✍ #خاطره_ای_از_شهید_میلاد_مصطفوی
#شهدا، #رفقای_با_معرفت!
🌷مسئولان اردوگاه چند ساعت پیش از پخش غذا آمار زائرین را میدادند تا فرصتی برای پخت غذا داشته باشیم. یک بار نزدیک ظهر بود که یک اتوبوس به آمارمان اضافه شد. نمیدانستیم باید چه کار کنیم؟ غذا کم بود. سید بدون هیچ استرسی یک پارچه سبز #پرچم_سیدالشهدا (ع) را روی دیگ کشید و به بچههای خادم گفت، «بچهها بیایید دور دیگ غذا جمع بشوید و هرکدام برای یک شهید #نیت کنید.» سپس ذکر صلوات گرفت و یک #توسل کوچک نیز به #حضرت_زهرا (س) پیدا کرد. پرچم را از روی دیگ برداشت و یاعلی گفت و مشغول تقسیم غذای زائرین شدیم. برای ما خیلی عجیب بود، نه تنها غذا کم نیامد، مقداری هم غذا باقی مانده بود. همه حسابی غذا خوردند؟!
سید خیلی خوشحال بود. آنجا بود که فهمیدیم، چقدر سید با شهدا #رفیق است و شهدا نیز حسابی هوایمان را دارند.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🍂 از بس عاشق #حضرت_زهرا (س) بود که می خواست با یکی از سادات ازدواج کند تا محرم حضرتش شود.
🍃کارت های دعوت عروسی اش را آماده کرده بود. اول از همه #اهل_بیت (ع) را دعوت کرده بود. یک کارت برای #امام_رضا (ع) به مشهد، کارتی برای #امام_زمان (عج) به #جمکران و کارتی هم به نیابت از حضرت زهرا (س) انداخت داخل ضریح #حضرت_معصومه (س)
▫️پیش از مراسم، حضرت زهرا (س) آمده بودند به خوابش. فرموده بودند: «چرا دعوت شما را رد کنیم، چه کسی بهتر از شما. ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی».
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#شهیدانه 🕊
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷
broonsi(1).mp3
3.94M
🌿توسل شهید برونسی به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
🎙راوی: حسن رحیمپور ازغدی
#شهید_برونسی #حضرت_زهرا #توسل
#حسن_رحیم_پور_ازغدی
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
🖤
#ارادت_شهدا_به_حضرت_زهرا(س)
ارادت عجیبی به حضرت زهرا ( ص ) داشت . در هر پست و مقامی بود مجلس عزای فاطمیه را بر پا می کرد .
● اوایل سال 1361 در عملیات بیت المقدس در خدمت #حاج_احمد بودیم . در حین عملیات به سختی مجروح شد و ترکش به سرش خورد . او را به بیمارستان صحرایی بردیم ، اصرار داشت کسی نفهمد زخمی شده که روحیه نیروها خراب نشود .
● از شدت خونریزی مدتی بی هوش بود . یک دفعه از جا پرید! گفت بلند شو ، باید برویم خط ! هرچی اصرار کردیم بی فایده بود
● در طی راه از ایشان پرسیدم : " شما بیهوش بودی ، چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی و ...
● خیلی آرام گفت : وقتی توی اتاق خوابده بودم ، یک باره دیدم خانم #فاطمه_زهرا (س) آمدند داخل اتاق !"
به من فرمودند چرا خوابیدی !؟ گفتم : سرم مجروح شده ، نمی توانم ادامه دهم !
#حضرت_زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند : بلند شو ، بلند شو ، چیزی نیست ، برو به کارهایت برس ...
#فاطمیه
#حاج_احمد_کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️موضوع: ثواب برگزاری روضه برای حضرت زهرا (س)
✅ با استناد به حدیث فرات کوفی.
👤سخنران:حجة الاسلام محمد رضا هاشمی.
#حضرت_زهرا
🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🖤
مداحی آنلاین - پنج روش حضرت زهرا (س) برای دفاع از ولایت - استاد رفیعی.mp3
1.91M
⭕️پنج روش حضرت زهرا (س) برای دفاع از ولایت
👤حجت الاسلام رفیعی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#ایام_فاطمیه
🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 عملی که به نیت #حضرت_زهرا (س) باشد افضل است.
👤 حجتالاسلام حسینی قمی
#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه
☠ پیشبینی بزرگ: آیا اسرائیل دو سال آینده را نخواهد دید؟!
🔺۶، ۷ ماه تا نابودی اسرائیل...؟!
🤲 خدایا در این شرایط آخرالزمانی #حجاب های غیبت آقاجان مان #امام_زملن را به احترام مادرشان #حضرت_زهرا برطرف کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️اسماء، همسر جعفر طیّار نقل میکند که :
در لحظههای پایانی عمر حضرت زهرا علیها السلام ...
