eitaa logo
️حقیقت واصل
1.2هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
470 فایل
🌹امام خامنه ای:عادت کنیم که همه اخلاص وفداکاری و محبت وهمه قلب خودرابه #امام_زمان علیه السلام تقدیم کنیم. تاسیس کانال حقیقت واصل درتلگرام ،۸ آذر ۹۵ تاسیس کانال حقیقت واصل درایتا،۱۱فرودین ۹۷ به مدیریت محمدلو با احترام تقدیم محضر امام زمان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سلام امام زمانم 🌹 توبه می‌كنم از تمام روزهايى كه بدون فكر كردن به شما شب شد... توبه می‌كنم از تمام نمازهايى كه بى ياد شما خوانده شد... توبه می‌كنم از تمام حرم‌هايى كه بدون خواندن دعا بر فرج زيارت شد... توبه می‌كنم از تمام كارهايى كه بى رضايت شما انجام شد... توبه می‌كنم از با شما نبودن از به فكر شما نبودن از اين همه فاصله توبه می‌کنم پدر مهربانم... ▪️يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ @hagigatevasel
️حقیقت واصل
جلسه سوم سخنرانی استادعلیزاده پیرامون مباحث مهدویت: تنهاراه معرفت خداوند،معرفت به امام است(صوت دوم)
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه چهارم مهدویت توسط استادمحترم خانم علیزاده: در بحث معرفت امام همانطور که در جلسات پیش بدان اشاره شد٬گفته شد که ما دونوع معرفت داریم که یکی از آنها طریقیت داشتن امام شناسی برای خداشناسی بود و دومی موضوعیت داشتن امام بود که در آنجابیان شد که معرفت امام٬میوه و نشانه معرفت خداوند است‌.یابه عبارتی دیگر امام شناسی میوه درخت خداشناسی است همانطورکه هر درختی به میوه اش شناخته میشود٬توحید هم به امامت شناخته میشود. ⬅️حد واجب معرفت امام اشاره شدکه امام صادق(ع)در این باره فرمودند:«معرفت امام این است که به او اقتدا شود بعد از رسول خدا(ص)٬هم شناخت ویژگیها وهم شناخت نامش شود چه در مواقع سختی وچه در مواقع آسایش»👈که دراین روایت نیز به دو مورد اعم از وجوب معرفت امام و شناخت ویژگی و اوصاف آنها(معرفت به نعت وصفات) ومعرفت به اسم(معرفت شناسنامه ای)اشاره شده است. 1⃣درباره معرفت به اسم درصوت قبل بدان پرداخته شدکه معرفت به اسن یعنی هرشخثی ممکن است از طریق اسم یاصفتش بخ مامعرفی گردد.اسم در لغت به معنای نشانه است که وسیله شناخت آدمی میباشدوهرچیزی که او را از دیگری متمایز سازداطلاق نام ونشانه ویا اسم میتوان کرد‌. ⬅️نوع دیگری از معرفت به اسم٬شناخت نشانه های ظاهری وتکوینی فرد است مثلا شکل٬قیافه و قد و...تماما از مصادیق معرفت به اسم است.درواقع این نوع مرتبه از معرفت فرد٬سطحی ترین مرتبه شناخت مانسبن به کسی است که می خواهیم به او شناخت پیدا کنیم. 2⃣علاوه بر معرفت به اسم٬معرفت به نعت وصفت نیز وجوددارد که در مرتبه بالاتر نسبت به معرفت به اسم قرار دارد.در واقع در این نوع معرفت ما شخص را از طریق آشنایی بایک سلسله و ویژگیهاوکمالات میشناسیم مثلا از اخلاق٬رفتار٬علم ودیگر توانایی های او مطلع میشویم. *حوزه معرفت وصفت خیلی گسترده از حوزه معرفت به اسم است‌. معرفت به وصف خود دارای مراتبی است که عبارتنداز: ❇️معرفت غیابی:معرفتی که از طریق شنیدن اوصاف فرد حاصل میشود. از آن جهت که چون آن فرد در پیش ما حاضر نبوده بلکه از طریق توصیف دیگران به آن پی میبریم مثلا میشنویم عالمی اهل عمل است ومتخصص علوم دینی است و...لذا معرفتی است که از طریق شنیدن اوصاف حاصل میشود. ✳️این نوع معرفت(معرفت غیابی)آثاری را برقلوب انسانها ایجادمیکندو حال قلبی او را دگرگون میسازد.از طرف دیگر شنیدن خود اوصاف نیز درجات مختلفی دارد بدین صورت که هرچه دامنه شنیدن بیشتر باشدومعرف نیز موثق تر باشدو وصفش اثر بیشتری گذارد⬅️شناخت از درجه بالاتری برخوردارخواهدشد.همچنین عامل دیگری که میتوانددر ما معرفت از طریق شنیدن اوصاف افزون سازداین است که معرف خود اثر آن وصف را چشیده باشد. ❇️معرفت حضوری:دومین مرتبه از مراتب معرفت به وصف این است که بامشاهده یا با دیدن آثار نسبت به اوصاف چیزی معرفت پیدا کنیم.