eitaa logo
🚩🏴حاج قاسم🚩🏴
854 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.7هزار ویدیو
26 فایل
ایدی مدیر مالک: @MuhammadF313 کشکول جامعی از مطالب متنوع سیاسی ؛ اجتماعی؛ فرهنگی؛ طنز؛ خانواده؛ .... به ما بپیوندید🙏🪴🌺💖
مشاهده در ایتا
دانلود
(2575) 🌸  امام علی (ع) میفرمایند: 🍁 اَلـْحَقُّ جَديدٌ وَ إنْ طالَتِ الاْيّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إنْ نَصَرَهُ أقْوامٌ. حقّ و حقيقت در تمام حالات جديد و تازه است گر چه مدّتي بر آن گذشته باشد و باطل هميشه پست و بي أساس است گر چه افراد بسياري از آن حمايت كنند. 📚وسائل الشيعه، ج 20، ص 434، ح 32292
💦 ♦️مرد آهسته درِ گوش تازه به بلوغ رسیده اش گفت: پسرم، در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدیست، در زندگی هرگز دزدی نکن. پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد، بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته. پدر به نگاه متعجب فرزند، لبخندی زد و ادامه داد: در زندگی دروغ نگو، چرا که اگر گفتی، صداقت را دزدیده ای. خیانت نکن، که اگر کردی، عشق را دزدیده ای. خشونت نکن، که اگر کردی، محبت را دزدیده ای. ناحق نگو، که اگر گفتی، حق را دزدیده ای، بی حیایی نکن، که اگر کردی، شرافت را دزدیده ای، 🔹پس در زندگی فقط دزدی نکن... ــــــــــــــــــــ🌷🍃ــــــــــــــــــــــ "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷•• ✅کانال حاج قاسم ‌╔═🍃🌷🍃═══╗ @haj_ghasem1_20 ╚═══🍃🌷🍃═╝
💦 🔸توی باغ ، توی باغچه ، توی گلدان ها گل ها را به یک چوب صاف و راست می بندند. چرا⁉️ تا صاف بالا بروند ، مستقیم بالا بروند. 🔸مثل گل می مانی خودت را به آدم های خوب ببند‼️ آنها تکیه گاه صافی هستند برای تو خودت را به آنها ببند تو هم خوب می شوی. 💚✨امیر المومنین "ع" فرمود: "قارن اهل الخیر تکن منهم" با خوب ها بنشین؛ تو هم خوب می شوی. ــــــــــــــــــــ🌷🍃ــــــــــــــــــــــ "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷•• ✅کانال حاج قاسم ‌╔═🍃🌷🍃═══╗ @haj_ghasem1_20 ╚═══🍃🌷🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬛ عاقبت یکی از علمای مشهد میفرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . ❇️ گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامیکه وارد قبر شدم و مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چکهایی درآن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه میدهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم 🔺و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند، ایشان فرمود همان قسمت قبررا که میدانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت. 👈 بعداز چندروز آن جوانرا دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد. 🔻بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبررا نبش کردم دیدم سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش میزند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ 🔻گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین میکرد زیرا او در ارتباط با بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو میشد و بی پروا با او سخن میگفت و در پوشش و رعایت قوانین اسلامی را نمیکرد. 👈 با نامحرمان شوخی میکرد و میخندید و از اینجهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) :یکی از گروهی که وارد می شوند زنان هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . 📚کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 لعنت بر اون شیاطین خبیثی که فضای مجازی رو هم برای کارهای حرام ....انتخاب می‌کنند. "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷•• ✅کانال حاج قاسم ‌╔═🍃🌷🍃═══╗ @haj_ghasem1_20 ╚═══🍃🌷🍃═╝
