eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
100 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.4هزار ویدیو
253 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
چہ‌سکوتی‌دنیارافرامیگرفت‌اگر هرکس‌بہ‌اندازه‌ےعملش‌سخن‌میگفت📚؛ اميرالمؤمنينﷻ +یعنی‌ماآدما‌به‌اندازه‌ای‌ که‌حرف‌می‌زنیم،عمل‌نمی‌کنیم. ماهمش‌حرفیم... چون‌اگه‌غیراین‌بود‌الان‌داشتیم رخ‌زیبای‌پدرمون‌،امام‌زمان‌ﷻرومی‌دیدیم...💔 #ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܣ
🌙و خداوند توبہ ڪنندگان را دوست دارد... :") . •.گناه میڪنیم بعد خدا ناراحتـ میشه و ڪلی تهدید هم میڪنه... اما آخر سر میگه من خیلی اون ڪسایی که عذر خواهی میڪنن رو دوست دارم :") . اونجاس ڪه قلبم میگه "سبحان الله🌱"
⛔️ " یازنگیِ‌زنگی یارومیِ‌رومی'' * یعنی‌:چی‌که ‌مذهبی‌باشی ‌ولی‌ هفت ‌قلم‌ آرایش‌ کنی...؟ * یعنی ‌: چی‌ که‌ مذهبی‌ باشی‌ ولی‌دختربازی ‌کنی...؟! * خب‌ توهمون‌ مصداق‌ خریت‌ مدرنی دیگه منتها پشت‌ نقاب ‌مذهب‌ قایم‌ شدی...!!! * همون قدر پست‌‌ و همونقدر کثیف‌ اما کمی‌لجن‌تر…! 💚
⛔️ برو‌‌گریہ‌ڪن ؛ اݪتماسِ‌‌خدا‌ڪن ؛ بگو‌نمیتونم‌از‌موقعیٺِ‌گناھ‌فرار‌‌ڪنم اونقد‌ر‌خدا‌‌ڪریمہ، ڪہ‌موقعیٺِ‌‌گناهو‌فرارے‌میدھ، تو‌‌فقط‌‌میونِ‌‌گریہ‌هات‌بگو؛ دیگہ‌نا‌ندارم‌‌پاشم؛ بگو‌‌میخوام‌گناھ‌نڪنمااا، زورم‌نمیرسہ! معجزھ‌میڪنہ‌برات...🌿!
⛔️ 🔖 چیڪار‌ڪنیم گناه نڪنیم ؟! اقــا از نماز شروع ڪن تو هر چقدر به نمازت اهمیت بدۍ تواناییت برای مقابلہ با گنــاه بیشترہِ☺️ 💚 اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇
🦋 °•| الــهـے... اَمْ كـَيْفَ اَخـيبُ وَ اَنْـتَ الْحَفِـيُّ‌ بي...؟! |•° خدايــا✨ •• چگونه نااميد گردم‌درحالی كه نسبت به من بسیار ? #ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܣ
شهید‌آوینی‌میگفت: بالی‌نمیخواهم... این‌پوتین‌های‌کهنه‌هم‌میتواند♡ مرا‌به‌آسمان‌ها‌ببرد من‌هم‌بالی‌نمیخواهم... من‌با‌"چادرم"میتوانم‌مسافر‌آسمان‌ها‌باشم💌 "چادرمن‌بال‌پرواز‌من‌است"
••|🌿🕊|•• میگفت‌وقتی‌عاشق خدابشی دیگه‌هیچ‌گناهی بهت‌نمیچسبه راست‌میگفت🙂🌱 💚•••|↫ ღـیدانهـ 💚•••|↫ ╭━⊰•♡❁💫❤️💫❁♡•⊱━╮
در دادگاه قاضی اعلام کرد: این آقا با بیل زنش رو کشته و به اعدام محکوم شد. یکی بلند شد به متهم گفت: تف تو صورتت‌ بیشرف قاضی گفت: آقا بشین سرجات به شما چه مربوطه؟ یارو گفت: دوسال همسایشم میگم بیل داری میگه نه😂😂😂 ┄┅┅┄┅✶😂✶┅┄┅┅
🌹قضاوتهای امیرمومنان حضرت علی(ع)🌹 ☘مردي همسرش را نزد عمر برده و گفت: خودم و این زنم سیاه هستیم و او پسري سفید زاییده است .عمر به مجلسیان گفت: نظر شما در این قضیه چیست؟ 🌱گفتند: زن باید سنگسار شود؛ زیرا او و شوهرش سیاهند و فرزندشان سفید. 👈خلیفه دوم دستور داد زن را سنگسار کنند، ماموران زن را به جهت سنگسار می بردند در بین راه امیرالمومنین علیه السلام به آنان برخورد نموده و به زن و شوهر فرمود: مطلب شما چیست؟ آنان قصه خود را بیان داشتند. ❣آن حضرت علیه السلام به مرد رو کرده و فرمود: آیا زنت را متهم می سازي؟ گفت: نه. 🌱فرمود: آیا در حال قاعدگی با او همبستر شده اي؟ گفت: آري، یک شب ادعا می کرد که قاعده است و من گمان می کردم به جهت سرما عذر می آورد پس با او همبستر شدم. ❣آن حضرت علیه السلام به زن رو کرده و فرمود: آیا شوهرت در آنحال با تو نزدیکی کرده است؟ گفت: آري. 🌸پس حضرت علی علیه السلام به آنان فرمود: برگردید که این فرزند پسر شماست و علت سفیدشدنش این است که خون حیض بر نطفه غلبه کرده است و وقتی که بزرگ شود سیاه می گردد، و طبق فرموده آن حضرت پس از بزرگ شدن سیاه گردید. 💚
خوابیدن رو به دستور اسلام است، باعث جذب آهن به بدن می شود، چون در جهت حرکت مغناطیسی است، راحت می شود و خواب راحت برای بدن از غذا هم دارای اهمیت بیشتری است. ‎‎‌‌‎‎‌
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۶ که دوباره دستور داد _برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم! من میان اتاق ماندم.. و او رفت تا شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد _امروز که رفتی تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی ها رو به نجاست بکشم! آخه وفات و رافضیها تو دارن! سالها بود... نامی از 💚ائمه شیعه بر زبانم جاری نشده.. و که وقتی نام امام صادق(ع) را از زبان این اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت... انگار هنوز در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد.. که پایم برای حرم لرزید.. و باید از 🔥جهنم ابوجعده فرار میکردم.. که ناچار از اتاق خارج شدم... چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد.. و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند... با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد... وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَه لَه میزد جانم را به گلویم رسانده.. و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد حرم مثل ماه پیدا شد.. و نفهمیدم با دلم چه کرد.. که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. بسمه خیال میکرد.. هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از میگفت... و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم.. که با کلامش جانم را گرفت _میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی! گنبد روشن حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهدای جاویدالااثر ابوالفضل حافظی تبار 🌷🌷