دیدم آن حضرت دستها را به سوی آسمان برآورده، چنین دعا میکند:
«اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ
وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی»
🤲 «پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریههای حسن و حسین در فراق من، از تو میخواهم گناهکاران از شیعیان من و شیعیان فرزندان من را ببخشائی...»
📚 الموسوعة الکبری، ج۱۵، ص۱۱۷.
📚 (مشابه در عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۸۹۱).
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#فاطمیه #ایام_فاطمیه
🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥روز شهادت مادرمون #حضرت_زهرا (سلامالله علیها) بهترین کار این بود که بتونم یه تقدیر کوچیک از بانوانی کنیم که ارثیه خانوم رو حفظ میکنند.
💥 بفرستید برای بانوان چادری
┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ایران تا ظهور
👤 استاد شجاعی
👌 از دست ندهید
🤲 خدایا #حجاب های غیبت آقاجان مان #امام_زمان را به احترام مادرش #حضرت_زهرا برطرف کن
🔻 ظهور بسیار نزدیک است.
#فرازی_از_وصیت_نامه_شهید_مدافع_حرم_عباس_کردانی
🌷از خدا خواسته ام همچون #سید_الشهداء و یارانش آنچه توان دارم قطعه قطعه #شهید شوم و اگر #شهادتم همراه با اسارت باشد چه بهتر که نشانی از عمه سادات #زینب_کبری(س) به یادگار داشته باشم,از خداوند می خواهم جنازه ای از حقیر باز نگردد و همچون #حضرت_زهرا(س) بی قبر و نشان باشم و امیدوارم کسی برای جنازه ام که به وطن باز نگردد تلاش نکند.🌷
📌 ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد.
🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمدنژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است
◇ شهید محمدنژاد در ادامه عملیات بیتالمقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به شهادت رسید.
🔹️ وقتی به مادرشهید گفتند؛ که پسر شما غسل نمیخواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل میدهم و کفن میپوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و شهادت هیچ ترس و واهمهای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.
◇ این مادرشهید خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت #حضرت_زهرا (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند.
#شهید_سیدمحمد_محمدنژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_چهارم
💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و #عاشقانه به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد.
هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست.
💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و میدیدم از #غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانهاش میلرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمیشد که با اشک چشمانم التماسش میکردم و او از بلایی که میترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد.
میدیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمیکند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و میدانست موبایلش دست عدنان مانده که خون #غیرت در نگاهش پاشید، نفسهایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیدهام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!»
💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امانت سپردی؟ به¬خدا فقط یه قدم مونده بود...»
از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم میکرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، #داعشیها داشتن فرار میکردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!»
💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکمتر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودی و میدونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!»
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!»
💠 و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که #عاشقانه نجوا کردم :«عباس برامون یه #نارنجک اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمیذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!»
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لالههای #دلتنگی را در نگاهش میدیدم و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود که یکی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد.
💠 رزمنده با تعجب به من نگاه میکرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از #فرماندهان بودند که همه با عجله به سمتشان میرفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند.
با پشت دستم اشکهایم را پاک میکردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش میرفت و دیدم یکی از فرماندهها را در آغوش کشید.
💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای #نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت.
پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیهای دور گردنش و بیدریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت.
💠 ظاهراً دریای #آرامش این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!»
ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر کرد :«#حاج_قاسم بود!»
💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم #آمرلی در همه روزهای #محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمندهها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🔶برای حصول آرامش🔶
💠 برای به دست آوردن آرامش و سکون و برخورداری از الطاف الهی این دعای اسماءلله راقرائت کنید
🔺بسیاربسیار مجرب است:🔺
🔘توصیه میشه بعد از هرنماز یکبار وبنیت آرامش قلب قرائت بشه
🔱بسم الله الرحمن الرحیم
یا اَللهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا عَلیُّ یا عَلیمُ یا عَظیمُ یا اَحدُ یا صَمدُ یا وِترُ یا سَلامُ یا مُومِنُ یا مُهَیمِنُ یا بَصیرُ یا واحِدُ یا کَرِیمُ یا لَطِیفُ یا حَلیمُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا جَمیلُ یا جَلیلُ یا قَویُّ یا عَزیزُ یا مُتَعَزِّزُ یا حَنَّانُ یا مَنَّانُ یا تَوَّابُ یا بَاعِثُ یا بَارُّ یا حَمیدُ یا مَجیدُ یا مَحمودُ یا مَعبودُ یا مَوجودُ یا ظَاهِرُ یا بَاطِنُ یا طَاهِرُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا شَامِخُ یا وَاسِعُ یا سَلامُ یا رَفیعُ یا مُرتَفِعُ یا نُورُ ذُوالقُوَّة وَالاِکرام.🔱
💐#رزق #ثروت 🌸
جهت افزایش و ازدیاد خیر و برکت در مال و رزق و روزی ،قبل از خفتن بخوانید
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَا شَيْءَ قَبْلَكَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَيْءَ بَعْدَكَ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَا شَيْءَفَوْقَكَ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَا شَيْءَ دُونَكَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَيْءَ بَعْدَكَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ رَبَّ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ الْحَكِيمِ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
📚 مصباح المتهجد ج 1 ص 122 – بحارالانوار ج 84 ص 177 – بلد الامین ص 34
🌸دعایی که #پیامبر (ص ) به #حضرت_زهرا ( س ) برای #فراخی_روزی آموختند:
در مصباح الانوار از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند پیامبر صل الله
علیه و آله برای توسعه رزق و روزی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این دعا
را آموختند :
اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ مُنْزِلُ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ فَالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوَى
أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَيْسَ قَبْلَكَ أَحَدٌ وَ أَنْتَ الْآخِرُ
فَلَيْسَ بَعْدَكَ أَحَدٌ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ أَحَدٌ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَيْسَ دُونَكَ أَحَدٌ
اقْضِ عَنِّي الدَّيْنَ وَ أَغْنِنِي مِنَ الْفَقْرِ.
