پیام #ارسالی یکی از اعضای محترم کانال :
"دلبری حاج عمار از کسانی که او را نمیشناسند"
بنده چون کتاب عمارحلب و قصه دلبری روخونده بودم فقط جاذبه شهید و شیوه های هدایت کردن جوان ها رو برای دوستانم تعریف میکردم؛ اما اسم ایشون رونمیگفتم، یعنی لق لقه زبونم حاج عمار بود،تا اینکه یکی ازدوستانم گفتن که کتاب عمارحلب رو بهشون قرض بدم اما فرصت پیش نیومد که بهشون بدم. تا اینکه همین دیروز بهم گفتن خواب عجیبی دیدن که یه مجلسی بوده که همه داشتن در مورد حاج عمار صحبت میکردن؛ ایشون با اینکه اسم وفامیل حاج عمار رو نمیدونستن میگن توی خواب به اون جمع گفتم منظورتون شهید محمدحسینه؟! که شخصی برمیگردن ومیگن ایشون فامیلیشون محمدخانیه و چون اسم جهادیشون عمار بوده و توی حلب شهید شدن برای همین نویسنده این کتاب تصمیم میگیرن که اسم کتاب روبذارن "عمار حلب"
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
@shahidmohammadkhani
🔹﷽🔹
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
@shahidmohammadkhani
تا جایی که میتوانست از خواب و استراحتش میگذاشت که حتما خودش در خط حضور داشته باشد.
فرمانده بارها بهش میگفت:« شما وقتی فرمانده هستی، حق نداری بری خطِ اول و بجنگی. اگه اتفاقی برای شما بیفته، شیرازهٔ کار از هم می پاشه! »
اما قبول نمی کرد. میخواست حتماً کنار نیروهایش وسط معرکه حاضر باشد.
خیلی راحت می توانست بیاید عقب خط بنشیند، بی سیم دستش بگیرد و با بیسیم نیروها را کنترل و مدیریت کند؛ ولی این کار را نمی کرد.
اسلحه به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
@shahidmohammadkhani
حاج عمار
#شهید_میثم_مدواری #شهید_روح_الله_قربانی #شهید_محمدحسین_محمدخانی @shahidmohammadkhani
﴾﷽﴿
ماموریت آخری که #روحالله به سوریه داشت با #میثم خیلی صمیمی شده بود.
از مدت آشناییشان خیلی نمیگذشت اما خیلی با هم گرم گرفته بودند.
#مادر هردویشان از دنیا رفته بود. با هم در مورد سختیهایی که بعد از مادرشان کشیده بودند، زیاد صحبت میکردند.
تقریبا همیشه با هم بودند.
وقتی خبر شهادت #روحالله را شنیدم با خودم گفتم:
وای میثم... چطوری میخواد دوری روحالله رو تحمل کنه؟!
خیلی هم دوری #روحالله را تاب نیاورد. دو روز بعد خبر شهادت #میثم و #عمار همه را شوکه کرد.
به نقل از: جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری
@shahidmohammadkhani
بازتاب خبر افطاری ساده در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) در سایت خبری "مشرق نیوز" به همراه عکس👇👇👇
https://www.mashreghnews.ir/photo/859184/عکس-افطاری-در-گلزار-شهدای-بهشت-زهرا-س
هدایت شده از جشنواره مردمی فیلم عمار
♨️گعده هفتگی «مشق فیلم»؛ نقد و بررسی آثار فیلمسازان داستانی جوان انقلاب
🔹اولین سری با بررسی مجموعه آثار محمدحسین امانی باحضورعلی ملاقلی پور، امیرمهدی پوروزیری و امیر داسارگر
از طرف #مدرسه_سینمایی_عمار، به یاد شهید مدافع حرم، محمدحسین محمدخانی، برگزار شد
@AmmarFest
monajat1.wma
3.07M
دعای #مجیر (قسمت اول)
با صدای حاج علی قربانی
@shahidmohammadkhani
monajat2.wma
4.04M
دعای #مجیر (قسمت دوم)
با صدای حاج علی قربانی
@shahidmohammadkhani
خواندن دعای #مجیر در ایام البیض ماه مبارك رمضان (روزهای سیزدهم تا پانزدهم) سفارش شده است ، زیرا گناهان به واسطۀ خواندن دعای مجیر در این سه روز بخشیده میشود.
