حق با شماست!
_
نمیدونم چرا اینو ک دیدم یاد کربلا افتادم ...
وقتی ک نمازمو کنار ضریح خوندم وقتی ک چطور واقعه ی کربلا رو تصور میکردم و اشک میریختم ؛ اون حس ارامشی ک از لمس ضریحشون بهم دس میداد وقتی ک برام تعریف میکردن ک وقتی سر امام حسین رو نیزه بود و داشتن حضرت رقیه و... همراه سر امام حسین میبردن اون سربازی ک نیزه ای ک روش سر امام حسین بود دستش بود خسته شده بود و میخاس استراحت کنن اون نیزه رو ب درخت تکیه داد و حضرت رقیه سرشو رو زمین گذاش تا با پدرش حرف بزنه ک نیزه لیز خورد و سر امام حسین کنار سر حضرت رقیه افتاد و اشکای حضرت رقیه و حرفاش با پدرش اینقدر پر درد بود برام ک هیچوقت یادم نمیره و بارها با یاد این داستان و کربلا اشک ریختم.
الن این فیلم بازم منو برد ب کربلا بازم اون حس ارامش ک ب ضریحش وقتی دس میکشیدم بم دس داد.
هدایت شده از پیام های ِ ذخیره شده !
رنج ِ تو بر جان ِ ما بادا ؛
مبادا بر تنت !..
حق با شماست!
ولی روضه های اسفندیاری .. (:💔
باجووی ایله دوعا او کسیلن اللروه (:💔
شدیدا دلم اون شبو میخواد که اسفندیاری و حاج مهدی رسولی روضه ناموس میگفتن و ..
من فقط زار میزدم (:💔
حق با شماست!
شدیدا دلم اون شبو میخواد که اسفندیاری و حاج مهدی رسولی روضه ناموس میگفتن و .. من فقط زار میزدم (:💔
انقدری سنگین بود که روضه تموم شده بود ولی من هنوز دلم میخواست گریه کنم .. (:
من نمیدانم چه چیزی پایبندم کرده است
کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود!!
هدایت شده از 𝐌𝐚𝐦𝐨𝐨𝐋|مَـأموݪ
میخوام تقدیمے بدم
به هر کانالی
فرقی نمیکنه ؛ همسایھ غیر همسایھ!
*پیام فورشه
هدایت شده از - کافهشعر .
خبخب؛
کافهشعرقصددارهبهعزیزانیکهاینپیامرو
فورمیکننتقدیمیبده:)
شمااینپیامروفورکنینمنمباتوجهبهوایبیکه
ازکانالتونمیگیرمیهشعریایهآهنگرو
تقدیمتونمیکنم🌿...
#فور
هدایت شده از آنياَحِبَڪ؛🤍
روح و جسمش را چنان دوست داشتم که گویی وجودش ضرورت هستی من بود !
حق با شماست!
«لِلسَّمٰاءِقَمَرٌوَلِقَلْبیاَنْتَ»
برای آسمان ماه و برای قلبم تو.. 🤍
تو را با یک بوسه
تو را با یک بغل انتظار
تو را با تمام دوست داشتنهای مردانه ام
به سپیده دم خورشید میسپارم...
و من
تمام آغوشم انتظار میشود
تا تو بیایی
و عطر صدایت را
از گرمای تمام تن تو
بو بکشم...
مهم نيست اڪنون زندگۍ ام ،چگونه مۍ گذرد..!
عاشق آن خاطراتۍ هستم ڪه ،
تصادفۍاز ذهنم عبور مۍ ڪنند
و باعث لبخندم مۍ شوند..
بی تــو مهتاب باز شــبی از آن کوچـــه گذشتمــ ،
همه تَــن خیره چشم شدم ؛ خیــره بـہ دنبال تــو گشتم . . !