از آن جهت که تاثیر عمل وفعالیت او را ار دیگران ببینیم مثلا یک فردی به پزشکی معالجه کندبگونه ای که ما میدانستیم که این فرد یک کریضی شدیدی داشت وبعد از رجوع به پزشک درمان شودلذا در اینصورت با درمان این شخص٬ما پی به تخصص پزشک در این زمینه میبریم.در معرفت حضوری است که اثر وصف آن شخص نزد شخص دیگر حاضر است و میتواند آن را ببیند. ❇️معرفت شهودی:شناختن چیزی از راه چشیدن است.در این نوع معرفت از طریق مواجهه باواقعیت چیزی کسی را میشناسیم و‌خودمان تجلی گاه آن صفت میشویم یعنی بنابه مثال سابق ماخودمان مریض شده وتوسط پزشک درمان میشویم وعملا پی به تبحر او میبریم‌. *عمق ومعرفت این مرتبه بالاتر از مرتبه قبل(معرفت حضوری)ومعرفت حضوری نیز نسبت به مرتبه غیابی بیشتر وبالاتر است‌.لذا هرمرتبه نسبت به مرتبه قبل بالاتر بوده اما نسبت به مرتبه بعدی٬میتوان مرتبه قبلی را اطلاق عدم معرفت نمودیعنی وقتی من مرتبه سوم از معرفت را می‌چشم مرتبه دوم را اگر بخواهم حس کنم نوعی برای من عدم‌معرفت است بدین معناکه سطح معرفت پایین است. ⁉️امااینکه گفته میشودباید معرفت قلبی به امام زمان(عج) داشته باشیم٬یعنی چه؟ اعتقاد ورزیدن به امام است که در واقع برای فرد یک عمل اختیاری است یعنی انسان مختار است که نسبت به امام زمان خویش اعتقاد بورزد لذا در مورد امام نیز بایستی ما ابتدا معرفت به اسم پیدا کنیم وبعد معرفت به وصف.طوری به امام زمان(عج)شناخت داشته باشیم که حداقل بتوانین او را از دیگران متمایز کنیم وهرکسی که ادعای امام زمان بودن کرد٬فریب او را نخوریم‌. علی أی حال اگر تشخیص امام زمان(عج)به دانستن این اطلاعات بستگی دارد لازم است انسان حتما آنها را بداند در غیر اینصورت نیازی نیست که این اطلاعات را بداندهرچند دانستن آن باعث میشودکه معرفت ومحبت انسان نسبت به امام بیشتر وشدیدتر گردد. اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه پنجم مهدویت توسط استادمحترم خانم علیزاده: در این جلسه به بیان برخی از اوصاف امام عصر(عج)پرداخته میشود.روایتی در این زمینه وجودداردکه:« ألا إنَّ العِلمَ الّذي هَبَطَ بِهِ آدمُ وَ جَميعُ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبيُّونَ إلى خاتَمِ النَّبيّينَ فى عِترَةِ النَّبيّينَ وَ المُرسَلينَ، فَأينَ يُتاهُ بِكُم وَ أينَ تَذهَبونَ؟.....» علومی که حضرت آدم(ع)از پیامبران الهی تا حضرت خاتم الانبیا از آسمان به زمین آورد ٬ عترت پیامبر(ص)ومعصومین(علیهم السلام) همه آن کمالات وفضائل انبیا را به جز نبوت دارا هستندکه اعم از علم٬عصمت٬ولایت و...)از طرف دیگر آنچه برای امام ثابت شده است برای سایر اهلبیت نیز ثابت شده است.در این راستا امام صادق(ع)میفرمایند:(بنده ای به حقیقت ایمان نمی‌رسد مگر اینکه برای آخرین فرد ما٬همان که برای اولین فرد ما بوده٬قائل شود.) *تمام ویژگیها وفضائلی که یک امام دارد٬همان موارد را سایر امامان نیز دارند. ⬅️امام عصر(عج)درواقع عصاره تمام کمالات وفضائل انبیا واهلبیت را در وجود خودشان دارند. ✳️ازجمله اوصافی که امام عصر(عج)دارند٬وصف طبیب دواربودن آن حضرت است.(طبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه)حضرت علی(ع) درباره پیامبر(ص)میفرمایند: «مِنْهَا طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ....»⬅️ چنانچه به ابتدای روایت توجه نمایید حضرت فرمودند:طبیبی است که طب خود را می‌گرداند.معمولابرای این مطلب دومعنا میتوان ارائه داد:۱)اینکه بین بیماران می‌گرداند.(یعنی خودشان به سراغ بیماران رفته و اگر نیاب به معالجه باشد٬آنها را معالجه میکند) ۲)طب خود را در میان بیماری های مختلف می‌گرداند(یعنی طب او نسبت به انواع بیماری ها جریان داشته و هرنوع بیماری را مداوا میکند.) چنین طبیبی مرهم را برای جایی که کارساز باشد٬استفاده میکند و اگر این مرهم کارساز نباشد واحتیاج به ریشه کردن بیماری باشد٬از داغ استفاده میکند که باعنوان مواسم در روایت ذکر شد.مَواسِم از ریشه وسم وبه معنای داغی که به حیوان زده میشود وجای آن روی بدن ایشان باقی میماند٬هست.همانطور در قدیم برای ریشه کردن بیماری از داغ استفاده میکردند.بنابر این پیامبر اکرم(ص)یک طبیب وپزشکی بود که همه ابزار طبابت خویش را آماده کرده بودو هرجالازم بودکه از مرهم خویش استفاده کند یا با داغ نهادن بیماری را ریشه کن کند٬استفاده میکرد.