11.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پاسخ امیرحسین ثابتی، مجری برنامه جهانآرا به یک سوال جنجالی
ــــــــــــــــــــ 🌸 🍃ــــــــــــــــــــــ
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷••
✅کانال حاج قاسم
╔═🍃🌸🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌸🍃═╝
🔴«سلام فرمانده» بهترین سرود سال ۱۴۰۱ شد
🔹«سلام فرمانده» به انتخاب ۲ میلیون و ۲۰۰هزار نوجوان بهترین سرود سال ۱۴۰۱ در نخستین جایزه مردمی سرود سال نونوا شد.
🔹این رویداد ملی توسط شبکه امید سیما و با همکاری پیام رسان شاد برگزار شد.
#خبر
🌹#زندگی_به_سبک_شهدا
❇️یک روز ابراهیم زنگ زد و گفت، ماشینت رو امروز استفاده می کنی؟ گفتم نه همینطوری جلوی در خونه افتاده!
آمد ماشین را گرفت و گفت تا عصر بر می گردم. وقتی برگشت گفتم کجا بودی؟ گفت ، مسافر کشی! تعجب کردم، بعد گفت، بیا با هم بریم چند جا و برگردیم وگفت، اگر توی خونه برنج و روغن یا چیزی دارید، به همراه خودت بیار. بعد رفتیم فروشگاه و مقداری برنج و روغن و ... خریدیم، از پول هایی که به فروشنده می داد، مشخص بود که واقعا رفته مسافر کشی ! بعد هر چه خریده بود را به پایین شهر بردیم و به خانواده هایی دادیم.
بعد فهمیدم که اینها خانواده هایی هستند که همسرنشان در جبهه هستند و رزمنده هستند و برای زندگی با مشکل مواجه شده اند.
این ها از کارهای خالصانه ابراهیم بود
🌹 #شهید_ابراهیم_هادی
📚سلام بر ابراهیم 1
🥀🕊
جاویدالاثر شهید شاهرخ ضرغام🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
لقب: حر انقلاب
تاریخ ولادت: ۱۳۲۸/۱۰/۱
محل ولادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۹/۱۷
محل شهادت: آبادان
مزار: گمنام
#یادش_با_صلوات
🥀🕊
تو سبزی فروشی 🌿 کار می کرد
بعد از یه مدت کارشو رها کرد و گفت: دیگه نمیرم
گفتم چرا؟
گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن
این پول و درآمد شبهه ناکه 😥
رفت تو مغازه لبنیاتی
بازم کارشو رها کرد
گفتم: چرا؟
گفت: داخل شیرها آب می ریزه
درآمدش حرومه
من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو
و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد.☑️
🕊#شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊
|6⃣2⃣| (فرازهایی از وصیتنامهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)
●شهیدتان را در خودتان جلوهگر کنید و مثل او باشید...
🔅خطاب به خانواده شهدا…
عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوهگر کنید، بهطوری که هر کس شما را میبیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.
#حاج_قاسم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
ــــــــــــــــــــ 🌸 🍃ــــــــــــــــــــــ
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷••
✅کانال حاج قاسم
╔═🍃🌸🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌸🍃═╝
به #زبان_ساده اما متکی به #تاریخ این مملکت
.
اگر #مرگ_بر_آمریکا نمی گفتیم؟
.
تصور عمومی جامعه امروز این است:
#نخست ما شروع کننده دشمنی و تنش با #آمریکا بودیم
#دوم اگر علنا این دشمنی را ابراز نمی کردیم از جانب آمریکا هم تنش و #مجازاتی برای ما وجود نداشت
.
بهتر است این مساله را از دیدگاه #تاریخ مورد بررسی قرار دهیم:
برای بررسی این #مساله به ۶۷ سال قبل باز میگردیم به #تعبیر دیگر ۲۵ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
.
از دوره #قاجار که نفت توی مسجدسلیمان توسط شخصی بنام دارسی اهل انگلستان کشف شد تا سال ۱۳۳۲ یعنی دوران پدر(رضاشاه) و پسر(محمدرضا) انگلیسی ها #نفت ایران رو در قالب شرکتی بنام ایران و انگلیس میبردن و درصد کمی رو بحساب دولت ایران واریز میکردن
.
وقتی #دولت_مصدق با هدف ملی شدن نفت ایران، سعی کرد انگلیسی ها رو از ایران اخراج کنه و به اصطلاح حقوقی از شرکت نفت انگلیسی که سالها نفت ایران رو میبرد خلع ید کنه، دولت انگلستان نفت ایران رو تحریم کرد، کشتی نظامی به آبادان فرستاد و جلوی #صادرات نفت ایران رو گرفت
.
اون زمان یعنی دهه ۳۰ ایران هیچ چیزی به جز نفت برای #صادرات نداشت، اقلام جزیی دیگه که صادر میکرد ناچیز بود و با درآمد اونها نمیشد کشور رو چرخوند. با اینکه سهم اصلی فروش نفت به انگلستان میرسید، انگلیسی ها پیشنهاد دادن که از این به بعد سود فروش نفت پنجاه پنجاه بشه مثل قراردادی که اون سال با عربستان بستن، #مصدق اینم قبول نکرد و گفت کل نفت واسه ایرانه و شما جمع کنید برید
.
