هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#همت_حمید!
🌷یک هفته از شروع عملیات با شکوه والفجر هشت میگذشت، روزی نبود که منطقه توسط هجوم هواپیماهای دشمن بعثی بمباران نشود. رزمندههای ما هم به خوبی از خجالت آنها در میآمدند و هر روز چند هواپیمای مهاجم را ساقط میکردند. ۶۴/۱۰/۲۸ بود که به فرماندهی سردار شهید حمیدرضا نوبخت با بچههای گردان مالک اشتر به محدودهی کارخانهی نمک راهی شدیم. مجموع نیروهای ما با آن فرماندهی دلیر، ۳۲ نفر بیشتر نمیشدیم.
🌷۷:۳۰ صبح نیروهای بعثی با آتش تهیهی سنگین و استقرار ۲۱ تانک و نفربر تا پشت خاکریز نفوذ کرده و اقدام به پیاده کردن نیروهای پیاده کردند. جنگ تن به تن آغاز شد و در حین درگیری یکی از فرماندهان عراقی به خیال خودش زرنگی کرد و یک نارنجک به طرف سردار نوبخت پرتاب کرد، دقیقاً همانطور که انتظار میرفت، این اسطورهی رزم و جهاد، بدون درنگ، نارنجک را به سوی صاحب بعثیاش برگرداند و افسر عراقی ر ا به هلاکت رساند. تلاش آنها برای تصرف خط و شکست نیروهای اسلام به اوج خود رسیده بود.
🌷انبوهی از تجهیزات و نیروهای متجاوز در مقابل ۲۱ تن از رزمندگان اسلام که غم هجران ۱۱ نفر مجروح و شهید را متحمل شده بودند، بیوقفه ادامه داشت. تذکرات و رهنمودهای سازنده و روحیه بخش حمیدرضا، عجیب به نیروها قوت قلب و توان مضاعف میبخشید. موشکهای آر.پی.جی همچون شهاب ثاقب بر پیکر غولهای آهنین نزدیک خاکریز، فرود میآمد. بالاخره با انهدام ۱۹ تانک و نفربر و به غنیمت گرفته شدن یک نفربَر سالم و به اسارت در آمدن ۲۱ نفر، عراقیها عقبنشینی کردند.
🌷خدا میداند اگر نبود رشادت و فرماندهی چریک مخلص و باصفای گردان، حمیدرضا نوبخت، چه بسا مشیت الهی به گونهای دیگر رقم میخورد و اصلاً کی باور میکرد که یک خاکریز مهم در تهاجم ۲۱ دستگاه زرهی تنها توسط ۳۲ نفر آن هم نهایتاً با ۱۱ شهید و مجروح حفظ شود و از صدمات و تلفات گسترده جلوگیری به عمل آید. آنچه که فراموش ناشدنی است چهرهی خسته و سراسر غمگین فرماندمان بود که در عین صلابت و افتخار، فراق شهدا و رنج مجروحین، او را شکستهتر از پیش نشان میداد.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید حمیدرضا نوبخت
راوی: رزمنده دلاور سیدحسین غفاری از لشکر ۲۵ کربلا
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷 گاهی قوم و خویشهای شهرستانیمان گله میکردند که جناب صیاد هم وسیله دارن، هم راننده. اون موقع ما باید با تاکسی از ترمینال و فرودگاه بیاییم خونهتون. این درسته؟ ما که تهران رو خوب بلد نیستیم. به پدر که میگفتیم، میگفت: مسئلهای نیست. فوقش دلخور میشن. اونها که نمیخوان جواب بِدن، من اون دنیا باید جواب بدم. راننده و ماشین که اموال شخصی من نیست.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کنه شهید نشید!!!
اما مثل شهید ها زندگی کنید...