این طبیب هم بیماری های جسمی وهم بیماری های روحی را مداوا میکرد. طبیب بودن یکی از اوصاف پیامبر(ص)است که انسان بامعرفت به وصف می‌فهمدکه دوای همه دردهای جسمانی و روحانی به دست پیامبر(ص)است و آن حضرت آمادگی کافی برای شفای همه دردها را دارند.لذا کسی که به این وصف نسبت به پیامبر(ص)را درک کند٬میتواند همین وصف را برای امامان لحاظ کند.لذا امام زمان(عج)نیز همانند پدران خودشان علاوه بر طبیب جسم٬طبیب روح نیزهستند.طبیبی که به سراغ بیماران رفته و بر زخم های آنها مرهم می‌گذارد.فردی به نام شیخ حسین آل رحیم مرد خوبی بود ومشغول یادگیری علم در بغداد بوداین فرد در روری از ایام به بیماری سِل مبتلا میشودوبه شدت سرفه میکردووضعش خیلی بد بود بگونه ای که از دهانش خون بیرون می‌آمداز طرف دیگر٬بسیار فقیر بودمعمولا بسیاری از مواقع از شهر خودش خارج میشدندوپیش اعراب بادیه نشین می‌رفتندو از آنها کمک میگرفتندتا مشکل آن روز خودشان را حل کننددر همین حال متمایل به یک زنی در نجف میشوندمنتها هرموقع به خواستگاری ایشان می‌روند٬نزدیکان آن زن به خاطر اینکه این فقیر بودند٬جواب رد می‌دادند واین باعث بیشتر شدن درد وغمش میشدوقتی از همه جا ناامید می‌شود تصمیم می‌گیردعملی را در میان اهل نجف بوده را انجام دهد.(آن عمل:چهل شب چهارشنبه ها به مسجد کوفه می‌روند ومتوسل به امام عصر(عج)می‌شوند تامشکلشان حل شود.)ایشان ۴۰شب می‌روندوشب چهارشنبه آخر٬آن شب زمستانی خیلی سرد بودو بسیار تاریک شیخ حسین نقل می‌کندباد هم می‌آمده وباران هم می‌باریدو...ایشان نزدیک‌مسجدمی‌آیند و‌آنجا دکه ای وجود داشته که نزدیک در بوده آنجا می‌نشینند چون از دهنشان خون می‌آمده ونمی‌توانستندداخل مسجد بشوند از آن جهت که چیزی همراه نداشتند تا آب دهان خویش را در آن بریزندباحالت دلتنگ وغمگین نشسته بودندطوری که خودش می‌گفت میگفتم چرا امشب شب تموم نمیشه وحتما امشب شب آخر زندگی من هست.درهمین حال بودم که آتشی کنار دکه روشن نمودم وقهوه ای که معمولا عادت به خوردنش داشتم و باخودم همه جا می‌بردم٬ شخصی از درِ اول مسجد متوجه من شد از دور او را دیدم وبا خود گفتم حتما این شخص از اهالی اطراف مسجد هست و می‌خواهد به نزدم بیاید وبامن قهوه بخوردو...که ناگهان در این هنگام آمدندونام مرا بردند و نزدیک من نشستند میگوید همینکه نام مرا بردتعجب کردم باخودم گفتم (ادامه دارد)👈👈👈
👈👈👈 شاید از کسانی است که از اطراف نجف هست ومن گاهی مهمان آنها می‌شدم بهمین خاطر نسبت به او شناخت دارم تا اینکه از او سوال کردم در مورد اینکه از کدام طایفه وشهر هستی؟وهرکجا را نام بردم فرمودند من از آنها نیستم و بعد من نسبت به ایشان یک لفظ بی معنی به کار بردم شیخ حسین می‌گوید خندیدندو فرمودند:من از هرکجا که باشم برای تو چه اهمیتی دارد؟بعدفرمودند که چیزی باعث شده اینجا بیایید؟بعد من نیز برگشتم وگفتم که سوال کردن من هم از این مسائل به تو سودی نداردپس سوال کردن معنا نداردبعدفرمود چه اشکالی دارد که از اوضاع واحوالاتت برایم خبر دهی؟می‌گوید چون خوش اخلاق بودندتعجب کردم و به جهت شیرین سخن بودنشان٬قلبم نسبت به ایشان تمایل پیدا کرد تااینکه محبتم به او زیاد شد وبرایش یک فنجان قهوه ریختم اماایشان کمی از آن را خوردندو فرمودند بقیه اش را هم خودت بخور اما من علت این کارشان را نفهمیدم که چرا نصفه خوردند!به او گفتم احتمالا خدا شما رو برای من فرستاده تا امشب مونس من باشید وبعد آماده شدیم تابه زیارت حضرت مسلم رفتیم دربین مسیر فرمودند همینکه داریم میرویم از حال و وضع خودت برایم تعریف کن٬می‌گوید شروع کردم وهر مشکلی اعم از بیماری و تنگدستی و اینکه یک دخترش در نجف میخواهد اما نزدیکانش بجهت فقر تمایل ندارند٬و به جهت رفع این مشکلاتم به امام عصر(عج) متوسل شدم وچهل شب است که مسجد کوفه می‌آیم اما امام به من توجهی نکردند و امشب آخرین شب است ولی متاسفانه امام گویا حاجات مرا ندادند٬گفتم بعد دیدم فرمودند:سینه ات که خوب شده٬آن زن هم به زودی نصیبت می‌گردد منتها