✨#دوراهــــــــــے
✍ مـریـم سـرخـه اے
🌹قسـمـت #بــیــســت ویکم
رسیدم جلوی خانه...
دیگر اشک نمی ریختم اما معلوم بود که گریه کردم.
نفس عمیقی کشیدم...دستم را در جیبم فرو بردم و دسته کلید را بیرون آوردم.کلید را در قفل در انداختم و به سمت راست چرخاندم.در باز شد.داخل شدم و در را بستم.پله ها را یکی یکی گذراندم.در خانه را هم با کلید باز کردم و داخل شدم.لب هایم را تکان دادم و آوایی از دهانم خارج کردم:
-سلام...
ولی جوابی نشنیدم.یک راست وارد اتاقم شدم به دستمالی که روی زمین افتاده بود نگاهی انداختم.بعد هم بی توجه از رویش رد شدم.روبه روی آینه ایستادم.به چشمانم زل زدم.بغض خفه ام کرده بود.ابروهایم در هم فشرده می شد.
نفس عمیقی کشیدم و چشمانم را از آیینه گرفتم.روی تخت نشستم و چشمانم را به زمین دوختم...
نمیدانم کار درستی کرده ام یا نه...
ولی لحظه ای حسی درون من شعله ور شد...با عصبانیت از روی تخت بلند شدم و باخودم گفتم:
-بله که کار درستی کردم...اصلا مگه من و اون بهم میخوریم!!! من که نمیتونم چادری شم...اونم که نمیتونه مانتویی شه! اصلا چه معنی میده! اصلا نمیفهمم چرا ازش خوشم اومده...
یک دفعه به خودم آمدم...
آرام و بابغض تکرار کردم...
-اصلا نمیدونم...چرا ازش خوشم اومده...
روی زمین افتادم و اشک صورتم را خیس کرد...
با خودم گفتم:
- شاید الان به گوشیم زنگ زده باشه...شاید پیامی داده باشه...
سمت گوشی ام رفتم و با عجله رمزش را باز کردم اما نه از زنگی خبری بود و نه از پیامکی...
#ادامه-دارد....
@shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت+ دهه هفتاد❣
قرار عاشقی...
🌸 #صلوات_خاصه_امام_رضا(ع)
اَللّهُمَ صَلِّ عَلی عَلیِّ بنِ موسَی الرِّضَا المُرتَضی
اَلاِمامِ التَّقیِّ النَّقی
وَ حُجَّتِکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ
وَ مَن تَحتَ الثّری الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلوةً کَثیرَةً تامَّةً زاکیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اَوْلیائِک
#یاامامرضاجان...
@shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
~♡~
میشہ واسہ تعجیـل در فرج مولامـون
یہ #صلوات بفرستیـن¿¡ :)♥️
.
.#التماس_دعا
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌱
°•|🍃🌸
#برگـــــےازخاطراٺـــــ
#شهیــــد_داوود_عابـــــدی🕊🌹
🔴 #شهادتی_شبیه_شهادت_مادر
🔸داود عابدی، خيلی دوست داشت مثل حضرت زهرا(س) شهيد بشه؛ هميشه اين را میگفت.
🔸صبح روز عمليات بدر، در مسيری كه دوشكاهای دشمن بدجوری شليک میكردند، داود را ديدم كه چهارزانو روی زمين نشسته. كلاه مشکیای روی سر، موهای كوتاهش را پوشانده بود و ريش انبوه و مشكیاش همچنان زيبا مینمود. چفیهی سفيدی به دور كمر بسته بود.
🔸جلو كه رفتم، ديدم گلولهای از پهلوی چپ او وارد و از پهلوی راستش خارج شده، خون داشت بيرون میزد، اما داود خونسرد نشسته بود. انگشتان دستهايش را درهم پيچيده بود و فشار میداد. خيلی بهخودش فشار میآورد.
🔸در همان حال نشسته، با صدايی گرفته و سخت، زمزمهای به گوشم رسيد. داود بود كه میخواند:
《ذكــــر دل بُوَد يا علی مدد
بی حدّ و عدد يا علی مدد》
اين را كه به پايان رساند، آرام با صورت بر زمين افتاد و به #شهادت رسيد.
🔸همانگونه كه خودش دوست داشت، با عشق به حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع).
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