eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
8هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز ولادت جوان کربلا!🌷 زیباترین گل باغ حسین!🌱 حضرت علی اکبر(علیه السلام)🌷 و روز جـوان بر تمامی جوانان مبارک باد!💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 صلوات شعبانیه 🌲إِلٰهِى وَأَنَا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ ! خدایا، من بنده تو و فرزند بنده توأم، در برابرت ایستاده‌ام ... ♥️ من همینم ، همان که مخلوقِ توست ، پرورش او با تو بود ، رزق و روزی اش را تو داده ای و بیین ، کم و کسرم فراوان است بیا و بسازم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌳🌹 آغاز روزمان را مزین و منور میکنیم به کلام روحبخش و دلنشین قرآن کریم..🌹🌳🌹 🎶⚡️فرازهای زیبا و آسمانی⚡️🎶 💐استاد محمود شحات محمد انور [📖] : سوره انعام
31.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری : مناجات شعبانیه 💠با نوای: مهدی سماواتی 💠ترجمه فارسی: مهدی الهی قمشه‌ای 🌺 کلا ۳ قسمت روزی یک قسمت ارسال میشود 💐 قسمت سوم پاراگراف ۶۶ تا ۱۰۳
💎♥️ ﷽ 💙💎 ❤️💎♥️💎🧡💎💛💎💚 💎💙💎💜💎❤️💎♥️💎 🧡💎💛💎💚💎💙💎💜 💎♥️💎🧡💎💛💎💚💎 ❤ما دعاے غیر مستجاب نداریم ‍✨آیت اللہ بهجت(ره): 💚یا دعا دیرتر مستجاب میشود 💖یا یڪ بلایے از انسان دور میشود 💚یا بهتر از آن را بہ او میدهند 💖یا روز قیامت او را مے آورند میگویند: این همہ ثواب براے تو. 💚میگوید: من ڪہ ڪارے نڪردم ڪہ لایق این همہ ثواب باشم 💖میگویند: این ثواب ها براے این است ڪہ دعا ڪردے و بہ صلاحت نبود مستجاب بشود ، بجایش الان جبران ڪردیم 👈میگوید: اے ڪاش هیچ ڪدام از دعاهایم در دنیا برآوردہ نمے شد 💎💛التماس دعای خیرشما♥️💎 💙💎💜💎❤️💎♥️💎🧡 💎💛💎💚💎💙💎💜💎 ♥️💎🧡💎💛💎💚💎💙 💎💜💎🧡💎💛💎💚💎
🥀🍁 ﷽ 🍁🥀 🥀🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁 🍁🍁🍁 هرگز نگو "خسته ام..! 🍂🍂 زیرا اثبات میکنی ضعیفی؛ 🍃🍃 بگو..نیاز به استراحت دارم. 🍁🍁🍁 هرگز نگو "نمیتوانم..!" 🍂🍂 زیرا توانت را انکار میکنی؛ 🍃🍃 بگو....سعی‌ ام را میکنم. 🍁🍁🍁 هرگز نگو "خدایا پس کی؟؟؟!" 🍂🍂 زیرا برای خداوند، تعیین تکلیف میکنی؛ 🍃🍃 بگو..خدایا بر صبوریم بیفزا. 🍁🍁🍁 هرگز نگو "حوصله ندارم..!" 🍂🍂 زیرا...برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی؛ 🍃🍃 بگو..باشد برای وقتی دیگر.. 🍁🍁🍁 هرگز نگو "شانس ندارم..!" 🍂🍂 زیرا به محبوبیتت در عالم، بی حرمتی میکنی؛ 🍃🍃 بگو..حق من محفوظ است! 🍁🍁🍁 با بیان کلمات درست 🍂🍂 مسیر زندگیت را عوض کن! 🍃🍃 لحظه هایتان پر از آرامش. 🥀🍁التماس دعای خیر شما🍁🥀 🍁🌾🍂🍁 🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🥀🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭═━⊰🍃🌺🌻🍃⊱━═╮ ┄═﷽═┄ .☀️ تنفس‌صبح 📖 چهارصد و هفتاد و هشتمین (۴۷۸) صفحه نورانی  قرآن کریم .️ 🔷🔹 ️✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃  💠هر روز تلاوت یک صفحه نورانی از قرآن کریم را درحسینیه‌ام‌البنیین(سلام‌الله‌علیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم و عمل کنیم. ⏯️ سورة مبارکة  فُـــــصّلَت ✨✨ ‌🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃 🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃
╭═━⊰🍃🌺🌻🍃⊱━═╮ ┄═﷽═┄ .☀️ تنفس‌صبح 📖 چهارصد و هفتاد و هشتمین (۴۷۸) صفحه نورانی  قرآن کریم .️ 🔷🔹 ️✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃  💠هر روز تلاوت یک صفحه نورانی از قرآن کریم را درحسینیه‌ام‌البنیین(سلام‌الله‌علیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم و عمل کنیم. ⏯️ سورة مبارکة  فُـــــصّلَت ✨✨ ‌🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃 🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃
(🌸)اللّهُمَّ ✨(🌸)صَلِّ ✨✨(🌸)عَلَی ✨✨✨(🌸)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌸)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(🌸) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌸)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(🌸)فَرَجَهُمْ ✨✨(🌸)وَ اَهْلِکْ ✨(🌸)اَعْدَائَهُمْ (🌸)اَجْمَعِین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت همیشه نباید درختانی داشته باشد که رودهایی از پایین آن جریان دارند... ◇ بهشت، گاهی بیابانی ست... که خون شهدا... از زیر سرشان جاری ست دلخواه صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●روایت زندگی شهید محمدابراهیم همت از زبان حاج حسین یکتا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🌹سیره شهدا در کنشگری انتخابات 🌷شهید ناصر بختیاری 🌱از فرماندهان شهید استان مرکزی، در مقطع انتخابات از جبهه ده روز مرخصی میگیرد تا قربه الی الله بیاید و در شهر برای ایجاد شور انتخاباتی و شناساندن اصلح به مردم تلاش کند. 🌷طلبه شهید محمد شیخ شعاعی 🌱از شهدای غواص دست بسته ای بود که در سال 1394 تفحص شدند، برای گرم کردن تنور انتخابات و کمک به انتخاب درست از سوی مردم، به طور خودجوش وارد صحنه میشود و یک بلندگو روی ماشین شخصی اش نصب میکند و روستا به روستا میرود و مردم را به شرکت در انتخابات و انتخاب گزینه ای که فکر میکرده اصلح است دعوت میکند 🌷شهید حسن محمودنژاد تازه ازدواج کرده بود و منتظر بود زندگی مشترک با همسرش را در زیر یک سقف شروع کند، یک تاریخی را برای مراسم عروسی در نظر میگیرند و به دنبال فراهم کردن مقدمات مراسم میروند؛ اما نزدیک عروسی متوجه میشود که شب عروسی اش مصادف با شب انتخابات است و برای اینکه بتواند در این ایام به خوبی دین خودش را ادا کند و بدون دغدغه و مشغولیت ذهنی، فعالیت انتخاباتی داشته باشد مراسم عروسی اش را عقب میاندازد. یعنی مسئله انتخابات تا این اندازه برای او حیاتی بوده است که یک امر مهم در زندگی شخصی اش را با آن تنظیم میکند. 🌷شهید حسن تهرانی مقدم پدر موشکی ایران، برای رأی دادن فرزندانش را هم همراه خودش می برد. ایشان برگه رای را دست فرزندش میدهد که به صندوق بیاندازد تا او از همین سن پایین بیاموزد که باید نسبت به انتخابات و شرکت در آن حساس باشد. یعنی با این کار میخواهد یک یادگاری از خودش به جا بگذارد و این را در خاطر فرزندانش ماندگار کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
چند روز که صدایش را نمیشنیدم دلم میگرفت پر مشغله بود یعنی خودش دورش را شلوغ کرده بود . یک بار از اداره با من تماس گرفته بود صحبتمان به درازا کشید میشناختمش که وسواس دارد با خودم گفتم که یاد آوری کنم که از اداره زنگ زده است بهم گفت:« نگران نباش یه صندوق گذاشتم اینجا تلفن های شخص را حساب میکنم بیشتر از معمولش رو هم تو صندوق میندازم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا چقدر بامرام هستند ⬆️👆⬆️ 👈هر کسی یک شهید پیدا کنه یک گونی آرد بهش میدیم...❗️❓ 💫🌷حاج حسین کاجی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🎊 من در آن سال به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی که مرتب مریض میشدم زینب خیلی غصه مرا می‌خورد. آرزویش این بود که برایم تخت بخرد و پرستار بگیرد. به من می‌گفت: بزرگ بشم نمیزارم تو زحمت بکشی یه نفر رو میارم تا کارا رو انجام بده. مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار می‌کرد و مرتب در خانه تمرین نمایش داشت نقش اول یکی از نمایش ها پهلوان اکبر بود. زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی می‌کرد در نمایش سربداران هم او نقش مورخ را داشت. آنها در خانه لباس نمایش می پوشیدند و با هم تمرین می کردند. من هم می نشستم و نمایش آنها را با عشق نگاه می‌کردم. مهرداد و زینب به شعر هم علاقه داشتند مهرداد شعر می گفت و زینب گوش می کرد. مهرداد از زنهای لااُبالی و سبک بدش می‌آمد و همیشه به دخترها برای رفتارشان تذکر می‌داد. اگر دخترها با دامن یا پیراهن بیرون می‌رفتند حتماً جوراب ضخیم پایشان می کردند وگرنه مهران آنها را بیرون نمی برد. زینب به برادرها و خواهرهایش واقعا علاقه داشت گاهی با آن دست های لاغر و کوچکش لباس های مهران و جوراب های مهرداد را می شست. دلش می خواست