eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
8هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به دلهای گرمتون سلام به قلب پاک و پر مهرتون آرزو میکنم زندگیتون از شوق سر ریز باشه و دلتون شاد ان شاء الله صبح زیباتون بخیر
هدایت شده از احمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷السلام علیک یا ابا عبدالله 🔷و علی الارواح التی حلت بفنائک 🔷علیک منی سلام الله ابدا مابقیت و بقی الیل و النهار 🔷ولا جعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم 🔷السلام علی الحسین 🔷وعلی علی ابن الحسین 🔷وعلی اولادالحسین 🔷وعلی اصحاب الحسین
‏در آشپزخانه کار میکرد؛ یک روز در آشپزخانه دستش سوخت. سوختگی اش هم خیلی عمیق بود. بچه ها بهش گفتند: "امید! دیگه از فردا نمی خواد بیای آشپز خونه اذیت میشی آب میریزه رو زخمت بدتر میشه" یکی از رفقاش تعریف میکرد می گفت: تا این را بهش گفتم خنده ای کرد و گفت:«فدا سر حضرت رقیه!» خیلی به حضرت رقیه سلام الله علیها ارادت داشت... در روضه ها آتش گرفت و امید اکبری سوخت.. عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شبه یلدا شده ورد زبونش تو ذاکری و مداحی بود... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از شهدا ی جاویدالااثر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زهرا دعایت میکند غرق عطایت میکند وقتی لبت وا میشود با گفتن یک یا علی🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
فصل انجماد رسـیده و قلب‌ها یخ زده بود. حیات در گریه است و آن «قَتیلَ‌العَبَرات» کشته شد تا ما بگرییـم و خورشید عشق را به دیار مرده‌ی قلب‌هایمان دعوت کنیم و برف‌ها آب شوند و فصل انجماد، سـپری شود ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♦️من گوسفند دارم، حقوق نمی‌خواهم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست 🔹در وصیت نامه‌اش نوشته بود: «من چندتا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد و ندار و بی سرپرست.» 🔸فرماندهان برای متقاعد شدنش گفته بودند که این حقوق ناچیز؛ حق خودش و فرزندانش است. 📌در جواب نوشت: «امام علی (ع) که افراد را به جنگ دعوت میکرد، یکی میگفت محصولم، یکی میگفت زن و بچه‌ام و... با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن ایران کوفه نیست!» ➕و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، که با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند. 🌷شهید حاج قباد شمس الدینی، شهیدی که حاج قاسم او را حبیب ابن مظاهر لشکر ثارالله نامیده بود شهید 🕊🌹 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (علیه‌السلام) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند: سوختم از آتشت آه چه سوزان لبی🥀 همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی …🥀 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از راه بهشت دو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️امروز ▪️هشتم محرم است🏴 ▪️نمیدانم از خدا چه میخواهی ▪️اما خدا را به این ▪️ایام ماتم قسم میدهم ▪️دلت جز برای حسین (عليه‌السلام ) ▪️و اهل بیت حسین (عليه‌السلام) ▪️عزادار نشود🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷 ...!! 🌷....مجروحان زیاد شده بودند و وضع اکثرشان بسیار وخیم بود. نمی‌دانستیم چیکار کنیم که یکی از بچه‌های لشکر ۲۵ کربلا از راه رسید، می‌خواست یک پی.ام.پی را عقب ببرد. کار بسیار خطرناکی می‌کرد، اما چاره‌ای هم نبود. زخمی‌ها را در پی.ام.پی جا دادیم و دست به دعا برداشتیم که سالم رد شوند. از آن‌جا تا انتهای سه راه بیست دقیقه راه بود. پی.ام.پی رفت و در پیچ جاده از چشم ما دور شد.... 🌷توسط بی‌سیم با غیاثی تماس گرفتم که یک پی.ام.پی پُر از مجروح می‌آید. نیم ساعت بعد تماس گرفت که هنوز نیامده. از طرف سه راهی دودی بلند می‌شد، قلبم تکان خورد. زیر آتش شدید با یکی دو نفر از بچه‌ها به سمت دود حرکت کردیم. وقتی رسیدیم، دیدیم که پی.ام.پی گیر کرده و بر اثر اصابت توپ تانک منفجر شده است. 🌷توی خود پی.ام.پی مهمات بود و انفجار خود آن‌ها باعث شده بود که بچه‌ها تکه پاره شوند. غمگین و افسرده با چشمانی اشک بار برگشتیم. دو روز بعد وقتی به طرف پی.ام.پی حرکت کردیم و داخل آن را از نظر گذراندیم، آنچه باقی مانده بود اسکلت بچه‌ها بود و پلاک روی گردنشان. 📚 کتاب "شانه‌های زخمی خاکریز" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
من هم قاسم می‌شوم🌱 گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود. پدرش گفت :«تو هنوز بچه‌ای! جبهه هم جای بازی نیست که تو می‌خواهی بروی.» حسن گفت :«مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم می‌شوم.» ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✍اینها روکه مینویسم بده نیروها تهیه ڪنند بعد بیان برای اعزام به ! ۱⇦توکل ۲⇦توسل ۳⇦غیرت ۴⇦تهذیب نفس ۵⇦فرمایشات آقا واز همہ مهمتر... اخلاص! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷_بخشی از وصیت نامه زاده... _در راه وظایفی که بر عهده ام گذاشته شده از ایثار جان گرفته و غیره هیچ دریغی ندارم... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فصل انجماد رسـیده و قلب‌ها یخ زده بود. حیات در گریه است و آن «قَتیلَ‌العَبَرات» کشته شد تا ما بگرییـم و خورشید عشق را به دیار مرده‌ی قلب‌هایمان دعوت کنیم و برف‌ها آب شوند و فصل انجماد، سـپری شود ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Panahi-Fatemieh11398[06].mp3
2.69M
♥️... خدایی نامرده .......😭 .......♥️ حسین ♥️.......
♨️نمازشبش هیچ وقت ترک نمی‌شد... 💢هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شب‌های او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود. 💢 من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزل‌شان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشک‌ها و صدای ناله‌های او برای نماز بیدار می‌شدم.... 📚راوی سردار معروفی •┈••✾▪️🍂🥀🍂▪️✾••┈• 🚩اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
در عزاداری ها حال خوشی داشت. خيليها با وجود ابراهيم و عزاداري او شور و حال خاصی پيدا ميكردند. ابراهيم هر جایی که بود آنجا را کربلا مي‌كرد!گريه ها و ناله های ابراهيم شــور عجيبي ايجاد مي‌كرد. نمونه آن در اربـعين سـال ۱۳۶۱ در هيئت عاشـقان حسين(ع)بود.بچه‌های هيئتی هرگز آن روز را فراموش نمي كنند. ابراهيم ذكر حـضرت زينب (س) را می گفت. او شـور عجيبی به مجلس داده بود.بعدهم ازحال رفت و غش كرد! آن روز حالتی در بـچه ها پـيدا شد كه ديگر نديديم. مطمئن هسـتم به خاطر سوز درونی و نفس گرم ابراهيم،مجلس اينگونه متحول شده بود. ابراهيم هيچ وقت خودش را مداح حـساب نميكرد.ولی هر جا كه ميخواند شور و حال عجيبی را ايجاد می كرد.ذكر شهدا را هيچوقت فراموش نميكرد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص ' بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت شهـــدا را ببـــوســد ! وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد . پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همـــه شان را آتـــش زد . شهیـــد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