eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
72.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
334 ویدیو
687 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸این عَلَمی که بلند شده، نباید بیفتد🔸 📝 دکتر علی حائری از ملاقات با 🕌 پس از استقرارمان در هتل نجف، پدر غسل زیارت کرد و دشداشۀ سفیدِ بلندی پوشید و به جای عمامه یک دستار سفید به سر کشید. عصا به دست، با آن محاسن سفید، هیبت دلربایی پیدا کرده بودند. به مزاح گفتم: بسان حضرت موسی شدید! لبخند زدند و گفتند: با این هیبت قابل شناسایی ام؟ سری به انکار و لبخند تکان دادم و به سمت حرم راه افتادیم. 🕌 به محض ورود در حرم، پاها را برهنه کردند. سرشان کاملاً پایین بود. چیزی را با صدای بی جوهری تند تند زمزمه می‌کردند و اشکشان متصل جاری بود. حال عجیبی پیدا کرده بودند. این حال و این حجم از تواضع را نه در حرم رضوی و نه حتی در کربلای معلی ندیده بودم. گویی هیبت امیر مؤمنان را به تمامه درک می‌کردند. گوشۀ حیاط حرم در آفتاب سوزان نشستند و شروع به خواندن زیارت کردند. به نظرم زیارت جامعه کبیره بود. نمی‌دانم، هرچه بود، طولانی بود. زیارت که تمام شد، باز با تواضعی زائدالوصف به سمت حرم راه افتادیم. هر دیوار یا دری را که می‌دیدند گونه ها را متواضعانه به آن می مالیدند. صورت یکسره تَر بود و اشک، دائم سرازیر. سرشان پایین بود و یک لحظه هم سر را بلند نکردند. بوسه ای کوتاه به گوشه ضریح و زیارتی مختصر. بدون آنکه روی برگردانند، سر به زیر و آرام آرام عقب رفتند. حالشان طبیعی نبود. گویا اتفاقی رخ داده بود که من از درک آن عاجز بودم. نماز ظهر را هم همانجا خواندیم. 🕌 در مسیر بازگشت، درست در ورودی، یک فردی که روی ولیچر بود -یک انسان هیکل مندِ نورانی، با جای مهر روی پیشانی بلندش و یک لباس سفید - حال معنوی پدر را که دید، دست پدر را محکم گرفت و بصورت چسباند. می‌بوسد و می گریست و فریاد می‌زد: یا ابا صالح مددی! ... یا انصار دین الله مددی! پدر که متوجه حال غریب او شده بودند، آرام دستشان به قلبش کشیدند و پیشانی اش را بوسیدند و گفتند: «یا اخی! سیأتی قريباً، اطمئن، اطمئن، نحن أيضاً ننتظره ...» آرام شد و دست پدر را بوسید و رها کرد. این مواجهه توجه برخی را به ما جلب کرد؛ مِن جمله، سید جوانی که متوجه شدم دارد پشت سر ما به سمت هتل می‌آید. در ورودی هتل، خودش را به ما رساند. به من با ته لهجۀ عربی گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» بدون آنکه جواب مشخصی بدهم گفتم: «مطلبی هست؟» گفت از طرف آیت الله سیستانی است و برای ترتیب ملاقات آمده. یکه خوردیم، گویا پس از دیدار پدر با عبدالمهدی کربلایی (امام جمعۀ کربلا)، ایشان زمان مراجعت ما را به نجف، به دفتر آیت الله اطلاع داده و ایشان آمادگی این دیدار را داشتند. البته شاید کسی از همراهان ما این تقاضا را از عبدالمهدی کرده باشد که من مطلع نبودم. 🕌 بگذریم. به پدر در راه گفتم. ایشان هم کمی غافلگیر شدند. ... بنا شد کسی از دفتر برای راهنمایی بیاید. یک پیرمرد سیه چرده عینکی آمد. فاصلۀ هتل و دفتر آیت الله را پیاده راه افتادیم. جلو کوچه، گیت بازرسی بود. چیزی به عربی گفت، زنجیر را برداشتند و وارد دفتر شدیم. ما که چند نفری بودیم را در اتاق انتظار جای دادند و پدر را بردند. چند دقیقه بعد، دنبال من هم آمدند. گویا پدر سفارش کرده بود. قبل از ورود، کسی به من فهماند که فقط مصافحه کنم. اینجا دست بوسی قدغن است. خیلی ساده، دو زانو در اتاق بزرگی که با موکت پوشیده شده بود، کنار میزی کوچک روی ملحفه ای سفید نشسته بودند. خیلی لاغرتر از آن چیزی که تصور می‌کردم. پیشانی را بوسیدم و سلام کردم. گویا در خلال صحبت با پدر بودند. پاسخ سلام را دادند. فارسی را روان صحبت می‌کردند اما با ته لهجۀ غلیظ عربی. 