#شهید #حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🍂
🔻 گلستان یازدهم / ۲۸
زهرا پناهی / شهید چیت سازیان
نوشته بهناز ضرابی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔸 کمی جلوتر یک دوربرگردان بود. علی آقا دور زد و دوباره به طرف قم حرکت کردیم. نرسیده به قم کنار جاده، دو سه تا مغازه بود. چند قوطی سوهان خریدیم و کلی خندیدیم و برگشتیم. یک ساعتی میشد که داشتیم به طرف تهران میرفتیم. توی اتوبان تهران - قم ماشین به پت پت افتاد و قاروقورش درآمد. دایی گفت: «آک هی! اینم به کخ کخ افتاد.» باز ما خندیدیم علی آقا ماشین را توی شانه خاکی جاده نگه داشت. پیاده شد و کاپوت را بالا زد. دایی هم به کمکش رفت. من و زن دایی از ماشین پیاده شدیم. زندایی پرسید: «چی شده محمود آقا؟» دایی به خنده گفت: «گفته زمین.»(لج کردن) از فرصت استفاده کردیم و آن دوروبر قدم زدیم. باد خنکی میوزید. دورتر چند درخت بود و کوه و تپه و دشتی سبز. صدای بوق کامیونها و ماشینهایی که پرگاز میرفتند نمیگذاشت صدای جیک جیک گنجشکهایی را که نزدیک ما روی زمین نوک میزدند و باقی مانده غذای مسافران را میخوردند به خوبی بشنویم. علی آقا و دایی محمود آستینها را بالا زدند و دل و روده ماشین را پایین ریختند. یک ساعت بعد ماشین استارت خورد و ما با سلام و صلوات سوار ماشین شدیم. دایی سوژۀ تازه ای پیدا کرده بود و ماشین را به مسخره گرفته بود. یک کیلومتری جلوتر نرفته بودیم که دوباره ماشین به پت پت افتاد و خاموش شد. ناله دایی درآمد. حالا علی آقا میخندید. گفت: «م که گفتم ای بچه دل نازکه گوش نکردی بفرما قهر کرد. علی آقا و دایی پیاده شدند و با احتیاط ماشین را به طرف شانه خاکی جاده هل دادند. ما توی ماشین بودیم و تندتند صلوات می فرستادیم و دعا میکردیم تا خدای نکرده اتفاق بدی نیفتد. این بار ماشین بنزین تمام کرده بود. علی آقا یک گالن بیست لیتری خالی داد به دست دایی محمود و گفت: تا تو باشی ماشین بی زبان دوست ما رو مسخره نکنی! بدو تا سه شماره برگشتی.
خیلی طول کشید تا بالاخره دایی برگشت و بنزین را توی باک خالی کردند و دوباره ماشین به راه افتاد.
صبح زود حرکت کرده بودیم و ساعت چهار بعد از ظهر به تهران رسیدیم؛ گرسنه و خسته و تشنه. همان ابتدای شهر توی یکی از خیابانهای اطراف میدان آزادی ناهار خوردیم و به چند هتل سر زدیم اما باز هم به خاطر عکس دار نبودن شناسنامه من و زندایی نتوانستیم جایی پیدا کنیم.
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
آقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه
می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی بر نمی گشت.
یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود بدون کاستی برایش سفارش داد.
بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمی کنه؟
گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم او نگاه می کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟
خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما.
#شهید_جواد_علی_حسناوی
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
💜🌹🍀 🍀🌹💜
🌺🌹🌺 نوای_عاشق 🌺🌹🌺
بوی عاشق می دهی، بوی خاک
بوی مستی می دهی، بوی پاک
عاشقی از خاک می روید نه نام
مستی از پاکی دهد عشقی تمام
آدمی از گِل به جنت شد آشنا
دل از این گِل می رود تا آن سما
ما ز خاکیم و به خاکان می رویم
جملگی در پیش جانان می رویم
آنکه عاشق تر بُود خاکی تر است
پیش جانان با تن ِ خاکی سر است
عشق ما از خاک ِ دل سر می زند
سر به پیش ِ پای دلبر می زند
وقتیشهیدبشیهمهازخداشونه
یهشبکنارتباشن..
امااگهبمیریهمهمیترسنحتی
یهدقیقهبیشترکنارتبمونن!