📚 بحارالانوار ج 92 ص 297
🌹ثروت بسیار(#مجرب)
🌷اثر صد بار ذکر«یا مُحسِن»در ثروتمند شدن
🌾از پیامبر خدا(ص)نقل شده است که:هرکس در شبانه روز صد مرتبه بگوید:«یا مُحسِنُ» #ثروتمند خواهد شد.این ذکر به تجربه ثابت شده است.
🌸در باب وسعت رزق و روزی
🌹🍃استاد یعقوبی قاینی(مدظله العالی):
🌹🍃برای افزایش رزق و روزی اگر دعای
✨اللهُمَّ یا سَبَبَ مَنْ لا سَبَبَ لَهْ یاسَبَبَ کُلَّ ذی سَبَبٍ یا مُسَبِّبَ الْاَسْبابِ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ یا حَیُّ قَیّومُ وَ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ✨
را خواندید و از آسمان براتون پول ریخت تعجب نکنید!!!!!
#دعایی_بــرای_خوشبختی
شمابه کمک این دعا میتوانید هر چه زودتر خوشبخت شوید کافیست به آن ایمان پیدا کنید.
يَا صَالِحُ وَ يَا أَبَا صَالِحٍ أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ
این دعارو هر روز بخونین با اعتقاد و ایمان کامل برای #خوشبختی میتونین بعداز نماز هاتون بخونین
📚دروالکلم وعبدالله فقینی
🌺#ذکری از #اسرار🌺
👈برای #پولدار_شدن فرموده بودند:هر روز هفت مرتبه دعای زیر را بخواند،بسیار #مجرب است واز #اسرار پنهان است:
🌸بسمُ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم 🌸
🌹🍃اللَّهُمَّ إِنّی ضَعیفٌ فَقَوِّنی،اللَّهُمَّ إِنّی ذَلیلٌ فَأَعِزَّنی،اللَّهُمَّ إِنّی فَقیرٌ فَاَغنِنی،بِرَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرّاحِمینَ.🍃🌹
📚تحفة رضوی.ص38
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✍ سعید در گوشه ای از خاطراتش نوشته : عهد کرده ام با #حضرتِ_زهرا (سلام الله علیها) که ببینم ایشان چه کشیده اند… و همان بود که در عملیات بدر که با رمزِ یازهرا (سلام الله علیها) شروع شده بود، تیری به پهلو و شکم او اصابت می کند و مانند مادر غریبش مظلومانه به شهادت رسید و 14 سال هم میهمان حضرت مادر بود و بعد به آغوش خانواده بازگشت .
شهید#سعید_طوقانی
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹💫
🏴 حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:
مَن عادانا فَقَد عادَی اللهَ وَمَن خالَفَنا فَقَد خالَفَ اللهَ وَ مَن خالَف الله فَقَد إستوجَبَ مِنَ اللهِ العذابَ الالیم؛
هر کس با ما دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است، وهر کس با ما مخالفت کند، با خدا مخالفت کرده است، و هر کس با خدا مخالفت کند، به یقین از سوی خداوند مستوجب عذاب دردناک است.