فقر تا آخر عمرت باقیست میگوید من زیاد به حرفش توجه نکردم رفتیم کنار قبرحضرت مسلم(ع)و بعد ایشان به من گفتند بلند شو تا یکم نماز بخوانیم برخاستیم و دو رکعت نماز تحیة خواندیم ومن پشت سر ایشان با فاصله ایستاده بودم شروع کردند به تلاوت سوره حمد وبقیه موارد شیخ حسین می‌گوید انقدر زیبا قرائت کردندکه در دلم گفتم نکند امام عصر(عج) همین است به سوی ایشان نگاه کردم منتها دیدم که به موقع نماز نور زیادی ایشان را احاطه کرده به طوری که مانع می‌شود که من بتوانم چهره ایشان را ببینم منم مشغول نماز شدم وقتی قرائت را می‌شنیدم تمام بدنم می‌لرزید به هرصورتی نماز را تمام کردم و نور حضرت در همان لحظه از زمین به بالا رفت مشغول گریه و زاری شدم از بی ادبی ای که در مسجد بابه کاربردن لفظ بی معنا برایشان کردم بعد به آقا گفتم‌که بله آقا وعده شما راست بود تا اینکه صبح شد و دیدم سینه ام خوب شد وبعد یک هفته نیز ازدواج کردم و فقر نیز با من همراه بود.⬅️در واقع ایشان به معرفت شهودی که بالاترین مرتبه معرفت است٬نائل گردیدند. اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
️حقیقت واصل
👈👈👈 شاید از کسانی است که از اطراف نجف هست ومن گاهی مهمان آنها می‌شدم بهمین خاطر نسبت به او شناخت دار
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه ششم و (هفتم) مهدویت توسط استادمحترم خانم علیزاده: در صوت قبلی درباره یکی از صفات امام(عج) که وصف طبیب دوّار بودن امام بود٬بحث شد.کسی که به این صفت نسبت به امام خویش اعتقاد داشته باشد و بداند که ایشان تمام دردها را درمان می‌کند٬چنین فردی اگر بیماری هم ببیند بیش و پیش از هر کس به دستگیری امام(ع)دل می‌بندد و به سراغ افراد دیگری نمی‌رود در اینصورت هرچند به اسباب و علل عادی و طبیعی نیز تمسک بجوید اما قلبا از امام درمان خویش را می‌طلبد لذا به آن اسباب مستقل از عنایات امام عصر(عج) دل نمی‌بندد و این همان شکر قلبی نعمت است اما بالعکس کسانی نیز هستندکه معرفت غیابی و حضوری وشهودی به این وصف امام (طبیب دوّار بودن) پیدا می‌کنند اما باز تسلیم این نوع وصف امام نمی‌شوندیا اینکه اصلا چنین وصفی برای امام لحاظ نمی‌کنند٬چنین کسانی در واقع کفران نعمت می‌کنندهم کفران نعمت به نام امام عصر(عج) و هم کفران نعمت طبابت امام(عج)را می‌کنند. ❗️مرتبه بالاتر طبابت امام٬طبابت روحی انسانهاست.(همانطور که در ماجرای شیخ حسین آل رحیم نیز به طبابت جسمی اشاره گردید.) ❗️تربیت روح نسبت به تربیت جسم سطح بالاتری دارد و سلامت جسم نیز زمانی ارزش پیدا می‌کند که از آن در جهت بندگی خداوند استفاده شوددر غیر اینصورت بهبود یافتن وشفا پیدا کردن بی‌معنا خواهد بود و اثر وفایده ای نخواهد داشت و نعمت نخواهد بود. ❗️روح انسان و بیماری های روحی اگر شفا پیدا کنند٬به تبع آن بیماری های جسمی نیز درست شده و خوب می‌شوند.البته دید ما هم نسبت به بیماری ها متفاوت است مثلا وقتی کسی سرطان داشته باشد خیلی نگران و ناراحت می‌شویم تا به کسی که دچار انحرافات ومشکلات عقیدتی شده باشد درحالی‌که بیماری های روحی به مراتب خطرناک‌تر است و هلاکت واقعی انسان را دارد.وقتی می‌بینیم که امام عصر(عج) همواره گمراهان را هدایت کرده و آنها را در مسیر درست و صحیح دینداری و خداشناسی قرار داده است٬باید پیش از شفا یافتن یک بیماری جسمی مثل سرطان برای ما اهمیت پیدا کند٬باید بیش از درمان بیماری های جسمی٬معرفت ما نسبت به امام عصر(عج) بیشتر شود اما متاسفانه شفای جسم را نوعا مهمتر از نجات روح فرد از بیماری های روحی نظیر انحرافات عقیدتی٬غرور وبخل و.‌‌... می‌دانند. 🔆اگر بخواهیم بخاطر طبابت روحی امام عصر(عج)شکرگذار باشیم٬ باید شکر قلبی به جا بیاوریم یعنی اهمیت طبابت روح را برای امام بپذیریم و به این صفت امام معتقد باشیم که امام چنین وصفی(طبیب دوّار بودن)دارد. ✳️یکی‌دیگر از اوصاف امام عصر(عج)٬داشتن علم مصبوب است. همه ما می‌دانیم که بدترین مرض روحی٬جهل است و جهل باعث می‌شود انسان دچار غفلت و حیرت شود ‌و در نهایت گمراه شود. اما شفای این درد(جهل)چیست؟