eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
73.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
326 ویدیو
632 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید] نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi شماره تماس: 09195194676 کانال صوتی: @haerishirazi_mp3
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 آن که خودش سیر خورده باشد، بوی سیر را نه از خود و نه از دیگران نمی‌شنود. گناه، بوی بدی دارد که خود گناهکار، آن بو را در نمی یابد؛ اما آن ها که اهل گناه نیستند کاملا بوی نامطبوع آن را استشمام می کند. 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
💬 هیچ کس با نگاه یا لمس یک نوار کاست نمی تواند بفهمد که آن نوار پر است یا خالی، و اگر پر است چه چیزی در آن ضبط شده است. ظاهر نوار کاست هیچ نشانه ای به ما نمی دهد، مگر این که در دستگاه ضبط صوت قرار داده شود. قیامت دستگاه ضبط صوتی است که در آن، نطق اعضاء و جوارح آشکار خواهد شد. ظاهر انسان ها، مانند نوارها شبیه یکدیگر است، تنها یک دستگاه خدایی مانند قیامت است که با آن می توان از درون انسان ها پرده برداشت. 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸زیارت آسمان🔸 یک نگاه به آسمان برای انسان کافی است که بداند این چیزهایی که برای خودش برداشته، باعث خجالت است. را گذاشته اند برای صفر کردن . انسان یک نگاهی به آسمان بکند، را می گیرد! برای نجات انسان از تعلقات، یک نگاه معنادار به آسمان بس است. برای مشاهده ویدیوهای بیشتر به لینک های زیر مراجعه کنید آپارات: https://www.aparat.com/haerishirazi یوتیوب: https://www.youtube.com/channel/UCQ3IRUQgZ2OFBkkcYrxVZeg اینستاگرام: https://www.instagram.com/haerishirazi @haerishirazi
💬 حرفی که به کسی یا فرزندت می‎زنی، دانه است و فکر او زمین. ببین در این زمین چقدر بذر می‎توان پاشید؟ اگر در یک‎متر زمین یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانه‎ها سبز نمی‎شوند، تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه می‎کنند. موعظه زیاد، باعث می‎شود که حرفها همدیگر را لِه کنند همدیگر را بپوشانند. 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸حوصلۀ پدر، بچه را با شخصیت می کند🔸 وقتی خوش‌اخلاق و با تحمل و باشد، بچه باشخصیت می‌شود. حوصلۀ پدر، حوضی است که بچه در آن رشد می‌کند. بچه، مثل «ماهی» است و «حوصلۀ پدر» مثل حوض. آن پدری که حوصله‌اش زیاد است، مثل است و بچه تا حدّ ماهی‌های دریاچه رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. پدری که از این هم باحوصله‌تر است، مثل یک دریاست، بچه مثل ماهی در ، به اندازۀ قدرت و جرأت پیدا می‌کند. شما ببینید حسین بن علی (علیه‌السلام) فرزند دریاست، در دریای حوصله پدرش و جدّش رشد کرده است، از این جهت است که یک شخصیت زنده و بزرگ است. @haerishirazi
✅ بخشی از گفتگوی آیت الله حائری شیرازی با یکی از مراجعه کنندگان به ایشان: 🔸 مراجعه کننده: بنده با همسرم مقداری ناسازگار هستیم. ذکری، چیزی دارید به ما بدهید تا اوضاع بهتر بشود؟ 🔹 آیت الله حائری: با خانمت پارک می روی؟ 🔸 مراجعه کننده: خیر حاج آقا 🔹آیت الله حائری: پارک برو! تفریح برو! @haerishirazi
