خداوند، همة فرمانهایش را در یک کلمه خلاصه کرده:
«قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا» بگویید جز او خدایی نیست تا رستگار بشوید.
این جمله یعنی چه؟ حداقل معنای این جمله این است که من خدا نیستم.
شما میگویید مگر کسی ادعا میکند که من خدا هستم؟ نه؛ اما اگر میگوید من خدای خودم نیستم، پس من اختیاردار خودم نیستم و مالک و صاحب دارم. خودم امانتی به دست خودم هستم.
زبان و دستانم، ملک اوست. باید هر لحظه دقت داشته باشم که مالکم گفته است این جمله را بگویم یا نگویم؟ میخواهم نگاه کنم، بگویم مالکم گفته از چشمانت این استفاده را بکن یا این استفاده را نکن. این میشود لا إله الا الله.
«قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا» یعنی انسان بگوید هیچ کس جز حقتعالی خدا نیست و اول از همه، خودم خدا نیستم. از این جهت میگویم، چشمان و دستانم مال من نیستند، اموالم مال من نیستند.
در این حالت انسان پیش خود میگوید اموالی که دست من است، امانت اوست به دست من. وقتی انسان مال کسی را در راهی که او گفته خرج میکند که زورش نمیآید، ملک خودش را در راه خودش خرج کند.
حسین بن علی در عاشورا، عملش میگفت «لا اله الّا اللّه». صبرش میگفت «لا اله الّا اللّه». رفتار و اخلاقش میگفت «لا اله الّا اللّه».
نماز و روزه جزء «لا اله الّا اللّه» است. حال اگر پرسیده شود که روزه گرفتن چه ربطی به «لا اله الّا اللّه» دارد؟ باید گفت که انسان روزه را به امر که میگیرد؟ پاسخ، امر خداوند است. این همان «قولوا لا اله الّا اللّه» است. روزه مستحب میخواهی بگیری، پدرت راضی نمیشود. روزه مستحب را میخوری، این همان «لا اله الّا اللّه» است.
خدا میگوید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».نور الهی است که آسمان و زمین را روشن کرده است. پس کسی که عالم را روشن ببیند با نور خدا آشنا شده است و باید نور خدا را در خودش هم ببیند؛ چون خود انسان هم جزء آسمان و زمین است.
وقتی میگویی: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، خود انسان نباید از قلم بیفتد و اگر انسان بخواهد خدا را ببیند، با آن نوری که در خودش هست باید خدا را ببیند، چون نزدیکترین جا به انسان خود انسان است. اگر کسی خدا را در خودش دید چه حالتی پیدا میکند؟ آیا ادعای خدایی میکند که خدا را در خودش دیده است، یا استغفار میکند؟ استغفار میکند. چون میگوید من در محضر خدا چه کردهام، وقتی خدا را در خودش میبیند در مقابل دشمنان خدا احساس ناتوانی نمیکند؛ در مقابل دوستان خدا اظهار خودنمایی نمیکند. مشکل انسان این است که خودش را قبول دارد و میگوید من کسی هستم و چیزی هستم.
همه بدبختیها از همین جا شروع میشود که انسان خودش را چیزی بداند. زمانی خدا را در خودش میبیند که خودش را چیزی نداند. اگر خودش را دید، او را نمیبیند؛ اما اگر او را دید، خودش را نمیبیند و این راهی است که قرار دادهاند برای انسان که ببیند هرچه هست در عالم، آثار خداست، مالکش خداست، ولیاش خداست.
آیت الله #حائری_شیرازی
@haerishirazi
حسینابنعلی (ع) در عاشورا تابلوی کاملی از انسان ارائه داد. شهدای کربلا انساناند. ریشهی آنچه میکنند در انسانیتشان نهفته است. اشقیاء کربلا هم انساناند. ریشهی آن شرارتی را هم که میکنند در خلقت آنها است.