شفای چنین دردی٬علم است که به دست امام عصر(عج)می‌باشد. هرکس که بخواهد عالم شود باید به سراغ امام برود چرا که تنها ایشان منبع هلم هستند.درزیارت آل یس نیز درمورد ولی عصربا عنوان العلم المصبوب(یعنی علم سرازیر شده)اشاره گردیده است. *به کاربردن تعبیر علم به جای عالم نشانگر مبالغه است.امام(ع) علم مجسم هستند یعنی هرکس که تشنه علم باشد باید سراغ امام عصر(عج)برود چون امام رضا(ع)در روایتی می‌فرماید:«الإمام الماء العَذْب علی الظماء و الدال علی الهدی و المنجی من الرّدی»؛(امام آب گوارایی برای تشنگی و رهبر به حق و نجات بخش از نابودی است.) امام آب شیرین در حال تشنگی و برای شخص تشنه است.همانطور که آب مایه حیات بوده و حیات مادی ومعنوی انسان به آن بستگی دارد امام نیز همینطور مثل آب بوده و حیات مادی و معنوی انسانها به امام و وجود امام بستگی دارد. اللهم عجل لولیک الفرج
👆
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه هشتم ونهم مهدویت توسط استاد محترم خانم علیزاده: جلسات قبل درباره معرفت اسمی و معرفت به وصف از قبیل طبیب دوّار بودن٬علم مصبوب داشتن امام(علم سرازیر شده)بحث شدحتی اشاره گردیدکه در آیه۳۰سوره ملک ٬ماء معین به امام گفته می‌شود و این از القاب حضرت است یعنی آب ظاهر‌جاری بر روی زمین. درباره آیه۳۰ سوره ملک از امام باقر(ع)سوال شد که خداوندفرموده است:(بگو به من خبر دهید که اگر آب های سرزمین شما در زمین فرو رود٬پس چه کسی می‌تواند برای شما اب روان بیاورد)امام فرمودند:این آیه درباره امام عصر(عج) نازل شده است وخداوند میفرماید اگر امامتان از میان شما غایب شد که نمی‌‌دانیدکجاست پس کیست که برای شما امام ظاهری بیاوردکه برای شما اخبار آسمان وزمین و حلال وحرام خدا را بیان کند.⬅️منظور از ماء معین همان امام عصر(عج) میباشد. ✴️برای اینکه در معرض نور های علم و هدایت امام عصر(عج)قرار بگیریم باید وظایف خویش را در قبال ایشان به طور کامل ادا کنیم٬ازجمله:نسبت به سخنان آن حضرت تسلیم بوده و همه مسائل ومشکلات علمی٬فکری وقلبی خود را به امام عصر(عج)ارجاع دهیم‌. روایتی از امام صادق(ع)است که در آنجا جنبه عملی معرفت را تسلیم محض نسبت به امام زمان(عج)(استفاده از انوار علم امام) و ارجاع همه امور به امام زمان(عج) می‌داند.ایشان همتای پیامبر(ص)است مگر در نبوت و وارث آن حضرت می‌باشد. ✴️معرفت داشتن به وصف علم مصبوب بودن امام به هر درجه ای که برای انسان حاصل شود٬حتما باید شکر به جا آورد و شکر قلبی نیز در قبال این نعمت٬معتقد بودن به اینکه علم به طور کامل در وجود امام(ع)یافت می‌شود٬می‌باشد. عمق این ارتباط از آن جهت که این عمل(شکر)اختیاری است٬لذا اختیاری بوده اما به طور کامل بستگی به عمق معرفت به علم امام دارد. 🔆کسانی مانند مرحوم شیخ انصاری در مقام اعتقاد قلبی خود به امام عصر(عج)بهتر وعمیق تر می‌توانندشکر گذار علم آن حضرت باشند.چون اینها عملا علم امام راچشیده اند. ✳️سومین وصف از اوصاف امام عصر(عج)٬سفینه نجات بودن آنهاست. حضرت علی(ع)در معرفی خود وفرزندان گرامی خودشان به عنوان امام بعدی فرمودند:«نحن سُفُنُ النجاة»؛(ما سفینه های نجات هستیم.)کشتی نجات همانطور که در دریا به دنبال غریق می‌گردند تا کسانی که در دریا درحال غرق شدن هستند٬نجات دهد و امامان ما و به خصوص در زمان ما٬امام عصر(عج) کشتی نجات هستندبدین معنا که برای کسانی که در حال غرق شدن در این دنیا هستند و در میان گناهان غرق شده اند٬می‌گردند و آنها را نجات می‌دهند و اگر کسی به آن حضرت پناه ببرند٬از آنها دستگیری می‌کند اما علاوه بر آن خودشان هم مابین مردم می‌گردندو به دنبال کسانی هستندکه نیاز به کمک دارند ٬امام عصر(عج)نیز اینچنین است.کسانی که از جهت جسمی و روحی در معرض غرق شدن هستند٬آنها را نجات می‌دهد چنانچه در زیارت روز جمعه نیز می‌خوانیم:«السلام علیک یا سَفینَة النَجاة»در این میان لازم است به داستان مشمول اشاره شود که امام حسین(ع)می‌فرمایند:«من و پدرم(حضرت علی(ع))برای طواف خانه خدا رفته بودیم شب بسیار تاریک بودزائران به خواب رفته بودندو ما در همین بین صدایی را شنیدیم که کسی با صدای غمناک استغاثه می‌کندوبه دنبال پناه می‌گردد٬طلب رحمت می‌کند ومشکلاتش را بیان می‌کند.