🍃🌸🌻داستان شب🌻🌸🍃 *سلام و ارادت ویژه* شبتون آرام و با لطافت... وجودتون مهربان و با صفا.. . جمعتون سرشار از عشق و علاقه و مودت... *الهی آمین* .................................. امشب داستانی رو میخوام براتون نقل کنم که هم جالبه هم آموزنده.... بی شک همهء ما مشابه این داستان را دیده یا خودمان داریم... کاش از کنار درسی که اینجا داده میشود؛ تاثیر و تغییری پیدا شود. ۱۴۰۲/۰۲/۰۴ 🌸🌺🌸 *همسرم اجازه داد؛ یک شب را با زن دیگری باشم* 😢😯😢 ارزشمندترین وقایع زندگی معمولا دیده نمیشوند و یا لمس نمیگردند، بلکه در دل حس میشوند. دوستی میگفت که پس از سالها زندگی مشترک، همسرم که زن فهمیده ای بود ؛ از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت: که مرا دوست میدارد، ولی مطمئن است که آن زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد. زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم *"مادرم"* بود که ۱۹ سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن ۳ بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسیده بسیار دلپذیر خواهد بود اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد برد. آن روز پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم ؛ کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود لباسش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، خودش را جمع و جور کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند. ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند. من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام ؛ گپ وگفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم… وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم به من خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم. چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم. کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: *نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای ۲ نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.* و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم. .................................. بله عزیزانم ؛ *هیچ چیز در زندگی مهمتر از خانواده نیست.* *زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید؛ زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود.* امروز بهتر از فرداهای ناشناخته و شاید نیامدنی است. دست خدا و دعای خیر عزیزانتون همواره همراهتان باد. 🍀🍁🌸🌺❤️❤️🌺🌸🍁🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻با سه قانون از قوانين مهم کائنات آشنا بشیم ‌‌ 1- قانون جبران 2- قانون جذب  3-قانون مزرعه ‌‌ ️1- قانون جبران: در کائنات هر فعلی که براي تو صورت ميگيرد يا نعمتی به تو می رسد (حال با هر واسطه ای) بايد در ازا آن فعلی براي جبران انجام بدهی. چنانچه اين جبران صورت نگيرد، براساس همين قانون، کائنات خودش چيز ديگری را بعنوان جبران از تو ميگيرد. بنابراين هر انسانی بايد در زندگی خويش بسيار دقيق باشد و به دقت مراقب باشد که چگونه و چرا نعمتی را جبران نكرده است. جبران از هر طريقی صورت ميگيرد. از پرداخت يک مابه ازا گرفته تا جواب لبخندی را با لبخند دادن. برخی آن را به قانون کارما نيز تشبيه کرده اند. ‌‌ ️2- قانون جذب: کل آفرينش و کائنات بگونه ای از جنس انرژی ست (بغير از خداوند که از هيچ جنسی نيست) افكار و ذهن ما هم از جنس انرژی ست. هر يک از ما درست مانند يک فرستنده-گيرنده (هردو در يک مجموعه) هستيم و انرژی هاي خاصی را با فركانس های خاص مرتعش و منتشر ميکنيم. قانون جذب ناظر بر اين امر است که هرگونه انرژی را (چه مثبت و چه منفي) با هر فركانسی مرتعش کنی، دقيقا" همان را به سوی خودت جذب ميکنی. ‌‌ مثال: هرگاه بر اين نگرانی تمركز شديد داری که نكند فلان بيماری لا علاج را بگيرم و به شدت از آن بترسی، خود بخود سيگنالی در اين رابطه با کائنات ميفرستی که در سطح فركانس خاصی عمل ميکند و (انگار که آنرا از کائنات درخواست کرده باشی) همان را برايت به تحقق درميآورد. حال اختيار با توست که مدام بترسی، مشكوک باشی، نگران آينده باشی، نگران ازدست دادن کسی يا چيزی باشی و.. يا نه، به خداوند (زندگی) اعتماد و اطمينان قلبی داشته باشی