🕌 از مرحوم پدر بزرگ ما -شیخ عبدالحسین حائری- گفتند که ایشان را ندیده بودند، اما به عنوان یک فقیه زاهد متقی در کربلا معروف بودند. بعد، از پدر گفت که مطالب شما را مدتیست پیگیری می کنم. از طرح «فلاحت در فراغت» خبر داشت. می گفت ورود در اینگونه مسائل، روحانیت را واقع بین می‌کند. از نظریات اقتصادی پدر مطلع بود و می‌گفت هر چند شاید قابلیت اجرا نداشته باشد اما تحقیقات در این رابطه را برای اسلام مفید می دانم و قائلم از وجوهات می‌توان در آن خرج کرد و حمایت خواهند کرد. بعد گفتند: «با این همه، که برای شما قائلم، بیشتر به خاطر و حضور فعالتان در است (این دیدار در سال 89 واقع شده بود [و منظور ایشان، فتنۀ سال 88 است]). اندکی تأمل کردند، بعد ادامه دادند: «این ، حالا که بلند شده، . اگر افتاد دیگر هیچ کس نمی‌تواند آنرا بلند کند. البته که مسائلی هست که باید بیان شود که حفظ این عَلَم و بیان آن مسائل، مانعة الجمع نیست. شما در شرایطی که مسئولیتی نداشتید و شاید بی مهری هایی دیده باشید، نقش ممتازی ایفا کردید» (ادامه دارد) ... @haerishirazi
ادامه ... 🕌 پدر که گویا یکّه خورده باشد، سرش را بلند کرد. نگاهی به آیت الله انداخت و بعد نگاهی به من کرد. گویا مایل نبودند برخی مسائل را در حضور من بیان کنند. گفتند چند نفری میهمان داریم. با اجازۀ شما، علی برود ایشان را بیاورد تا از زیارت شما محروم نباشند. به اتفاق یکی از اعضای دفتر، به اتاق انتظار رفتیم و بعد از چند دقیقه به سالن برگشتیم. همان شخص این بار بالای سر آیت الله ایستاده بود و تکرار می‌کرد: «فقط مصافحه، دستبوسی ممنوع». گرد ایشان نشستیم. گفتند: «عزیزان همه شیرازی هستید؟» همه پاسخ دادند. گفتند: «اولاً قدر این حاج آقا که همراهش به دیدن من آمدید را بدانید. انسان وارسته ای است و برخی اوصافش کم نظیر است». بعد گفتند: «دو گوهر در شهر شما زندگی می‌کنند که تا هستند، از وجودشان مستفیض شوید. اینها نورند! یکی آیت الله آشیخ محمد رضا حدائق و دیگری آیت الله پاکدل». بعد نگاهی به من کردند و گفتند: «اهل زیارت قبر حافظ هستی؟» گفتم بله. گفتند: «از جانب من برو و بالای سر قبر حافظ فاتحه بخوان». بعد اندکی سکوت کردند و گفتند: «به مسئولین سلام مرا برسان و بگو: حافظ، سینه سوخته بوده. اهل معنا بوده. وصیت کرده قبرش زیارتگاه باشد. ترتیبی دهند از این حالت که هرکس تفریحی که جای دیگری نمی‌تواند بکند، می رود آنجا انجام می دهد، در بیاید! زیارتگاه، جای قلیان و قهوه خانه نیست. جای ادب است. آدم باید آنجا به یاد خدا بیفتد، نه به یاد خلق خدا که دخترها و پسرها قرارشان را آنجا می‌گذارند [با خنده].» 🕌 همه از اشراف آیت الله به جزئیات امور شهرمان مبهوت بودیم. کسی را صدا زدند که برای میهمان ها دُرّ نجف بیاورید. با دستشان هدیه ها را بدستمان کردند و گفتند تا هر وقت که مایل بودید در نجف بمانید، اسبابش را فراهم می‌کنند و متواضعانه جمع را ترک کردند و من هنوز در فکر اِشراف آیت الله به امور بودم. منبع: (@dralihaeri در تلگرام) @haerishirazi
🎉 مژده 📚به حول و قوه الهی، چهارمین جلد از مجموعۀ تمثیلات، با عنوان ، به چاپ رسید. 📚 چاپ اول کتاب را می توانید با ۱۵ درصد از کانال حکمت ناب تهیه کنید. 📌 آدرس کانال فروش مجازی آثار آیت الله حائری شیرازی (حکمت ناب) 👈 @hekmat_books
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸قدرت و حرکت🔸 خداوند به بنی‌اسرائیل دستور می‌دهد: «وارد شهر شوید تا پیروز گردید». اما آنها می‌گویند: «اول فرعونیان از شهر خارج شوند، تا ما وارد شویم»! نفس می‌گوید اول باید شهر از کافران پاکسازی شود، تا من داخل شوم! اما خدا دستور می‌دهد تو برو تا آنجا پاک شود. این دو مسئله است. همیشه انبیاء می‌گفتند حرکت کنید تا خدا به شما مدد کند اما نفسانی‌ها می‌گویند ابتدا خدا ما را مسلط کند، تا بعد ما حرکت کنیم! امام راحل به ائمه جمعه و جماعات سراسر دنیا که خدمت ایشان آمده بودند گفتند: ننشینید تا قدرت پیدا کنید و بعد مقابله کنید؛ بلکه مبارزه کنید تا قدرت پیدا کنید! این نمایانگر تفاوت راه خدا و راه شیطان است. @haerishirazi
