کاش ما هم یه خونه ی کوچیك
تو کوچه پس کوچه های نجف داشتیم !
کاش ما هم یه خونه ی کوچیك
تو کوچه پس کوچه های نجف داشتیم !
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
#قسمت_پانزدهم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
فردا خواهرم آمد دنبالم . گفت " لباس بپوش باید برویم جایی . " شکی که از دیشب به دلم افتاده بود و خواب های پریشانی که دیده بودم ، همه داشت درست از آب در می آمد . عکس مهدی و مجید هر دو را سر خیابانشان دیدم .
آقای صادقی که چند ماه بعد از ایشان شهید شد جریان شهادتش را برایم تعریف کرد . آقا مهدی راه می افتد از بانه برود پیرانشهر در یک جلسه ای شرکت کند . طبق معمول با راننده بوده ، ولی همان لحظه که می خواسته اند راه بیفتند ، مجید می رسد و آقا مهدی هم به راننده می گوید " دیگری نیازی نیست شما بیایید . با برادرم می روم . " بین راه هوا بارانی بوده و دیدشان محدود . مجبور بودند یواش یواش بروند . که به کمین ضدّ انقلاب بر می خورند . آن ها آرپی جی می زنند که می خورد به در ماشین و مجید همان جا پشت فرمان شهید می شود . آقا مهدی از ماشین پایین می آید تا از خودش دفاع کند و تیر می خورد . تازه فردا صبح جنازه هایشان را پیدا کرده بودند که با فاصله از هم افتاده بود .
خواب زمان را کوتاه تر می کند . دو سال پیش او را همین جوری خواب دیده بودم . می خواستم همان جوری باشم که او خواسته . قرص و محکم . سعی می کردم گریه و زاری راه نیندازم . تمام مدت هم بالای سرش بودم . وقتی تو خاک می گذاشتند ، وقتی تلقین می خواندند ، وقتی رویش خاک می ریختند . بعضی مواقع خدا آدم را پوست کلفت می کند . بچه های سپاه و لشکرش توی سر و صورت خود می زدند . نمی دانستم این همه آدم دوستش داشته اند . حرم پر از جمعیتی بود که سینه می زدند و نوحه می خواندند . بهت زده بودم . مدام با خود می گفتم چرا نفهمیدم که شهید می شود . خیلی ها گفتند " چرا گریه نمی کند . چرا به سر و صورتش نمی زند ؟ "
وقتی قرار است مرگ گردن بندی زیبا بر گردن دختر زندگی باشد ، در بر گرفتن آن هم مثل نوشیدن شیر از سینه ی مادر است ؛ همان قدر گرم ، همان قدر گشوده به دنیایی دیگر ، پر از شگفتی موعود .
🌸پايان قسمت پانزدهم داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از حُبُّ الحُـــــ♡ــــسینِ علیه السلام 💚💚
#وبالوالدين_احسانا 💓
💚 امام حسن مجتبی (ع):
🌹 #احسان و نیکی، آن است كه تأخيرى
در قبل و منّتى در بَعد نداشته باشد.
📚 بحار، ج 78، ص 115🍃
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
❤️ذڪر نٻڪ。‿。🍃
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ قاتل سید حسن نصرالله جواد طریف است."
: هوشنگ امیر احمدی
💢 "تحقیق کنید که پیامهای آتش بس و توافق را که آقای پزشکیان دریافت کرده چه کسی به او داده است؟ راستی آزمایی کنید.
🛑 از زمان ترور اسماعیل هنیه و اعلام خونخواهی رهبرانقلاب تا عملی شدن وعده صادق ۲ قریب به ۲ ماه طول کشید و در این ۲ ماه بسیاری از فرماندهان و بزرگان ایران و حزب الله به شهادت رسیدند.
🛑 هوشنگ امیر احمدی در مصاحبه با تحریریه مدعی شد ظریف با دادن اطلاعات غلط عملیات وعده صادق ۲ را عقب انداخت که همین مساله عامل اصلی به شهادت رسیدن بزرگان مقاومت شد
#دوتابعیتی
🆔 @pedarefetneh | #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh | #پدرفتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 کودکان آخر الزمانی 😔😭
وای به حال پدران ومادران آخر الزمانی😭
❌به بچه هایشان واجبات را یاد نمی دهند
اگر معلم ومربی هم واجبات را به آنها یاد بدهد گلایه واعتراض می کنند😔
🎤 استاد رحیم پور ازغدی
https://eitaa.com/joinchat/1095565524Cf29d695e81
#کلیپ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
#قسمت_اخر
#شهيد_مهدي_زين_الدين
مدتی در خانه ی آقا مهدی ماندم . بعد برگشتم پیش خانم همت و باکری . حالا من هم مثل آن ها شده بودم . دیگر منتظر کسی و چیزی نبودم . حادثه ای که نباید پیش آمده بود . آن ها خیلی هوایم را داشتند . تجربه های خودشان را به من می گفتند . صبر بعد از مدتی آمد و من آرام تر شدم . می نشستیم و از خاطرات شهدایمان حرف می زدیم . آن روزها آن قدر مصیبت ریخته بود که گریه کردن کار خنده داری به نظر می رسید .
یادگاری های زندگی با او همین خاطرات ریز و درشتی است که بعضی وقت ها یادم می آید و آن مرجان بزرگی هم که آن جاست ، او یک بار برایم آورد . یک قرآن و تسبیح هم به من داد . از دوستش گرفته بود که شهید شده .
باز هم انگار اتاق ذهنم دو قسمت شده و او پشت آن دیوار کمیل می خواند . صدای کمیل خواندش را می شنوم . باورتان می شود ؟
🌸پايان قسمت اخر داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين🌸
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