فلذامُفتزندگیتونوتمومنکنید!!رُفقا(:
#تلنگرانه
میگفت واسه دنیا اشک نریزید !
دنیا رو خدا بهتون میده ؛
واسه چیزی اشک بریزید
که نورانیت داشته باشه ،
خاصیت داشته باشه ،
ارزش داشته باشه ..
مثل اشک واسه خود اهل بیت
مثل اشکی که واسه گناهات میریزی !
ایناست که قیمتی اند... (:
امیرالمومنین (ع) میفرمایند :
در تنهایی مراقب افکارت
در خانواده مراقب رفتارت
و در جامعه مراقب گفتارت باش !
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دعاء یستشیر «نگارش آسان»
🎙:با نوای :(سماواتی)
Dua :Yastasheer
•┈••✾💠🌸🦋🌸💠✾••┈•
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
هدایت شده از ذکر روزانه
AUD-20220910-WA0053.mp3
3.38M
🌅 دعای صباح امیرالمومنین (عليهالسلام)
⏰Time=14:05
🎙 با نوای محسن فرهمند
🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
✍ تمام خیرها در سه چیز جمع شده است : نگاه ، سکوت ، کلام
🔹هر نگاهی که سودی در آن نیست، خطاست.
🔸هر سکوتی که تفکر در آن نباشد، بیفایده است.
🔹و هر کلامی که ذکر در آن نباشد، لغو است.
👌پس خوشا به حال کسی که نگاهش عبرت ، سکوتش تفکر و کلامش ذکر خدا باشد.
📚 الامالی شیخصدوق
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خلاصه زندگینامه شهید غلامرضا سعیدی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهید غلامرضا سعیدی در تاریخ سوم مرداد 1342، در شهرستان كنگاور ديده به جهان گشود. پدرش صفدر و مادرش تاجملوك نام داشت. تا دوم راهنمايي درس خواند و به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت.
سرانجام در تاریخ دهم آذر1361، درشلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد و پیکر پاکش در گلزار شهداي کنگاور به خاك سپرده شده است.
روحش شاد و یادش گرامی
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹وصیت نامه شهید غلامرضا سعیدی
قبل از اینکه لب به سخن بگشایم و سلامی خدمت پدر و مادرم عرض نمایم به خدمت یگانه پیر جماران امام امت خمینی بت شکن که ما را از ظلمت به سوی خود راهنمایی نمود سلام عرض می کنم.
هم اکنون که این وصیت نامه را می نویسم در کنار دیگر دوستان و همسنگرانم هستم و نمی دانم که چگونه قلم خود را بر روی این کاغذ سفید بگذارم.
از پدر و مادرم می خواهم من را حلال کنند. پدر و مادری که مرا با رنج و زحمت بسیار بزرگ کردند که حال در جبهه ی حق علیه باطل به درجۀ رفیع شهادت نایل می آیم.
آری پدر و مادر، مادری که پیامبر می فرماید بهشت زیر پای مادران است. من از مادرم تقاضا دارم که در مرگم همچون زینب صبور و بردبار باشد و برایم گریه نکند چون این راه را خود انتخاب کرده ام. و از برادرانم تقاضا می کنم که تمام واجبات الهی را انجام دهند و بتوانند راه من را ادامه بدهند.