تحریم شدید ایران، اقتصاد کوچک کشور رو ورشکست کرد. مصدق مجبور شد برای تامین بودجه و تهیه مایحتاج مردم ارواق دولتی بفروشه که موقتی بود مردم هم شرایط مصدق رو درک میکردن و اوایل همراه بودن تا اینکه از داخل خیانت ها شروع شد
.
امید مصدق این بود که از یک قدرت دیگه وسط دعوای ایران و انگلیس استفاده کنه و دست به سمت آمریکایی ها دراز کرد تا کمک مالی دریافت کنه، ابتدای ماجرا آمریکایی ها مواضعی به نفع ایران اتخاذ کردن، نیمه راه یکی به نعل زدن یکی به میخ و نهایتا سمت انگلیسی ها رو گرفتن
.
دعوای بین ایران و انگلیس که اون زمان #چرچیل نخست وزیرش بود بالا گرفت و رفت به دادگاه لاهه، #ایران پیروز شد و این از لحاظ حقوقی موفقیت بزرگی برای مصدق بود اما در صحنه عمل ایران تحریم بود و درآمدی نداشت
.
مصدق یک روز و یکبار هم #مرگ بر آمریکا نگفت نه تنها نگفت بلکه رسما به آمریکا سفر طولانی داشت، بعدا نامه نوشت و از #دولت_آمریکا درخواست وام کرد چند ماه آمریکایی ها معطلش کردن و آخرش گفتن مشکلات داخلی خودتون و ما نمی تونیم بهتون کمک کنیم
.
آمریکایی ها ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه مصدق کودتا کردن، نوه روزولت رئیس جمهور اسبق این کشور مامور بود تا عملیات رو توی ایرانی فرماندهی کنه. کودتا پیروز شد و مجددا مسیر #تاریخ ایران به نفع خارجی ها و استبداد داخلی تغییر کرد
.
#مصدق برکنار شد. سپهبد زاهدی به نخست وزیری رسید. خواهران نفتی(شرکت های بزرگ) به نفت ایران برگشتن با این تفاوت که این دفعه #انگلستان تنها نبود بلکه شرکتهای نفتی آمریکایی هم اومدن و چنبره زدن روی نفت ایران
.دقت کنید ده سال قبل از اینکه #امام_خمینی اصلا شناخته بشه و اساسا حرکت رو شروع کنه و خبری از انقلاب باشه این ماجرا اتفاق افتاده، حرکت امام سال ۴۲ شروع شد و این ماجرایی که دارم میگم سال ۳۲ رخ داده
.
چندماه بعدش #معاون رئیس جمهور آمریکا برای دیدار شاه به ایران اومد، دانشجوها روز ۱۶ آذر تجمع کردن و سه تا دانشجو کشته شدن و روز دانشجو ثبت شد.چند سال بعدش ساواک تاسیس شد و دیگه قدرت #بلامنازع_استبدادی افتاد دست شاه
.
#علیرضا_زادبر
ــــــــــــــــــــ 🌸 🍃ــــــــــــــــــــــ
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷••
✅کانال حاج قاسم
╔═🍃🌸🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌸🍃═╝
درود بی پایان....😂
درسته. یک منظوری دارم.
بله : انتقام سخت#
🙏😂🙏
یک طنز دیگه بگذارم شاد بشید.😂
........................................
روزی زنی بود که سه عروس داشت. میخواست ، عروس هاش رو امتحان کنه، ببینه کدام یکی از همه بیشتر اونو دوستش داره ...!
وقتی از کنار حوض حیاط رد میشود ، عمدا خودش رو داخل حوض انداخت ،
تا عکس العمل عروس بزرگش رو ببینه...
عروس بزرگ فورا تو آب پرید و مادر شوهرش رو نجات داد...
فردا صبح عروس بزرگ ، یک پژو ۲۰۶ جلوی در دید که روش نوشته بود:
تقدیم به عروس گلم
"از طرف مادر شوهرت..."
فردای آنروز همین کار رو برای عروس دومش انجانم داد ، عروس دوم هم مادر شوهر رو نجات داد ، و فرداش یه پژو ۲۰۶ جلوی در خونش بود که نوشته بود:
مرسی عروس گلم
" از طرف مادر شوهرت..."
نوبت به عروس کوچیکه رسید...
مادر شوهر خودش رو داخل حوض انداخت به این امید که عروس سوم نجاتش بده ... اما عروس سوم گفت:
فدای سرم .... بیخیال....
و مادر شوهر بیچاره داخل حوض آب مرد...
اما اتفاق عجیبی افتاد. فردای اون روز ، عروس یه تویوتای آخرین مدل در خونه ش دید که روش نوشته بود :
"مرسی عروس گلم..."