امام حسین(ع) می‌فرمایند:حضرت علی(ع)به من فرمودندکه شما صدای کسی که داشت به گناهانش اقرار می‌کرد و از خدا طلب رحمت و آمرزش می‌کرد٬ شنیدی؟امام حسین فرمودند:بله بعد حضرت علی(ع)فرمودند:پس برو جستجو کن او را شاید ببینی می‌فرمایدمن رفتم و در میان زائرانی که در خواب بودندمی‌گشتم تااینکه رسبدم به مابین رکن ومقام(حجرالأسود)دیدم شخصی ایستاده واستغاثه می‌کند٬به او گفتم چه اتفاقی افتاده است دیدم ایشان در حال نماز است وسخنی نگفت تااینکه نزدیکترشدم وگفتم آن کسی که صدای مناجاتش می‌آمدشمابودید؟اگرمشکلی دارید٬بیان کنید می‌فرماید:پرسیدم از کدتم قبیله هستی؟گفت: عرب هستم ومشکل اصلی من این است که عاق والدین شدم و این مرا به مصیبتی دچار کرده است حضرت فرمودند که چرا اینطور شده است؟جوان گفت که من قمار باز بودم و دنبال عیش و نوش٬از خدا اصلا نمی‌ترسیدم منتها پدری دلسوز و مهربان داشتم که مرا نصیحت می‌کرد و از آتش جهنم می‌ترسانیدو...ومی‌گفت که فرشتگان از دست تو به ستوه آمدند پس کی‌می‌خواهی دست از این اعمالت برداری؟می‌گوید:پدرم وقتی مرا نصیحت می‌کرد من عصبانی شده حتی گاهی او را کتک می‌زدم تااینکه یک بار به سراغ پولهایم رفتم تا بردارم و به قماربازی بروم پدرم مانع کارم شد و من نیز او را کتک زده و دستش را پیچاندم و بعد به دنبال کار خودم رفتم.قبل از خارج شدن از منزل دیدم پدرم دست روی زانوهایش گذاشت تا بلند شود اما از شدت درد نتوانست بلند شود و بعد حرف هایش را به خدا گفت و گفت وقتی مردم از خدا طلب باران می‌کردند٬من از خدا طلب پسر کردم👈👈👈 (ادامه دارد)
👈👈👈بهترین غذاها را به او خوراندم و...اکنون که بزرگ شده اموال مرا به زور می‌گیرد و دستم را پیچاند بعدپدرم به خدا قسم خورد که به کعبه رفته و شکایتش را به نزد خدا خواهد برد.اوهفته ها نماز خواند و روزه گرفت وبعد به طرف خانه خدا رفت و بعد از پرده کعبه آویزان شد و از خدا خواست تا حق او را از فرزندش بگیرد همین را که گفت یک طرف از بدن من فلج شد و من ناراحت شدم واینجا آمدم تا از خدا طلب مغفرت کنم.امام حسین(ع)فرمود:وقتی جامه خود را این جوان بالا زد دیدم یک طرف از بدنش فلج شده است بعد جوان گفت من از سه سال پیش از پدرم خواستم تا بیاید همین جا که مرا نفرین کرده برایم دعاکند تا شفا پیدا کنم اما پدرم نپذیرفت اما امسال که شد پذیرفت و قبول کرد تا بیاید اما وقتی داشت با شتر می‌آمد تا برای سلامتی من دعا کند٬شب بود و‌پرنده ای آمد و پیچید دور آن شتر وپدر از بالای دره افتاد و همانجا فوت شدند ومن ناامید شدم و در میان همه معروف شده بودم به اینکه من موردنفرین خدا واقع شدم و بد هستم.امام حسین(ع)همه ماجرا را به حضرت علی(ع) بیان کردند حضرت فرمودند:فریادرس به سوی تو آمد(امام زمانش) می‌خواهی به تو دعایی بیاموزم که رسول خدا(ص) به من یاد دادند و در آنجا اسم اکبر و اعظم خداست؟هر کس آن را بخواند خداوند دعایش را استجابت می‌کند٬ناراحتی اش را برطرف می‌کند٬فقر به وسیله این دعا از بین می‌رود٬چشم زخم برطرف می‌شود و....درواقع حضرت دعای مشمول را می‌گفتند.این دعا٬دعایی است که بر هر مرده ای بخوانند٬زنده می‌شود٬اگر بر روی آب بخوانند٬می‌تواند بر روی آب قدم بگذارد.بعد امام علی(ع) این دعا را می‌خوانند و امام حسین(ع) آن را می‌نویسند وبه دست جوان‌ می د‌هند وشفا پیدا می‌کند.ایشان شب این دعا را ۱۰ بار می‌خوانند.امام حسین(ع)می‌فرمایندمن آن را نوشتم و به آن جوان دادم و دیدم فردا صبح با سلامتی کامل در حالیکه نوشته دستش بود آمد و قسم می‌خورد که این اسم اعظم خداوند است.قَسَمت می‌دهم به پروردگار کعبه که دعایم مستجاب شد.مکرر خواندم که صدایی به گوشم رسید که بس است خدا را به اسم اعظم خواندی و بعد درخواب نیز پیامبر اکرم(ص)دستشان را به بدنم کشسدند وفرمودند از اسم اعظم حداوند محافظت کن که تو را در مسیر خوبی قرار خواهد داد پس من شفا پیدا کردم⬅️با تامل در این روایت به اوصاف امام پی می‌بریم. ‼️امام حسین وامام علی(علیهما السلام)سفینه نجات بودند٬امام زمان(عج)نیز سفینه نجات هستند.