eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام🦋
2.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
948 ویدیو
6 فایل
رفقا ؛ به مدد شهدا در این کانال تصاویر و کلیپ‌های کمتر دیده شده از غیورمردانِ لشکر خط‌شکن ۲۵ کربلا و دیدار خانواده‌هایشان را خواهید دید، و از مظلومیت هفت تپه و بچه‌های هفت‌تپه خواهیم نوشت...🦋 ارسال مطالب به ادمین👇 @Ahmadiatoui
مشاهده در ایتا
دانلود
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🎥 تو پارلمان اتریش یه بی حجاب ، طوری از حجاب دفاع میکنه ، که روی خیلی از بظاهر مذهبی های مملکتمون که دم از آزادی میزنن و مخالف حجاب شدن رو کم کرده... . @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌💢 . ▪️تمام مباحث امام خميني را پيگري مي­كرد. حتّي براي تهيّه تلويزيون به چند شهر رفت تا بتواند به همراه دوستانش صحبت­هاي ايشان را گوش دهد.» ▪️ابوالفضل از 25/3/1360 الي 24/10/1360 به عنوان بسيج ويژه مشغول خدمت شد، تا اين­كه در 25 دي ماه همين سال به عضويت سپاه درآمد. اين شيرمرد مازندراني از 2/5/1364 الي 18/3/1365 عهده­ دار مسووليت واحد سمعي – بصري در گردان تبليغات منطقه 3 گيلان و مازندران بود. در سال 1366 نيز به مدت 15 ماه به سِمَت دبير ستاد پشتيباني جنگ، در بهشهر منصوب شد. علاوه بر آن، مسووليت بنياد تعاون سپاه اين شهر را نيز به عهده داشت. ▪️وي سرانجام در 30/11/1364 در فاو دچار عارضه شيميايي شد و در 19 آبان ماه سال 1380 به مقام شامخ شهادت دست يافت. سپس با وداع همسرش، «عذرا عالمي» و يادگارانش، «حسين، وحيد و علي»، در گلستان شهداي ملامجدالدين ساري آرام گرفت. . 💠 @hafttapeh
💢 محمد اصغری اومالی_ : ۲۷ دی ۱۳۶۳ _ . ▪️خواهر شهید : ده ساله بود که مادرمون فوت کرد‌سیزده سالگی هم عازم جبهه ها شد.روز آخری که به جبهه می رفت پدر راضی نبود و او به من گفت : به پدر نگو من می روم جبهه اما من گفتم من هم راضی نیستم . گفت : «این حرف را نزن . من خود راهم را انتخاب کردم .» آن روز چرخ خیاطی ام خراب بود خواستم ببرم نکا ، به من گفت : کرایه بده من می روم درست می کنم . او رفت و من تا غروب منتظرش ماندم . دیدم نیامد و معلم محل به ما گفت : سوار ماشین شد با پای دمپایی در کف ماشین خوابید تا به ساری رسیدند بلند شد و نشست و سر انجام به جبهه رفت . . 💠 @hafttapeh 
💢 بسیجی شهید سید حسین موسوی نژاد : سال ۱۳۴۷ _ :۱۸ اسفند ۱۳۶۴_ : ۱۵ سالگی : ۱۷ سالگی . ▪️مادر شهید، زبیده تقدس: شهید هنگامی که موقع ظهر در مدرسه بود، زمزمه اذان را می شنید خودش به سکوی مدرسه می رفت و اذان می گفت و معلم مدرسه می گفت: این اذان را چه کسی می گوید؟ و از صدای او خوششان آمد و به ایشان می گفتند که تنها اذان بگو و ایشان از علاقه ی زیاد در مدرسه با صدای بلند موقع ظهر اذان می گفت و دانش آموزان نماز خود را اقامه می کردن.  . 💠 @hafttapeh