از طرف پدر شوهرت 😂😂😂
والاااااااااااوالاااااااااا
🚩🏴حاج قاسم🚩🏴
درود بی پایان....😂 درسته. یک منظوری دارم. بله : انتقام سخت# 🙏😂🙏 یک طنز دیگه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۱۳:
#داستان_آموزنده
🌺🌸 داستان شب 🌸🌺
سلام و عرض ادب ؛
شبتان سرشار از نشاط و شعف...؛
دلتان لبریز از محبت و گذشت...؛
الهی وجودتان محفوظ از هر رنج و بلایی باشه و صحت و سلامت مستولی تان...؛
الهی آمین
..................................
داستان امشب را تقدیم میکنم.
۱۴۰۱/۱۲/۲۸
"گردنبند گران قيمت"
"مراقبت از بیتوالمال "
على بن ابى رافع از یاران امام علی"ع" مى گويد:
من نگهبان صندوق بيت المال حضرت على بن ابى طالب عليه السلام بودم...!
در ميان بيت المال گردنبند مرواريد گران قيمتى وجود داشت كه در جنگ بصره به غنيمت گرفته شده بود...!
دختر اميرالمؤ منين"ع" كسى را نزد من فرستاد و پيغام داد كه شنيده ام در بيت المال گردنبند مرواريدى هست...!
من ميل دارم آن را به عنوان امانت ، چند روزى به من بدهى تا در روز عيد قربان خود را با آن آرايش دهم و پس از آن بازگردانم...!
من پيغام دادم به صورت مضمونه (كه در صورت تلف به عهده گيرنده باشد) مى توانم به او بدهم . دختر آن حضرت نيز پذيرفت...!
و با اين شرط به مدت سه روز گردنبند را به آن بانوى گرامى ؛ امانت دادم...!
اتفاقا على عليه السلام گردنبند را در گردن دخترش ديده و شناخته بود و از وى مى پرسيد: اين گردنبند از كجا به دست تو رسيده است ؟؟؟
او اظهار مى كند: از على بن ابى رافع ، صندوق دار شما به مدت سه روز امانت گرفته ام تا در روز عيد قربان خود را زينت دهم و سپس بازگردانم...!
على ابن ابى رافع مى گويد:
- اميرالمؤ منين عليه السلام مرا نزد خود احضار كرد و من خدمت آن حضرت رفتم . چون چشمش به من افتاد فرمودند:
- ((اتخون المسلمين يابن ابى رافع ؟))
((اى پسر ابى رافع ! آيا به مسلمانان خيانت مى كنى ؟!))
گفتم : پناه مى برم به خدا از اينكه به مسلمانان خيانت كنم...!
حضرت فرمودند: پس چگونه گردنبندى را كه در بيت المال مسلمانان بود بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادى...؟؟؟؟
عرض كردم : اى اميرالمؤ منين ! او دختر شماست و از من خواست كه گردنبند را به صورت عاريه كه بازگردانده شود به او دهم تا در عيد با آن خود بيارايد. من نيز آن را به عنوان عاريه به مدت سه روز به ايشان دادم و ضمانت آن را به عهده گرفتى كه صحيح و سالم به جاى اصلى خود بازگردانم...!
حضرت على عليه السلام فرمودند:
همين امروز بايد آن را پس گرفته و به جاى خود بگذارى و اگر بعد از اين چنين كارى از تو ديده شود؛ كيفر سختى خواهى ديد...!!!!
سپس فرمود: اگر دختر من اين گردنبند را به عاريه مضمونه نمى گرفت ؛ نخستين زن هاشميه اى بود كه دست او را به عنوان دزد مى بريدم...!
اين سخن به گوش دختر آن حضرت رسيد به نزد پدر آمده و گفت :
يا اميرالمؤ منين ! من دختر شما و پاره تن شما هستم . چه كسى از من شايسته تر به استفاده از اين گردنبند بود..؟؟؟!!!!!!
حضرت فرمودند: دخترم ! انسان نبايد به واسطه خواسته هاى نفس و خواهشهاى دل ، پاى از دايره حق بيرون بگذارد. آيا همه زنان مهاجر كه با تو يكسانند، در اين عيد به مانند چنين گردنبند خود را زينت داده اند تا تو هم خواسته باشى در رديف آنها قرار گرفته و از ايشان كمتر نباشى...!
...................................
بله عزیزانم؛
داستان قدری پیچیده شد. یعنی فرزند نفر اول و اصلی مسلمانان ؛ حضرت علی (علیه السلام) ؛ درخواست غیر متعارفی داشتند و حضرت بشدت مخالف بودند....؛
یعنی در برابر حکومت اسلامی و بیت المال مسلمین همه یکسان و هیچ کس ژن ویژه یا امتیاز ویژه ای ندارد...
تازه فرزند امام علیه السلام گردن بند را به امانت برده و ضمانت هم داده در حالیکه خیلی از بزرگان فرزندانشان آش را با جاش یکجا قورت داده و یک لیوان آب هم رویش خوردند....؛
خدا به همه ما عزت نفس و قطع طمع و حسن رفتار و عمل به تکلیف شرعی عطا فرمایند....!
شبتان آرام و برقرار باد...
🍃🌺🌸🌻❤🌻🌸🌺🍃