جهل و عقل؛ آنچه اشقیاء کربلا انجام دادند همهی جهل نبود. جهل دایرهاش وسیعتر است. آنچه را هم که شهدای کربلا نشان دادند همه فطرت انسانی نبود. قسمت از این فطرت انسانی بود. پس در حقیقت مجموعهی اشقیاء و شهدا تابلوی انساناند. همان چیزی که اشقیای کربلا با آن تحریک میشدند که شرارتهایشان را انجام بدهند در من و جنابعالی هم هست؛ که آن، جهلمان است؛ و همان چیزی که از شهدای کربلا را در آن ایثارگریها موفق کرد نور آنها بود. فطرت آنها بود. این در ما هم هست؛ یعنی انسان هم حاوی اشقیاء کربلا است و هم حاوی شهدای کربلا است.
پس بحث کربلا بحث انسان مطرح است. نه اینکه یک قصهای و یک تاریخی در گذشته. قصهی همینالان و همین ساعت ما است؛ یعنی کربلا در وجود ما است. جنگ عاشورا از درون ما به بیرون سرزده. آنچه در درون انسانها بود در جریان کربلا رونمایی شد. عاشورا روز رو نمایی عقل و جهل انسان است.
این مقدماتی هم که پیش آمد تا حضرت بچهها و خانوادهاش را بیاورد، برای این است که اشقیاء فرصتی داشته باشند که جهل خودشون را کامل ارائه بدهند نه ناقص و این مشکلات و دشواریها که برای شهدای کربلا پیش آمد برای این بود که شهدای کربلا نور خودشان، باطن خودشان، عقل خودشان، معرفت خودشان را بروز بدهند؛ نه ناقص.
ببینید حضرت چه جور کار کرده است؛ یعنی علت این که جهل با تمام وجود وارد شده است در صحنهی کربلا این است که عقل با تمام وجود وارد صحنه شده است. ببینید من مثال ساده ای برایتان بزنم. تیم فوتبال پیروزی و استقلال یک روزی که مثلا میخواهند یا این برنده نهایی لیگ باشد یا آن برنده، هر کدام با تمام وجود میآیند. چون یکی با تمام وجود میآید آن دیگری نمی تواند با تمام وجود نیاید.
🔹خدا رحمت کند مادرم را.
یکی از راههای تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی میدید، دیگر کار به ما نمیداد و نمیگذاشت در خانه کار کنیم؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب میکرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند میساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً بالعکس عمل میکنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وا میداریم یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر میکنیم.
در نتیجه، چنین بچهای کار را تنبیه تلقی میکند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی میکردیم!
@haerishirazi
🔹خدا رحمت کند مادرم را.
یکی از راههای تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی میدید، دیگر کار به ما نمیداد و نمیگذاشت در خانه کار کنیم؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب میکرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند میساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً بالعکس عمل میکنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وا میداریم یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر میکنیم.
در نتیجه، چنین بچهای کار را تنبیه تلقی میکند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی میکردیم!
@haerishirazi
عاشوراى حسين(ع) الگوى جنگ هشت سالهى ما بود. امام اين جنگ را نعمت خدا عنوان فرمود. جنگ براى ما بزرگترين فاجعه بود اما وقتى بر بزرگترين فاجعه صبر كنند، زيباترين مىشود. «ما رأ یت الا جمیلا» جنگ، معرف ما در عالم شد. همان غبارزدايى كه عاشورا از درخشش نور اهلبيت كرد، جنگ هم با انقلاب ما كرد. جنگ، معرف ضعف ابرقدرتها و قدرت دين، زشتى، سوءنيت و شقى بودن آنها و معرف اقتدار اسلام شد. امام فرمود:«ما درصدد آزاد كردن انرژى متراكم عالم اسلام هستيم». اين انرژى متراكم را چگونه مىخواهند آزاد كنند؟ با عاشورا.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی:
گل با همه گلبرگها زیباست، نه پرپر
از زینب کبری(س) در موقع اسارت سؤال شد که این حادثه را چطور دیدی؟
جواب داد: به خدا همه چیز زیبا بود.
او همه چیز را کنار هم میبیند.