به شکلی محبت خودش را به همه نشان بدهد. شروع دوباره 🌸 روزها آرام می گذشت. سرم به خانه و زندگی هم گرم بود همین که بچه‌ها در کنارم بودند احساس خوشبختی میکردم چیز دیگری از زندگی نمی خواستم. بابای مهران و کارگرهای شرکت نفت از شاه بدشان می‌آمد آبادان در دست انگلیسی ها و خارجی ها بود آنها در بهترین محله ها و خانه ها زندگی می کردند و برای خودشان آقایی می‌کردند. بعد از انقلاب من و بچه ها طرفدار انقلاب و امام شدیم وقتی آدم پَستی مثل شاه که خیلی از جوان‌های مخالفش را شکنجه کرده بود از کشور رفت و یک سید نورانی مثل امام رهبر ما شد چرا ما از او حمایت نکنیم. من مرتب می نشستم و به سخنرانی های امام گوش می کردم انگار از زبان ما حرف می زد و درد دل ما را می‌گفت. وقتی شنیدم چه بلاهایی سر خانواده رضایی آوردن و ساواک چگونه مخالفان شاه را شکنجه کرده بود تمام وجودم نفرت شد. از بچگی که کربلا رفتم و گودال قتلگاه را دیدم همیشه پیش خودم می گفتم اگر من زمان امام حسین زنده بودم حتما امام حسین و حضرت زینب را یاری می کردم. ولی هیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر داشت و مردم را با پول می خرید نمی‌رفتم. با شروع انقلاب فرصتی پیش آمد که من و بچه هایم به سفر امام حسین به پیوندیم و من از این بابت خدا را شکر می کردم. مهران در همه راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد ولی شرط کرد که اگر دخترها می‌خواهند راهپیمایی بیایند باید چادر بپوشند زینب دو سال قبل از انقلاب با حجاب شده بود اما مینا و مهری و شهلا هنوز حجاب نداشتند. من دوتا از چادرهای خودم را برای مینا و کوتاه کردم همه ما با هم به تظاهرات می رفتیم شهرام را هم با خودمان می بردیم خانه ما نزدیک مسجد قدس بود مردم آنجا جمع می‌شدند و راهپیمایی از آنجا شروع می شد. مینا و زینب در راهپیمایی مراقب شهرام بودند زینب دختر بی تفاوتی نبود با اینکه از همه دخترها کوچک تر بود در هر کاری کمک می‌کرد. ما در همه راهپیمایی‌ های زمان انقلاب شرکت می‌کردیم زندگی ما شکل دیگری شده بود تا انقلاب نبود سرمان در زندگی خودمان بود ولی بعد از انقلاب نسبت به همه چیز احساس مسئولیت داشتیم. مسجد قدس پایگاه فعالیت بچه‌ها شده بود دخترها نماز های شان را در مسجد می خواندند مخصوصاً در ماه رمضان آنها نماز مغرب و عشا را به جماعت میخواندند و بعد به خانه می آمدند من در ماه رمضان سفره افطار را آماده می‌کردم و منتظر می نشستم تا بچه‌ها برای افطار از راه برسند مهران شب و روز در مسجد بود و در همان جا زندگی می کرد. به بچه هایم افتخار می کردم🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🔸همیشه روی لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت، اما هادی مصداق همان حدیثی بود که می‌فرمایند: مومن شادی‌هایش در چهره است و حزن و اندوه‌اش در درونش می‌باشد. 🔹همه‌ی رفقای ما او را به همین خصلت می‌شناختند، اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره‌ای بود که با لبخند آراسته شده بود، از طرفی هم بذله‌گو و اهل شوخی و خنده بود، رفاقت با او هیچ‌کس را خسته نمی‌کرد، در این شوخی‌ها دقت می‌کرد که هیچ گناهی از او سر نزند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
📖ابراهیم و مورچه ها... ‍ 🌺 یک روز داشتیم با هم از منزل به طرف باشگاه میرفتیم. من کمی جلوتر رفتم. برگشتم و دیدم ابراهیم کمی عقب تر ایستاده؛ بعد نشست به اطرافش نگاه کرد و دوباره بلند شد. ✳️ با تعجب برگشتم به سمتش و گفتم: چی شده داش ابرام؟! گفت: «اینجا پر از مورچه بود. حواسم نبود پام رو گذاشتم بین مورچه ها. برا همین نشستم ببینم کجا مورچه نیست از اونجا حرکت کنم.» 💯ابراهیم پرید اینطرف کوچه و راهش رو ادامه داد. گفتم: عجب آدمی هستی؟! دیر شد، وایسادی بخاطر مورچه ها؟! 💐ابراهیم گفت: «اینها هم مخلوقات خدا هستند. من اگه وقت داشتم یه مشت گندم براشون میریختم، نه اینکه با پام اونها رو له کنم.» 📚سلام بر ابراهیم2 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