استاتوس-44.jpg
538.9K
فایل وضعیت (استاتوس) واتساپ / استوری اینستاگرام @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸اگر بعثت نبود و مردم در عهد جاهلیت باقی مانده بودند، این‏قدر صدمه نمی‏دیدند🔸 نگرانی فاطمه علیها السلام این است که اگر بعثت نبود و مردم در عهد جاهلیت خودشان مانده بودند، این‏قدر صدمه نمی‏ دیدند که با اتفاقات بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله صدمه دیدند. زمانی‏ که در عهد جاهلیت بودند و بالا نیامده بودند، افتادنشان به‏ معنای شکستن استخوان‏ هایشان بود، اما حالا اگر ارتباطشان با اسلام قطع شود و بیفتند، هیچ جای سالمی برایشان نمی‏ ماند و از دورۀ جاهلیت هم بدتر می‏شوند. اگر سنگی را بشکنید، اتفاقی برای آن نمی‏ افتد؛ چون مراتبی از حیات ندارد که از آن گرفته شود. آن سنگ قیمتی دارد و وقتی بشکند، قیمتش کم می‏شود، اما درخت وقتی حیاتش را از دست می‏ دهد، وضعیت دیگری پیدا می‏کند؛ به‏ خاطر اینکه مرتبه‏ ای از حیات دارد که از آن گرفته می‏شود. خسارت زمین خوردن آن بیشتر از خسارت زمین خوردن سنگ است. جانوران مرتبۀ بالاتری از حیات را دارند و وقتی این مرتبه از آنها گرفته مشود، سقوط بیشتری پیدا می‏کنند. انسان در مرتبه‏ ای بالاتر از تمام جانوران قرار دارد و در مرتبۀ حیات، بالاتر آمده است. وقتی انسان سقوط می‏کند، نابودی‏ اش سخت‏ تر است و خوبی‏ اش به بدی و تعفّن تبدیل می‏شود و این عفونت در اخلاقش ظاهر می‏شود. حسین‏ ابن‏ علی علیه السلام در عاشورا در آخرین لحظات به بنی‏ امیه فرمود: «وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَباً كَمَا تَزْعُمُونَ» (واى بر شما اى پيروان خاندان ابى‏ سفيان، اگر دينى نداريد و از روز معاد نمی‏ ترسید،‏ دستِ‏کم در دنياى خود آزادمرد باشيد و اگر به گمان خود عرب‏ نژاديد، به شئون نژادى خود بازگرديد). بیایید جاهلی بشوید؛ بیایید با من مانند اهل جاهلیت رفتار کنید؛ بیایید از اجداد جاهلیتان یاد بگیرید؛ صفات عهد جاهلی‏تان را از دست ندهید. یعنی صد رحمت به اجداد جاهلیت! شما به مراتب چیزی پَست‏ تر از آنها شدید. او می‏فرماید کدام یک از اجداد شما در جنگ‏های جاهلی قبل از اینکه کار مَرد را تمام کند، به سمت خیمه‏ هایش حمله می‏کند؟! ابن‏ سعد وقتی این را شنید تصدیق کرد و گفت راست می‏گویی و دستور داد برگردند. کتاب آئینه تمام نما/ صفحه 132 @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 امروز دشمن با تمام اطلاعاتش بصیرت ما را نشانه رفته است. «جنگ نرم» برای شکار بصیرت است و «جنگ سخت» برای شکار صبر . @haerishirazi
استاتوس-45.jpg
308.4K
فایل وضعیت (استاتوس) واتساپ / استوری اینستاگرام @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸با همدیگر، گروه تواصی تشکیل دهید🔸 با همدیگر گروهی تشکیل بدهید و اسم گروهتان را بگذارید . بگویید بیایید ما با هم برادر بشویم. هر وقت من در صبر، کم می آورم، تو کمی به من قرض بده. هر وقت من در بصیرت کم آوردم، کمی بصیرت در جیبم بریز. به من بصیرت بده. من هم هر وقت تو کم بیاوری هرچه بلد هستم به تو می گویم. یعنی ما به همدیگر، توصیه به حق و توصیه به صبر می کنیم. دیگران هم به شما ملحق بشوند. بعد برای هم گروه تواصی درست کنید. @haerishirazi
استاتوس-47.jpg
668.3K
فایل وضعیت (استاتوس) واتساپ / استوری اینستاگرام @haerishirazi
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸با همدیگر، گروه تواصی تشکیل دهید🔸 با همدیگر گروهی تشکیل بدهید و اسم گروهت
🔸 پیرو فرمایشات رهبر معظم انقلاب در خصوص تواصی به حق و صبر، سلسله نکاتی از مرحوم آیت الله حائری شیرازی در این خصوص منتشر خواهد شد.