eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
اینجا از لشکری خط شکن گفته میشود از دلاوران لشکر ویژه ۲۵ کربلاااا... از گمنامان چادرنشینان خاکی هفت تپه .‌‌.. 👤ارتباط با ادمین کانال . ارسال مطالب ، عکس فیلم و خاطرات و ..‌. @ahmadiatouei
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ▪️مادر شهید : حدود 7 ماهی از باردار بودنم می گذشت. شبی در عالم رویا حضرت یعقوب و یوسف (علیهما السلام) را می بینم. صبح که از خواب بیدار می شوم به پدرشوهرم ماجرای خوابم را می گویم. او می گوید: «انشاالله به یُمن این خواب، این بچه پسر است. اسمش را یوسف بگذارید.» . 🔖سردار یوسف سجودی، تیپ سوم 17 علی ابن ابیطالب قم و های صاحب الزمان(عج) و حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر 25 ، از شهدای شهرستان است که هنوز مفقود است و از جبهه برنگشته... . 💠 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 . 🎥 دیده نشده از با سردار یوسف + تصاویر +صوت شهید (( انتشار بمناسبت سالروز شهادت)) . ▪️برادر شهید : يوسف مي‌گفت دعا مي‌كنم جنازه‌ام برنگردد. به مادرم مي‌گفت اگر مي‌خواهيد شما را روز قيامت شفاعت كنم به هيچ وجه بعد از شهادتم گريه نكنيد. يوسف در عمليات خيبر مي‌گويد خدايا بهترين دوستانم شهيد شدند، چرا من شهيد نمي‌شوم. بعد از دو ساعت خمپاره‌اي كنارشان منفجر مي‌شود و همه دوستانش شهيد مي‌شوند و او تنها چند تركش مي‌خورد. آنجا مي‌فهمد كه قطعاً شهيد مي‌شود و خدا مي‌خواست كه او در عمليات بدر، منطقه مجنون و در 26سالگي به شهادت برسد. دوستانش مي‌گويند لحظه شهادت اشداء علي‌الكفار» را مي‌خواند و مي‌گفت نگذاريد عراقي‌ها و يزيدي‌ها به خانه امام حسين(ع) حمله كنند. نگذاريد خيمه‌هاي امام حسين را آتش بزنند و همان لحظه گلوله مستقيم تانك به او مي‌خورد و از جسمش چيزي نمي‌ماند. . 💠 @hafttapeh
💢 روز سختی بود. ۲۶ اسفند ۱۳۶۶ را می‌گویم. چشم بهم زدنی بچه های گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه ۲۵ کربلا در عملیات والفجر ده پر پر شدند. حسن قورچ بیگی رفت ، جلال علا الدینی ، علی ترکمان ؛ رضا حق شناس ؛ محمدرضا اسماعیل زاده و ...🌷🌷🌷🌷🌷 . 💠 @hafttapeh
💢 . ▪️برادر شهید : محسن متولد سال 1341بود. در عمليات مطلع‌الفجر در گيلان‌غرب، اسفند سال 60 به شهادت رسيد. فرمانده آن عمليات يوسف بود. محسن جزو شاگردان ممتاز دبيرستان بود. قدش بالاي 2متر بود. بسيار مهربان و مؤمن بود. زياد سجده مي‌كرد و دائم‌الذكر بود. منافقين از اسمش مي‌ترسيدند. در گشت‌هاي ضربت سپاه خيلي قوي عمل مي‌كرد. شب عمليات مطلع‌الفجر برادرم محسن و شهيد مهدي اسماعيل‌زاده حكم مأموريت مي‌گيرند. شهيد اسماعيل‌زاده بوي عطر شهدا را استشمام مي‌كند، در حالي كه بقيه از حرفش تعجب مي‌كردند و مي‌گفتند ما چيزي احساس نمي‌كنيم. برادرم محسن صبح عمليات مسواك و عطر زد. شب عمليات من كنارش همراهش بودم. در همين حين صداي انفجار عجيبي آمد. در تاريكي دنبال محسن بودم و زخمي پيدايش كردم. گفت اگر شما بمانيد قتل عامتان مي‌كنند. او روي مين رفته و دو دست و زانوهايش از بين رفته بود. آخرش گفت من تشنه‌ام خدايا خلاصم كن و شهيد شد. پيكرش را نتوانستيم بياوريم. بعد از 8 ماه اسكلت محسن را يوسف در گيلان‌غرب پيدا كرد. من در لحظات آخر چفيه‌اي دست محسن بسته بودم كه يوسف از آن چفيه و يقه سفيد پيراهنش او را شناخته بود. . 💠 @hafttapeh
💢 سید جمال عسگری ( ) : ۲۶ یاسفند ۱۳۶۶ : . ▪️برادر شهید : یک روز جلوی ایشان را گرفتم و گفتم پدر و مادر می گویند دیگر به جبهه نرو .برگشت و گفت:« شما جلوی من را نگیر من بروم برای شما سوغاتی می آورم» هر طوری بود راضیم کرد و به جبهه رفت  برگشت دیدم یک دستش ترکش خورده است  گفتم داداش سوغاتی کجاست ؟ گفت:« این دست من تقدیم شما ـ ان شالله روز قیامت شفاعت شما را می کند .» . 💠 @hafttapeh