📚نهج الحیاة، ص 240
#حدیث #حدیث_تصویری #حضرت_فاطمه سلام الله علیها #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
16.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هیچ نگفتی زهراجان... 💔🥀
👤 #کلیپ احساسیِ "صورت مثل گلت" با نوای حاجعبدالرضا #هلالی تقدیم نگاهتان
🏴 ایام شهادت #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
16.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هیچ نگفتی زهراجان... 💔🥀
👤 #کلیپ احساسیِ "صورت مثل گلت" با نوای حاجعبدالرضا #هلالی تقدیم نگاهتان
🏴 ایام شهادت #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
16.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هیچ نگفتی زهراجان... 💔🥀
👤 #کلیپ احساسیِ "صورت مثل گلت" با نوای حاجعبدالرضا #هلالی تقدیم نگاهتان
🏴 ایام شهادت #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از کانال حضرت مادرجانم زهرای اطهر
🏴زیارتنامه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🏴یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِیُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ»
🏴غیر از ظهور تو مهدی فاطمه (سلام الله علیها) مگرحضرت مادر چه می خواهد؟
🏴تسلی قلب داغدار آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، هدیه به خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و آقا حضرت محسن علیه السلام ۵ گل صلوات
🏴اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🏴بحق خانم حضرت زینب الکبری سلام الله علیها اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
#یافاطمهالزهراء
#فاطمیه_سلام_الله_علیها
12_Ramezani_Pedar_Mafghodolasar_(www.rasekhoon.net).mp3
1.66M
🎙مداحی بسیار زیبای و قدیمی
کربلایی مجتبی رمضانی درباره پدر مفقود الاثر
به یاد مادر سادات #حضرت_زهرا و شهید مفقودالاثر غلامرضا عباسی
#ایام_فاطمیه #فاطمیه
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
12_Ramezani_Pedar_Mafghodolasar_(www.rasekhoon.net).mp3
1.66M
🎙مداحی بسیار زیبای و قدیمی
کربلایی مجتبی رمضانی درباره پدر مفقود الاثر
به یاد مادر سادات #حضرت_زهرا و شهید مفقودالاثر غلامرضا عباسی
#ایام_فاطمیه #فاطمیه
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا
🔻 #قسمت_اول
.
#ازدواج_شهــدا ڪجا و ازدواج ما ڪجا...؟!⁉️ گاهی دلم برای ازدواج هایی به سبڪ شهـدا تنگ می شود...
.
💞 ازدواجی به سبڪ #شهید_مصطفی_ردانی_پور....
ڪه بجای اینڪه به فڪرِ برگزاری مـراسـم تجمـلاتی باشد به فڪر رساندن #کارت_عـروسی به حرم حضـرت معصومه بود...
مـراقب بود در مجلسش #گنــاه نشود...آخر #حضـرت_زهـرا مهمان ویژه ی مجلسش بود...
.
💞 ازدواجی مثل #شهید_میثمـی...
ڪه شبِ عقـد از همسرش #مُهــر در خواست ڪرد تا نمـاز شُکـر بجا آورد... میتوانست مثل خیلی های دیگر شب عقد مشغول #رقـص و بی بند و باری باشد اما فهمید ڪه همسر نعمت خداست و در قبال نعمت باید شڪر ڪرد نه عصیان...
.
💞 یا مثلا ازدواجی شبیه به #شهیـد_منوچهـر_مـدق...
ڪه همسرش گفت نمیخواهم #مهــریه ام بیشتر از یڪ جلد قرآن و شاخه نبات باشد...
او هم میتوانست هزار جور بهانه بیاورد و بگوید مهـریه پشتوانه است و حـق زن است و ...
#جوانها_بخونین_خالی_از_لطف_نیست 😇
🖊 #ادامـــه_دارد....
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید رئیسی: هرجا گرفتار میشدم توسل به صدیقه طاهره(س) میکردم
باید توسل در خانه اهل بیت داشته باشیم.
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا (س)
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
-مۍگفـت:
اگر میگویـید الگویتان
حضرت زهراسلاماللهعلیها است باید
ڪاری ڪنید ایشان از شما
راضے باشند و حجابشمافاطمۍباشد...🌿
#شهید_ابراهیم_هادی
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
💔
..
انسی داشت با حضرت زهرا سلام الله
در شادترین لحظاتش با شنیدن نام
حضرت زهرا علیها السلام بارانی میشد.
وارد اتاقش که شدم روضه یک نفره
راه انداخته بود. گفتم چرا گریانی؟..
گفت برای مظلومیت حضرت زهرا سلام الله...
بعد ادامه داد: "شما هم وقتی شهید شدم
بیائید سر مزارم روضه حضرت زهرا سلام الله بخوانید.
📚 روز تیغ
#شهید_علی_ماهانی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
💔
حرف آخر...
میگفت:
باید در راه خدا زجر کشید
مشقت کنید...
میگفت مگر ما از فاطمه زهرا سلام الله
بالاتر هستیم؟ برای تعالی اساام باید سیلی
خورد... باید خون دل خورد...
#شهید_محمودرضا_عندالله
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه تا بارون بیاد».
دست برداشتیم به دعا و #حضرت_زهرا (س) را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین #امام_زمان را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».
شهید اللهیار جابری🌷
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