در این داستان نه تنها وصف سفینه نجات بودن امام بلکه طبیب دوّار بودن امام نیز مشخص گردید. 🔆اهلبیت أُذُن الله هستند بدین معنا که صدای فریاد رسان را شنیده وبه یاری آنان می‌شتابند.اهلبیت الغوث والرحمة الواسعه هستند که در زیارت آل یس نیز آمده است. ✳️وصف دیگر امام٬داعیا إلی الله بودن است. شخص فلج٬درخواست شفای جسمی کرد و حضرت علی(ع) به عنوان ید الله٬دستشان را بر او کشیدند و جوان شفا یافتند ولی اصلی ترین فردی که در این داستان به دنبال او(شخص فلج) گشتند٬حضرت علی(ع)بودند.حضرت رحمت واسعه الهی بودند که او را با خدا آشنا کردند(شفای روحی)دعایی به او یاد دادند که مملو از یاد الهی بود. ❇️رسالت اصلی پیامبر واهلبیت(علیهم السلام) این است که به مردم متذکر شوند و آنها را به سوی خدا دعوت کنندچنانچه خداوند در آیات قرآن می‌فرماید:«یاأیها النبی إنّا أَرسلْناک شاهِدا ومُبشِّرا ونَذیرا»و نیز«داعیا إلی الله بِإذنِه» در زیارت جامعه کبیره نیز می‌خوانیم:«السلام علی الدُعاة إلی الله» 🌐لذا تمامی اهلبیت داعیا إلی الله یعنی دعوت کننده به سوی خداوند هستند.پس هرکسی در هر مشکلی درباره خداشناسی٬نبوت٬معاد و...باید به امام زمان خویش رجوع کند ونسبت به این اوصاف امام معرفت داشته و شکر گذار این نعمت لایزال الهی گردد. اللهم عجل لولیک الفرج.
👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه دهم مهدویت توسط استاد محترم خانم علیزاده: ✳️یکی دیگر از صفات امام عصر(عج)٬فریادرس بودن بیچارگان است.امام سجاد(ع)در صلوات شعبانیه صفات پیامبراکرم(ص) و اهلبیت(علیهم السلام)را بیان می‌کند که یک قسمت از آن اینگونه است:«اللهم صل علی محمد و آل محمد الکهف الحصین و غیاث المضطر المستکین و ملجأ الهاربین‌ومنجی الخائفین وعصمة المعتصمین؛خدایا بر محمد و آل محمد»؛(خدایا بر محمد وآل محمد درود بفرست که ایشان غار محکم و نفوذ ناپذیر و فریادرس بیچارگان وپناهگاه....ونجات دهندگان افراد ناامن وحفظ کننده افرادی هستندکه به دامان ایشان چنگ می‌زنند)ویا در زیارت آل یس:«الغوث والرحمة الواسعه»پس طبق معرفی امام سجاد(ع)کهف حصین(غار محکم و نفوذناپذیر)⬅️امام عصر(عج)است که البته پیامبر(ص)واهلبیت(علیهم السلام)را نیز شامل می‌شود. غار٬جای پناه آوردن است از شر حیوانات درنده و خطراتی که ممکن است ما را تهدید کند مخصوصا غاری که از استحکام کافی برخوردار است.امام(ع)نیز از هرکسی که به ایشان پناه آورد٬محافظت می‌کند⬅️بنابراین محل پناه آورندگان است.امام٬غاری است محکم از طرف دیگر به فریاد هر فریادرسی می‌رسد و خود به یاری آنها می‌شتابد.(چه از جهت روحی و چه از جهت جسمی) ❗️انسان زمانی غَوْث بودن امام عصر(عج)را درک می‌کند که واقعا به حال اضطراب افتاده باشد و امام نیز تنها کسی است که می‌تواند از او دستگیری کند لذا حقیقت استغاثه این است که: فرد در نهایت سختی٬از همه جا قطع امید کند و بیچاره و مضطر شده باشد و در این حال فریادخواهی کند پس از کسی که از او فریادرسی کرده است٬به دادش می‌رسد. ⁉️لازمه اضطرار:این است که از هر موجود دیگر به غیر امام٬بریده باشد ٬ دستگیری امام در چنین صورتی مستلزم چشیدن وصف(غوث)خواهدشد. *فردی به نام شیخ ابراهیم ترک روضه خوان و باتقوا بوده٬سالها پناهنده زیارت ناحیه مقدسه امام زمان(عج)در شهر سامرا بود.رابطه خاصی باامام زمان(عج)داشت وبه همین دلیل به شیخ ابراهیم صاحب الزمانی معروف بود.ایشان می‌گوید من هرروز برای امام گریه می‌کردم.یک سفری به مشهد داشتیم که معجزه ای که باتوسل به امام عصر(عج) صورت گرفته بود را تعریف می‌کنندکه:به هنگام برگشت از مشهد٬یکی از سادات همراه من بود٬از رشت عبور کردیم وبه سمت ارکستان حرکت نمودیم. آن سید مقدازی ابریشم همراه داشت٬در کنار رود ارس همه آن ابریشم ها را به دست من سپرد و خودش از یک جای خاص برگشت تااینکه ما وارد خاک روس شدیم روس ها هرکسی را که ابریشم داشته باشند٬دستگیر می‌کنند و۱۰سال به زندان محکوم می‌کنند و برایش جریمه نقدی در نظر می‌گیرند اما شیخ ابراهیم از این قانون روس ها باخبر نبود تالینکه نقل می‌کند همین که ایریشم ها پیشم بود یک دفعه ای دیدم چهار نفر از روس ها که سلاحی با خود همراع داشتند٬ما را محاصره کردند موکاری(کسی که چهارپایان را کرایه می‌دهد) که هم مومن بود وهم ترک گفت شیخ ابراهیم آخوند بوده وچیزی همراه ندارد پس بگذارید تا ما برویم.