باتشکر از :
کانال تلگرامی دائرةالمعارف شهدای کنگاور
🌹🌹🌹🌹🌹
📜 روایت شماره ۱۱۶
لِکُلِّ شَیْءٍ مُبْتَدَأٌ
امام علی علیه السلام : برای هر چیزی ابتدایی است
📚 الکافی , جلد ۱ , صفحه ۸۵
✍ به عنوان بحث #نحو_حدیثی در ادبیات عرب هم قابل پیگیری است
#قاعده_کلی
مواظب مهربونیت باش ، چون
از دشمنی تا دوستی یک لبخند
از جدائی تا پیوند یک قدم
از توقف تا پیشرفت یک حرکت
از عداوت تا صمیمیت یک گذشت
از عقبگرد تا جهش یک جرأت
از نفرت تا علاقه یک محبت
از شکست تا پیروزی یک شهامت
از خسّت تا سخاوت یک همت
از صلح تا جنگ یک جرقه
از آزادی تا زندان یک غفلت
ازمرگ تا زندگی یک نفس
بیش راه نیست
🦋
گاهۍڪھچادرت خاڪۍمیشود،
ازطعنھهاۍمردمشهر
یاد‹چفیھهایی›بیفت
ڪھبرایچادرۍماندنت
خونیشدند
#حجابـ_گونھ
☘ شیخ جعفر شوشتری(ره):
👈 هر وقت شـیطان وسوسہ کرد و نتوانستید
حریف نفس بشوید، هفت مرتبہ بگوئید:
✅ «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ،
لا حَولَ وَلا قُوَّة اِلّا بِاللهِ العَلےِّ العَظیم»
وقتے این ذکر را مےگوئید،هفت ملک بہ کمک شما مےآیند و آنها را دفع مےکنند...
بارها تجربہ شده است کہ انسان وقتے آن را مےخواند احساس قوّت مےکند.✨
هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#فیلم
#مقطع_تلاوت
🎙قطعهتلاوتی آرام و دلنشین از قاری شهید، استاد حاج محسن حاجیحسنیکارگر رضواناللّٰهتعالیٰعلیه
📖سوره مبارکه انعـام ، آیه ۹۶
🎶مقام : «#رســت»
🌺ببینید و بشنوید و لـذّت ببرید...
🥀شادی روح مطهرش فاتحهای نثار بفرمایید.
؛*┄┄┄┅═✧❁💠🌹💠❁✧═┅┄┄┄*
قـرآنـی نـغـمـههـای بـهـشـتـی
#حجاب زیباست ولی…
شهیدی گفت:
«خواهرم…تو در سنگر حجاب مدافع خون منی..»
.شهید دیگری گفت:
«خواهرم… استعمار از سیاهی چادر تو بیشتر از سرخی خون من می ترسد…»🧕🏻
.یادمان باشد که تا ابد مدیون این شهدائیم...
شهدایی که لباس و نوع شلوار و مُد روز برایشان معنایی نداشت…
.حجاب هم فرهنگی است که مُد روز و مدلهای مختلف بر نمیدارد…🧕🏻
.بانوی خوبم !
.فلسفـه حجاب
تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!
.که اگر چنین بود ،
چرا خدا تو را با حجـاب کامل
به حضورمیطلبددر عاشقانه ترین عبادتت؟
.جنـس تو با حیـا خلق شده...
.رعایت حجاب تو شرط انتظار حجت ابن الحسن (عج) است.❤
زن در اسلام :
زنده ؛
سازنده ؛
و رزمنده است ؛
بہ شرطی کہ لباس رزمش،
لباس عفتش باشد..:)♥️
-شهیدبهشتے'
#حجاب
-میگفت..
خواهرانعزيز،مانندزينبزندگیكنيد،حجاب
شماازخونسرخمنمهمتراست،
شمشيریاستوبهچشممنافقانميخورد..🧕🌱
#چادرانه
#شهيدسيدجعفراحمدپناه
🔴تکمیلی/ ۱۵ اسرائیلی ساعتی پیش به دست حماس کشته شدند
کتائب القسام (شاخه نظامی حماس): مجاهدان در منطقه المعری در شمال شرق شهر خانیونس موفق شدند یک بشکه انفجاری را در میان نظامیان اشغالگر منفجر کنند
مجاهدان بعد از انفجار حمله را ادامه دادند و دو نظامی صهیونیست از مجموع ۱۵ نفر هنوز زنده بودند و آن دو را هم از پای در آوردند و به سلامت به مقر خود بازگشتند.
همچنین چهار تانک مرکاوا و یک لودر ارتش از نوع D9 (بسیار پرقدرت) در خیابان الجلاء شهر غزه با راکتهای ضدزره منهدم شدند.
یک نفربر نیز در شرق محله زیتون شهر غزه با راکت یاسین ۱۰۵ هدف قرار گرفت.