💬خدا رحمت کند مادرم را. یکی از راه‌های تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی می‌دید، دیگر کار به ما نمی‌داد و نمی‌گذاشت در خانه کار کنیم؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می‌کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می‌ساخت. امروزه بسیاری از ما دقیقاً بالعکس عمل می‌کنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی‌داریم یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر می‌کنیم. در نتیجه، چنین بچه‌ای کار را تنبیه تلقی می‌کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می‌کردیم! 🔹حکمت ناب و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸دعوا ندیده!🔸 اگر می خواهی در مدرسه فساد ایجاد نشود، راهش این نیست که فیلتر بگذاری تا بچۀ فاسد به مدرسه نیاید. نه، باید بچه ها را طوری بار بیاوری که اگر یک فسادی دیدند، با کنترلش کنند. بچه ها در مقابل فساد حالت داشته باشند. بعضی خانواده ها هستند بچه شان را جوری تربیت می کنند که اگر یک نیش چاقو به او نشان دادی، این بچه رنگش می پرد. این بچه ها خیلی به فساد کشیده می شوند. چرا؟ چون هستند. چون محیطشان محیط آرامی بوده. با نزاکت با آنها صحبت کرده اند. از ماشین پیاده شان کردند. به ماشین سوارشان کردند. آوردند آنها را، بردند آن ها را. خب یک دفعه این بچه می آید در کوچه، کسی چهار تا تهدید به او می کند، این بچه دل خالی می کند. خب این چطور می تواند از خودش دفاع کند؟ بچه باید در عین حال که فاسد نیست، اما باشد در مقابل فساد. جسور باشد. نظام تربیتی ای که ما می خواهیم این است که جسارت های موجود در انسان را تبلور بدهد، بروز بدهد، ظهور بدهد. در این چند سالی که زیر نظر آموزش و پرورش هست،بهتر بشود. آموزش و پرورشی می خواهیم که اگر ترسو را به آن دادیم، بعد از مدتی شجاع بشود. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸دعایش کن!🔸 همۀ کسانی را که از آنها ، مثل دانۀ تسبیح ردیف کنید و یکی‌یکی . نخستین اثر این دعا این است که را که در دلتان بوده، بیرون می‌اندازید. قدیم‌‌ها که قلیان کشیدن مرسوم بود، گاهی ذغال گداخته از سر قلیان روی می‌افتاد و فرصت اینکه بروند و اَنبُر بیاورند، نبود؛ ناچار آن آتش را با دستشان برمی‌داشتند و دور می‌انداختند. اگر کسی از تو غیبتی کرده یا نسبت ناروایی به تو داده، این آتش افتاده روی که از قالی گران‌بهاتر است. تا بخواهی برایش ثابت کنی که تو تقصیرکار نبوده‌ای، سوخته‌ای! پس دعایش کن. اول خودت را نجات بده تا دلت بیشتر از این تاول نزند، بعدش خدا خودش می‌داند که چطور مسئله را حل کند. @haerishirazi
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطباء گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند 🔹یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» (هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابر آن پاداش دارد) ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸بلا، عامل نجات از سقوط🔸 راننده‌ای که با نرده‌های کنار جاده تصادف می‌کند، از اینکه خساراتی به ماشین او وارد شده است، به‌شدت ناراحت می‌شود و نرده‌ها را عامل این خسارت می‌داند؛ ولی وقتی پایین می‌آید و آن‌طرف نرده‌ها را که دره‌ای وحشتناک است می‌بیند، بسیار خوش‌حال می‌شود و نرده‌ها را وسیلۀ نجات خود می‌داند. مصیبت‌ها همان نرده‌های کنار جاده‌اند که در ظاهر خساراتی وارد می‌کنند، ولی مانع پرت شدن به دره می‌شوند. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 انسان، هم رتبۀ آن چیزیست که به آن تعلّق دارد ، هرکس می خواهد مقام خود را بسنجد، باید ببیند آرزویش چیست؟ @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸صدای آشنا شنید!🔸 شما انسان ها را در کشور ما، ساواکی ها می دانید. دیگر از این بدتر که نیست. درست است؟ سازمان اطلاعات و امنیت شهر شیراز، من را با یک دسته اعلامیه گرفته بودند. رئیس ساواک به من فشار می آورد که بگو از چه کسی گرفتی؟ من را آوردند در یک اتاقی در اداره ی اطلاعات. یک مبلمان جالب داشت و این شعر سعدی را هم آنجا گذاشته بودند: هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کرد * که حرف محفل ما را به مجلسی نبری این آقای رضوان که ظاهراً الآن در حیات است گفت که دستبند را بیاور. دست‌هایم را از پشت بستند و کیسه‌ای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یک‌پا نگه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. بعد هم شروع کرد این ماهیچه های شکم را نیشگون گرفتن. من نه به عنوان اینکه او بترسد، بلکه یک دفعه از زبانم در رفت و گفتم: «». به من گفت: «چی گفتی؟» گفتم: «خدایا؛ تو می بینی». یک دفعه به همکارش گفت: سطل را پایین بگذار. سطل را از دستم گرفتند. بعد به من گفت: پایت را بینداز. بعد گفت: دست بند او را باز کن. حالا ایستاده بودم آنجا. به آنها گفت: «بروید بیرون». آنها را بیرون کرد و درب را هم محکم زد. حالا من ماندم و خودِ او. یک دفعه این شلاقی که دستش بود را پرت کرد و خودش وِلُو شد روی آن مبل. بعد گفت: «ای تُف به این نانی که ما می خوریم». شنید؛ صدای فطرت. دیگر نتواست کارش را بکند و خدا می داند که در این دوره ی طولانی مبارزات، هر وقت ایشان شنید که برای من مشکلی ایجاد شده، کمک می کرد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸یک نهی از منکر هم نکرده؟!🔸 می خواستم ازدواج بکنم. سالها ازدواجم عقب می افتاد. در جلسه ای، یک حاجی بازاری را اسم بردند و گفتند که در تمام بازار تهران یک مخالف ندارد! دختر همین فرد را برایت بگیریم. گفتم نه! من دختر او را نمی خواهم. او چطور رفتار کرده که حتی یک دشمن هم ندارد؟!! یک امر به معروف هم نکرده؟ یک نهی از منکر هم نکرده است؟ این که نمی شود! اگر هم یک روز من و او با هم اختلافمان شد محکومِ اول خودم هستم! @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸قایق سوراخ🔸 مَثل ما مثل کسی است که قایقش سوراخ شده است و آب داخلش می‌رود، و قایقی سالم نیز در کنارش هست. هرچه را از داخل قایق سوراخ‌شدۀ خودش در آن قایق سالم بیندازد، انداخته است؛ هرچه را نیندازد، در قایق می‌ماند و آن را سنگین می‌کند و خودش و هرچه را در قایق است، با هم به ته آب می‌برد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸شرط بندی حلال در تیراندازی را باید بین مردم رواج دهیم🔸 🎯 همه باید آمادگی و توانایی تیراندازی را داشته باشند. بیرون از کشور همه باید بگویند که پیر و جوان در جمهوری اسلامی تک تیر‌انداز هستند. اگر دیگران بگویند که ایرانی‌ها‌ تیر‌اندازیشان خوب است به نفع اسلام است. 🎯 تفریح من تیراندازی است و هرجا که بروم جزء پذیرایی‌ای که از من می‌شود، «میدان تیر» است. مثلا با آقای‌ ها‌شمی‌ (رییس اسبق فدراسیون تیراندازی) 50 هزار تومان وسط گذاشتیم، یکبار او برد و یکبار هم من بردم! من با فرماند‌ها‌ن نظامی زیاد مسابقه می‌دهم و اگر عینکم همراهم باشد از عهده آن‌ها‌ بر می‌‌آیم. خیلی اوقات هم اول شده‌ام. حتی یکبار در اتریش با رییس جنگلبانی آنها مسابقه تیر‌اندازی دادیم. قبل از مسابقه به زبان آلمانی گفت که می‌ترسد مغلوب بشود! 🎯 ما باید مسئلۀ برد و باخت در تیراندازی را عمومیت دهیم تا مردم را از قمار در سایر بازی‌ها به شرط بندی در تیر‌اندازی بکشانیم. این برد و باخت «حلال» است و اگر کسی یک میلیون تومان هم بگذارد و ببرد، حلال است. @haerishirazi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸 گرداب 🔸 شیطان وقتی‌که می‌خواهد کسی را در گرداب تهمتی بیندازد، یکی دو سال یا بیشتر روی او کار می‌کند؛ به‌این‌ترتیب که همواره به او تلقین و تزریق می‌کند که ؛ تو می‌توانی با نگاه و از روی قیافه، خائن را از خادم تشخیص دهی! می‌توانی از وضع ظاهر بفهمی که چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ! ممکن است که چند مورد از این حدس‌ها نیز برای اطمینان شما درست دربیاید. شیطان از این چند مورد، فیلم تهیه می‌کند و به‌طور مرتب در حافظۀ شما به نمایش می‌گذارد. اشکال بزرگ کار زمانی است که شیطان دفتردار و مسئول حافظۀ انسان شود. آن‌وقت به‌گونه‌ای در درون انسان نفوذ می‌کند که انسان به او اعتماد کند. پس از آن هر عملی هم که انسان انجام دهد، آیا دیگر می‌داند که از فکر شیطان است یا نه؟ باید دانست که اگر شیطان در درون انسان رخنه کند، مثل آن است که انسان، شیطان باشد. شیطان هرکدام از پرونده‌ها را که بخواهد، جلو می‌آورد و هرکدام را که نخواهد، عقب می‌برد. ممکن است بعضی از اوراق درون پرونده‌ها را نیز سرقت کند یا به برخی از پرونده‌ها کلماتی را بیفزاید. خلاصه، او کارگردان می‌شود و انسان هنرپیشه! ببینید که شیطان چقدر به انسان صدمه می‌زند! @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 اگر وقت خود را بیشتر صرف انتخاب راه و جهت حرکت کنیم، راه برای ما هموار خواهد شد. بسیاری از اوقات، انرژی خود را صرف می کنیم، درحالیکه انتخاب مهم تر است. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸آرامش دل🔸 اگر به جام فلزی ضربه ای وارد شود، مدتها ارتعاش خواهد داشت، ولی اگر جام را با دست بگیریم و ضربه ای به آن وارد کنیم، دیگر ارتعاشی نخواهد داشت. انسانی که تکیه گاهی ندارد و خدا او را نگرفته است، با یک ضربه آرامش خود را از دست داده و تا مدت‌ها مضطرب، سردرگم و حیران خواهد ماند. اما کسی که متکی به خداست و دلش به او آرام شده و خدا او را گرفته، در مقابل ضربات، مضطرب نخواهد شد و آرامش خود را حفظ خواهد کرد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸قدرت تشر زدن🔸 معلم یا مربی [در عین حال که حسن خلق، لازم دارد] باید قدرت تشر داشته باشد؛ یعنی برایش لازم است. چرا؟ چون انسان‌ها «نفس» دارند. پس باید در وجود او این قدرت هم باشد. دربارۀ حسن خلق رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) زیاد شنیده‌اید. اما در وقت غضب، کسی جرئت نداشت در حضور او حرفی بزند. چنان مجلسش سنگین می‌شد که اعضای مجلس دلشان می‌خواست کسی از بیرون بیاید و او حرف بزند؛ واِلا در مجلس آن حضرت سکوت حاکم بود. در آن حال تذکر، آن حضرت حتی بر ابوجهل هم مؤثر بود. کسی با ابوجهل معامله‌ای کرده بود که ابوجهل پولش را پس نمی‌داد. این آدم به هر راه رفت کسی را ندید که با او دردِدل کند. به رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) گفت. در همان مواقعی که هنوز پیغمبر(صلوات الله علیه و آله)‌قدرت پیدا نکرده بود. به پیامبر گفت: من چیزهایی به این‌ها فروخته‌ام، این‌ها حاشا می‌کنند و پولش را نمی‌دهند. پیغمبر (صلوات الله علیه) همراهش آمد تا درِ خانۀ ابوجهل. در را زد و ابوجهل آمد. فرمود: به او بده. ابوجهل گفت: چشم؛ یعنی «بدهِ» او «بده» عادی نبود. او همان کسی بود که گاهی یا هروقت که به رسول اکرم (صلوات الله علیه) می‌رسید، بی‌ادبی می‌کرد و سربه‌سر حضرت می‌گذاشت؛ اما در این موضوع نه. چرا؟ چون این آن محمدِ در حالت عادی نبود. برای دفاع از مظلوم آمده و غضب کرده بود. برای اینکه داشت به مظلومی ظلم می‌شد. این نیرو، نیروی دیگری در وجودش بود. @haerishirazi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸قبر مخفی و ظهور منجی🔸 اینکه حضرت زهرا (س) اجازه نداد قبرش آشکار شود، یک هنر سیاسی بزرگ، توأم با دوراندیشی بود که طول تاریخ را متأثر از خود کند. حضرت زهرا (س)، اساس تمدن فاطمی را بر روی مخفی بودن قبر خود نهاد که با ظهور حضرت مهدی (عج) این تمدن به کمال رسیده و قبر مادرش آشکار می‌شود. کسانیکه هزار و صد و چند سال در انتظار ظهورند، قدر امامشان را می‌دانند زیرا به دلیل غیبت امام، انسان منهای دین، و دین منهای اسلام، و اسلام منهای امامت شد و عالم پر از ظلم و جور شدو چون امامت به اسلام باز گردد و دین به اسلام و انسان به دین زنده شود، عالم پر از عدل و داد خواهد شد. او غایب شد تا قدرش آشکار شود؛ همانگونه که فاطمه زهرا (س) قبر خود را مخفی نمود تا قدر شوهرش، رهبرش و امامش آشکار شود. @haerishirazi