@shahidmohammadkhani
بعضی وقت ها که میخواست برود جلسه به من تلفن می زد و میگفت : " من ماشین ندارم. بعد از جلسه بیا دنبالم "
گاهی اوقات درگیر کار میشدم و یک دفعه یادم می افتاد که ای داد بیداد! عمار منتظر بوده که من بروم دنبالش.
سریع میرفتم مقر و سوال میکردم که " عمار را ندیده اید؟ "
آنها هم میگفتند که جلسه تمام شده و او رفته ! یکبار که اینطور شد سریع برگشتم تا لااقل او را بین راه سوار کنم. قدری جلوتر دیدم دارد در شانه جاده آهسته قدم میزند و میرود. دم پایش ترمز کردم و او سوار شد. گفتم لابد از دستم شاکی است و کلی غر سرم میزند. آمد بالا و یک سلام و علیک گرم با من کرد. اصلا به روی خودش نیاورد که چقدر توی آن آفتاب منتظرم بوده و بعدش هم پیاده راه افتاده.
گفت: " اسماعیل ضبط رو روشن کن " بعد هم همراه مداح شروع کرد به خواندن و سینه زدن.
توی دلم گفتم بنازم به چنین فرمانده خاکی و بی ریا ....
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
@shahidmohammadkhani
#قصه_دلبری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر
به قلم : محمدعلی جعفری
انتشارات " روایت فتح "
@shahidmohammadkhani
حاج عمار
#قصه_دلبری #شهید_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر به قلم : محمدعلی جعفری انتشارات " روایت فتح " @sh
بعضی کتابها داستان عجیبی دارند. هرکدامشان به فراخور سوژه و محتوایشان تو را درگیر خود میکنند. با برخیشان میخندی و گریه میکنی؛ برخی حسابی تو را سر ذوق میآورند و یا اینکه تو را به ژرفای تامل و دقت میبرند. بعضی کتابها تو را حسابی به هم میریزند و حالت را میگیرند و بعضی هم البته حوصلهات را سر میبرند و به آخر نرسیده، کتاب را رها میکنی. بعضی کتابها را حیفت میآید که بخوانی و تمامشان کنی؛ دوست داری مزه مزه کنی کلمات و عبارات کتاب را و با کتاب شب و روزت را سر کنی و زندگی کنی.
«قصه دلبری» کتاب جالبی است؛ خیلی غنیمت است این کتاب؛ یعنی یک کتاب کوچک و کم حجم اما با دنیایی حرف؛ هم تو را حسابی درگیر خودش میکند و هم تورا به صحن و سرای گریه و حسرت میبرد و هم خنده را مهمان لبهایت میکند. با کتاب «محمد حسین محمد خانی» دوست داشتنی، آدم به هم میریزد. از خوبی و لطافت و مردانگی این شهید به حیرت میافتد و شرمسار بی هنری و درجازدگی خودش میشود.
او چقدر خوب بلد بوده زندگی کردن را و چقدر هنر داشته برای رفتن و نماندن. همین نوشتههای متبرک و ترسیم اوضاع و احوال زندگی شخصی زندگی این شهید، سنجه و عیاری است برای فهم فاصله عمیق و عجیب زندگی ما با شهداء. حیات طیبه آنها کجا و زندگی دل آزار و کسالت بار ما کجا؟ شوق شهادت و تمنای رفتن در آنها کجا و رخوت و بی حاصلی و غنودن ما در دخمه متعفن دنیا کجا! راستی که خواندن این کتابها با همه خوبیها و محسناتشان، آدم را حسابی سرافکنده و شرمسار میکند. واقعا حق امثال او شهادت بود و نتیجه سلوک ما، ماندن و نرسیدن.