شما اگر یک مجموعه زیبا را برش برش کنید و آن را تکهتکه نگاه کنید، زیبا نیست.
یک گل، وقتی همه اجزایش را با هم میبینیم، زیباست ولی پرپر شدهی آن ناراحتکننده است.
حضرت زینب(س) میگوید، من همه چیز را کنار هم گذاشتم و کلّ تصویر را میبینم که میگویم، زیباست.
آن بزرگوار از چه زاویهای نگاه میکند به صحنه عاشورا که زیبایی میبیند؟
قطعا از زاویهای بالاتر از زمان حال است، .
مثل هواپیمای نقشهبرداری که یک زاویه دید کلّی بهدست میدهد.
هیچ کس با نگاه یا لمس یک نوار کاست نمی تواند بفهمد که آن نوار پر است یا خالی، و اگر پر است چه چیزی در آن ضبط شده است.
ظاهر نوار کاست هیچ نشانه ای به ما نمی دهد، مگر این که در دستگاه ضبط صوت قرار داده شود.
قیامت دستگاه ضبط صوتی است که در آن، نطق اعضاء و جوارح آشکار خواهد شد. ظاهر انسان ها، مانند نوارها شبیه یکدیگر است، تنها یک دستگاه خدایی مانند قیامت است که با آن می توان از درون انسان ها پرده برداشت.
@haerishirazi
امام زمان(عج) اگر غايب مىشود، ابتدادر دلها غايب
مىشود و بعد از آن، در جامعه و اگر ظاهر مىشود، ابتدا بر
دلها ظاهر مىشود و بعد از آن بر جامعه.
@haerishirazi
آن که خودش سیر خورده باشد، بوی سیر را نه از خود و نه از دیگران نمیشنود.
گناه، بوی بدی دارد که خود گناهکار، آن بو را در نمییابد؛ اما آنها که اهل گناه نیستند، کاملا بوی نامطبوع آن را استشمام میکند.
@haerishirazi
امام یازدهم(ع) در عصری بودند که شیعیان ناشکری میکردند. آنها مبلغی وجوهات (خمس و زکات) خدمت امام(ع) فرستاده بودند. عدهای از شیعیان نامهای به امام(ع) نوشتند که بیلان مصرف این اموالی که خدمت شما رسیده را به ما بگویید و اینکه این پولها را چگونه خرج کردید. آدم به امام زمانش نامه بنویسد، بگوید اموال را به کی دادی؟ کجا خرج کردی؟
حضرت پاسخ داد: چرا این سؤال را از امامان قبلی نکردید؟ چه زمانی رسمتان بوده از امام سؤال کنید که این پولها کجا رفته؟ کجا خرج شده؟ اگر امامت یک امر مستمری است چرا با من این رفتار را میکنید اما با امامان قبلی نکردید؟
بعد از این پاسخ، حضرت دستور داد پرده مشکی رنگی بر در اتاق ایشان آویختند. مردم که برای سوال میآمدند حق نداشتند پرده را عقب بزنند و از پشت پرده با آن حضرت صحبت میکردند. غیبت از اینجا آغاز شد.
چرا؟! چون ناشکری کردند. غیبت نتیجه ناشکری است. ظهور نتیجه شکرگذاری است. هر چه شکرگذاری بیشتر شود پرده غیبت رقیقتر میشود. این پرده، غباری است بین امام و مأموم. این غبار از امام نیست از امت است. هر چه غبار امت فرو بشیند، جمال امام روشنتر میشود.
@haerishirazi
وزنه بردار هر قدر قوى باشد، حتى اگر بتواند صدها قالى
بلند كند، هرگز نمىتواند قالى زيرپاى خود را كه روى آن
نشسته، بلند كند. آدم مىتواند سر همه را گرم كند ولى
سرخودش را نمىتواند گرم كند، زيرا اين «خود»، همزاد آدم
است، همكلاس و همرتبه اوست و آدم هرچه آموخته،
«خود» او همپا به پايش آموخته است. نفس انسان قالى زير
پاى انسان است و برداشتنى نيست.
@haerishirazi