سربازان روس٬یک چوبی به پای موکاری زدند و موکاری در حالی که پایش شکسته بود٬روی زمین نشست.سربازان روس تمام وسایلی که همراه من با خانواده ام بود را گشتند تا ببینند چه داریم؟!تازه فهمیدم که قصد آنها ابریشم است کنار رفتم ویقین پیدا کردم که آنها ابریشم ها را می بینند.اشک از چشمم سرازیر شد و امیدم از همه جا قطع شد.قرآن را به دست گرفتم و متوسل به امام عصر(عج)شدم و گفتم اینجا محلی است که من به جز شما هیچ ملجأ و پناهی ندارم.کنار ایستادم و نگاه کردم تا ببینم سربازان چکار می‌کنند٬همه را گشتند تااینکه به ابریشم ها رسیدندابریشم ها بااینکه کامل دیده می‌شدند اما روس ها هرکدام را که نگاه می‌کردند٬کنار می‌انداختندو متوجه نشدند که همه آنها ابریشم است٬کنار رفتند وگفتند آخوند تو میتوانی وسایلت را جمع کرده و بروی٬باعنایات حضرت متوجه ابریشم ها نشدند و وسایلم را جمع کردم و کنار موکاری رفتم٬دیدم از درد دارد می‌میردو پاهایش باد کرده است به حدی که امکان برخاستن وجود نداشت تااینکه دستش را گرفتم و گفتم بگو یا صاحب الزمان و بلندشوهمچنانم اشک از چشمانم جاری می‌شد٬آرام آرام بلندشد و به طرف اسب خویش رفت بعد از مدتی پایش هم خوب شد و از حالم جویا شدم که گفت ابدا نشانه ای از شکستگی وجود ندارد و ایشان در نهایت صحت وسلامتی راه خودشان را طی کردند بعد از مدتی از خاک روس خارج شدیم وبه خاک‌ایران رسیدیم و ایرانیان با دیدن ابریشم ها که چطور به این طرف خاک آورده اند٬تعجب کردند.⬅️این داستان مربوط به کسی است که عمیق ترین ارتباط روحی را با حضرت داشته و در سختی ها نقطه امید و پناهگاه و فریادرس به غیر امام عصر(عج)کس دیکری را نمی‌خواند. *توسل به امام عصر(عج) به حال درماندگی و از کار افتادن وسایل عادی و طبیعی ندارد بلکه انسان باید در هرحال امیدش به دستگیری امام عصر(عج)باشد.👈👈👈 (ادامه دارد)
👈👈👈امام زمان(عج) در توقیع شریف خویش خطاب به شیخ مفید می‌فرمایند:«ما در توجه و رسیدگی به شما از چیزی فرو گذار نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم و اگر غیر از این بود نابود می‌شدید و....»⬅️یعنی در همه حال از چیزی در حق انسانها فرو گذار نمی‌کنند و این عنایت امام عصر(عج)به شیعیان است. علی أی حال کسی که یقین دارد امام عصر(عج)٬غیاث المضطر المستکین است٬بت قاطعیت به او متوسل می‌شود و این قاطعیت برخاسته از اعتقاد او نسبت به امام است. اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
️حقیقت واصل
بسم الله الرحمن الرحیم بیانات جلسه سی وهفتم استاد علیزاده پیرامون آسیب شناسی مباحث مهدویت: سوال:حکمت
جلسه ۳۸ و ۳۹ درباره آسیب شناسی مباحث مهدویت هست که خلاصه اش را در کانال قرار میدیم .
👆
جلسه ۴۰ هم توصیحات تکمیلی پایان جلسات هست که ان شاءالله قرار میدیم
👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅هر روز بخشهایی از کتاب را در کانال حقیقت واصل دنبال کنید . @hagigatevasel
زندگی ائمه(علیهم السلام) را ما باید به عنوان درس و اسوه فرا بگیریم، نه فقط به عنوان خاطره های شکوهمند و ارزنده؛ و این بدون توجه به روش و منش سیاسی این بزرگواران، ممکن نیست 📚کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۵
همه ی کارهای ائمه (علیه السلام)، غیر از کارهای معنوی و روحی که مربوط به اعتلای نفس یک انسان و قرب او به خداست، برای این است که را تشکیل بدهند 📚کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۱۸
آیا زندگی (علیهم السلام) فقط این بود که یک عده شاگرد، یک عده مرید، یک عده علاقه مند را دورِ خودشان جمع کنند، احکام نماز و احکام زکات و احکام حج و ....را به آن ها بیان کنند و همین و بس؟! نه، غیر از اینها یک چارچوب دیگری در زندگی ائمه هست که آن، همان زندگی است. 📚کتاب انسان ۲۵۰ ساله،ص ۱۸