خلاصه کتاب «قصه دلبری» را باید جدی گرفت، باید خواند و درس گرفت. باید مزه مزه کرد و لذت برد. گاهی برخی دوستان به بنده میگویند که تو چرا از این تیپ کتابها به صورت مطلق تعریف میکنی و برایشان یادداشت مینویسی؟! مگر این کتابها خالی از ایراد نیستند؟ مگر نقدی به این کارها نیست؟
در جواب این دوستان و آن دسته از عزیزانی که چنین مطالبی را مطرح میکنند باید عرض کنم که اولا شما به تمجیدها و تقریظهای رهبر معظم انقلاب در مورد کتابهای حوزه مقاومت و پایداری توجه و مراجعه داشته باشید؛ ببینید که ستایش رهبر فرزانه ما از این کتابها در چه سطحی است؟ چرا ایشان که حکیم و صاحب نظر و کتاب شناس است، با همه وجود و با نهایت علاقه، این کتابها را ترویج و نویسندگان و راویان و دست اندرکاران این آثار تکریم میکنند؟
ثانیا اینکه گاهی شما نگاه ادبی و حرفهای به محتوا و نگارش این کتابها دارید که البته آن بحث دیگری است؛ آنچه در داستانها و روایات و خاطرات شفاهی مربوط به شهدا در اولویت و مورد نظر است، متن خاطرات و سلوک شهدا و پیام شهادت آنهاست نه صرفا قالب روایت و فرم نگارش.
ما در این کتابها با اصل محتوا کار داریم و جنبههای ادبی و حرفهای کار را باید در اولویت دوم قرار داد. البته اگر انصاف داشته باشیم بسیاری از کارهای شاخص حوزه ادبیات پایداری از حیث فرم و سبک نگارش در سطح بسیار خوبی قرار دارند. بسیاری از متون این دست کتابها، خود یک کارگاه آموزشی مفید برای کسانی است که بخواهند قلم خود را تقویت کنند.
خلاصه این که تعریف و تمجید و ترویج این کتابها امری مبارک و لازم است. «قصه دلبری» از شاخصترین کتابهایی است که در مورد شهدای عزیز مدافع حرم نوشته شده است. «محمد علی جعفری»، نویسنده پر توان و جوان نازنین یزدی، بعد از کتاب خواندنی «عمار حلب»، خاطرات شهید «محمد حسین محمد خانی» را با «قصه دلبری» تکمیل کرده است. شهید «محمدخانی»، فردی خواستنی، دوست داشتنی و غیر قابل پیش بینی و با نمک و با عرضه بوده. اینها را از همین زندگی کوتاه او با همسرش میتوان فهمید. این بشر خلاصه میشده در 2 مطلب: یکی روضه امام حسین (علیه السلام) و عشق دیوانه وار به اهل بیت و دیگری هم شهادت طلبی و شوق عجیب به شهدا.
زیارت رفتنهای او، گریهها و روضه خوانیهای او، زندگی خانوادگی و همسر داری او، رفیق داری و دستگیریهای او، همت والای او ، جهاد و جنگ و شهادت او ، همه و همه برای نسل جوان امروز، به ویژه برو بچههای فعال در عرصه فرهنگ و تربیت، الگو، سرمشق، نمونه و چراغ راه است. این شهید برای همین دوره و زمانه است. همین دو سه سال پیش شهید شده. هنوز آثار او، نوشتههای او و رفقای او هستند؛ این شهید به شدت به درد بخور است! جوانی از همین مرز و بوم و با تیپ و رفتاری کاملا آشنا.
«محمد حسین محمد خانی» به دنیا آمده بود برای نماندن، برای رفتن، برای شهادت. او ابر رونده پر باری بود که مدتی سایه مهر انداخت بر سرما و باران عشق و محبت ریخت بر جان و دل ما. درود خدا بر او که الحق شایسته شهادت بود. من به دلیل اندک رفاقت و مصاحبتی که با او داشتم، جسارت کردم و اینها را نوشتم و الا خدا میداند که امثال او در قلم و بیان ما نمیگنجد.
" حسن مجیدیان "
@shahidmohammadkhani
گمان مبر که حسن بیضریح و بیحرم است،
کریم آلعبا هرچه هست میبخشد ...
۱۵رمضان ولادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی 'علیهالسلام' تبریک و تهنیت باد .
#دریای_کرم
@shahidmohammadkhani