن‌قدر تحت تأثیر قرار گرفته بود که بعد از اتمام اذان، به من گفت: «آقا شما یک صحنه‌ای را برای من ایجاد کردید که تا عمر دارم فراموش نمی‌کنم». وقتی هم خواستیم کرایه را حساب کنیم تحت هیچ شرایطی از ما پولی نگرفت و با تأکید گفت: «برادر! شما این سوویچ ماشین را بگیرید و بروید کارتان را انجام دهید. بعد من میام همین جا از شما ماشین را می‌گیرم» که البته ما نپذیرفتیم. @haerishirazi
🕌 سلام. دیروز در مطب نشسته بودم و منتظر ویزیت دکتر بودم که اذان ظهر گفت. وقتی صدای اذانِ موبایلم بلند شد، مدام جمله‌های آیت الله حائری در ذهنم رژه می‌رفتند: "اگر می خواهید یک چیزی بشوید، اذان بگویید." "ترویج اذان، مقدمۀ ترویج امر به معروف و نماز است" "هرکس اذان بگوید و زورش به خودش برسد، زورش به شیطان هم می رسد" "می دانم اذان گفتن سخت است. صد تا یکی زورشان نمی رسد." "اگر مرد میدان هستید، هر وقت اذان گفتند همانجا اذان بگویید" "موقع اذان به هرجا رسیدی، وسط راه، وسط پیاده رو، اذانت را بگو" "تقید به اذان، پرده را از جلوی چشم بر می دارد" خلاصه تصمیمم را گرفتم و شروع کردم به اذان گفتن در مطب دکتر!! نکتۀ جالب این بود که به محض اینکه شروع به اذان گفتن کردم، خانم های محترمی که مقداری حجابشان کم بود و در مطب حضور داشتند، ناخودآگاه حجابشان را مرتب می‌کردند و روسری را جلو می‌کشیدند!!! گویا خدا یک نفوذ معنوی در کلمات اذان گذاشته که باعث می شود ناخودآگاه بر دیگران تاثیر بگذارد. آنجا بود که فهمیدم اذان چه پدیدۀ عجیب و موثری است و ما چقدر از تاثیر فرهنگی آن غافل بوده‌ایم. وقتی کسی با صدای خودش به صورت زنده می‌گوید، انگار تمام جوّ اطرافش را تحت تاثیر قرار میده و دین و خدا را به یاد آنها می‌آورد. @haerishirazi
🕌 پدر و مادرم در شهرستان زندگی می کنند. یک بار که به دیدنشان رفته بودم متوجه شدم پدرم به صورت غیرعادی مدام برای قضای حاجت می روند. ازشون جویای حالشان شدم و فهمیدم مدتی است که پروستات ایشان در حال بزرگ شدن است و به من هم چیزی نگفته اند؛ به طوری که هر وقت به آزمایش میرفتن، پروستات بزرگ تر شده بوده. در روایات شنیده بودم که اذان گفتن در خانه برای درمان بیماری ها مفید است و خودم هم اذان میگفتم. لذا بهشون از آثار مادی و معنوی اذان گفتن با صدای بلند در حیاط منزل گفتم. برخی روایت های در این زمینه را هم براشون نقل کردم. الحمدلله زمینه سحرخیزی را هم داشتند و شروع کردند به اذان گفتن. بعد از چهار ماه یک بار که با من تماس گرفته بودند دیدم در حال خندیدن هستند. گفتم چی شده بابا؟! گفتند رفتم آزمایش، دکتر گفت پروستاتت بزرگتر که نشده، کوچکتر هم شده!! به عینه یکی از آثار مادی اذان گفتن برام روشن شد. @haerishirazi
🕌 بعد از گذشت مدتی از فارغ التحصیلی دانشگاه که به شهر محل سکونتم برگشته بودم به یکی از دوستان بسیار صمیمی در دوره دانشجویی هرچه تماس می گرفتم پاسخ نمیداد و یا گوشیش خاموش بود. نگران شدم. در سفری که به تهران رفتم پیگیر شدم ببینم آیا میتوانم پیداش کنم؟ متوجه شدم علت این پاسخ ندادن این بوده که گرفتار بیماری سرطان شده و اتفاقاً در بیمارستانی در حال شیمی درمانی می باشد. به او بعد از گله کردن از بی خبر گذاشتنش گفتم: روایتی داریم که امام رضا علیه السلام برای درمان بیماری، سفارش به اذان گفتن می کنند. اگر مستمر و سه نوبت بگویی ان شاء الله بهبود پیدا خواهی کرد. این قضیه گذشت و بعد از شش ماه که در سفری مجدد به تهران رفته بودم با او تماس گرفتم و قراری گذاشتیم. وقتی او را دیدم آثاری از سرطان در ظاهرش وجود نداشت. هم من بسیار خوشحال شدم هم او، و من را بسیار متفاوت از گذشته مورد لطف قرار داد و از دیدن من بسیار خوشحال بود و تشکر کرد و نکته جالبی به من گفت: «هر باری که با صدای بلندتر میگفتم حالم بهتر میشد تا اینکه بهبودی کامل حاصل شد» @haerishirazi
دیشب همه شکر من از این بود کان ماه عزیز من گفت ... @haerishirazi
🕌 وقتی اذان گفتیم، بساط گناه را جمع کردند و رفتند ... @haerishirazi
🕌 من دختر هستم. آرزو داشتم که میتونستم در دانشگاه و خیابان و پاساژ خرید و ... اذان بگم. آقایون! قدر خودتون و این افتخار مؤذنی را بدانید ... @haerishirazi
🕌 اولش خجالت میکشیدم اما الآن همه جا اذان میگم ... @haerishirazi