و هميشه با اتكا و توكل به او، و بدون ترس، با انرژی زنده زندگی روزگار را بگذرانی و از من ذهنيت هرچه بيشتر دورب کنی. ‌‌ ️3- قانون مزرعه: ركن اول قانون مزرعه: وقت چيزی ميکاری بايد صبر کنی تا در وقت خودش به تو محصول بدهد. غير از اين ممكن نيست. پس "صبر" ركن اول قانون مزرعه است. صبر با تحمل تفاوت دارد. تحمل همراه با نارضايتی از اين لحظه است در صورتی که صبر همراه با رضايت و پذيرش اين لحظه است  چون اين لحظه = زندگی (خداوند). ‌‌ ركن دوم قانون مزرعه: رسيدگی و مراقبت صحيح از دانه ای که کاشته ای. زمانی که داری صبر میکنی بايد با تلاش صحيح، مستمر و پي گير همراه باشد (کارهايی هست که بايد در اين مدت انجام بدهی، از جمله پرهيز از خيلی کارها) عجله هرگز کاری را به نتيجه نرسانده و نميرساند و تنها نتيجه اش "زجر درونی" خودت است. ─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─
✍🏻 پیشرفت کودکمان را با دیگران مقایسه نکنیم 👈وقتی فرزندمان نمره‌ی هفده را به خانه آورد، به جای اینکه بگوییم بقیه چند شدند و معدل کلاس چند بود، بپرسیم در آزمون قبلی، نمره‌ات چند شده بود؟ وقتی که یاد گرفت، معدل پایین کلاس می‌تواند توجیهی برای نمره‌ی پایین او باشد، در بزرگسالی نیز، رفتارهای نادرست بزرگ دیگران را بهانه‌ای برای رفتارهای نادرست کوچک خود خواهد کرد. او یاد می‌گیرد که وقتی دروغ گفت، در توجیهش بگوید: دیگران هم دروغ می‌گویند. بیشتر از من. او این نحوه استدلال را از ما آموخته است. اما وقتی می‌پرسیم،‌ نمره‌ی قبلی‌ات چند بود، می‌آموزد که هر کس با گذشته‌ی خودش مقایسه می شود. او مسیر رشد و پیشرفت را طی خواهد کرد،‌ بی آنکه جلوتر بودن دیگران، بی‌انگیزه‌اش کند و عقب ماندن اطرافیان،‌ در دلش شادی نهانی ایجاد کند. ─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌱🌻داستان شب🌻🌱🌸 *سلام و تحیت* شبتون بخیر و نیکی... دلتون مثل دریا آرام و برقرار و وسیع.... همت و اراده تان قوی و مستحکم مثل کوه... وجودتان بسلامت و بانشاط... *الهی آمین* ....................................... داستان امشب را تقدیم حضورتان میکنم. ۱۴۰۲/۰۲/۰۵ *رزق هرکسی مقدر و مقدارش معین و زمانش مشخص است* راویان کلام آورده اند: در عهد قدیم و در بلاد دور دست ؛ زنی به حضور حضرت داوود(ع) آمد و گفت: ای پیامبر خدا ؛ پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ حضرت داوود(ع) فرمودند: خداوند ما عادلی است که هرگز ظلم نمی‌کند. سپس فرمودند: مگر چه حادثه‌ای برای تو رخ داده است که این سؤال را می‌کنی؟ زن گفت: من بیوه‌زنی هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگی می‌کنم و از این راه نان میخوریم. دیروز شال بافتهء خود را در میان پارچه‌ای گذاشته بودم و به طرف بازار می‌بردم تا بفروشم و با پول آن غذای کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده‌ای آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزی ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم. هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه حضرت داوود(ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود(ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پول‌ها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود(ع) از آنها پرسید: علت این که شما دسته‌جمعی این مبلغ را به اینجا آورده‌اید چیست؟ عرض کردند: ما سوار کشتی بودیم، طوفانی برخاست، کشتی ما آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. برای بستن قطعه ای از کشتی محتاج طناب یا بند یاریسمان محکمی بودیم که آنجا نبود. ناگهان پرنده‌ای دیدیم، پارچه سرخ بسته‌ای به سوی ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بلند و محکمی بافته دیدیم، و به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتی را محکم بستیم و کشتی بی خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم . در آن هنگام سخت و اضراب ؛ ما هنگام خطر ؛ نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورتان آورده‌ایم تا هر که را بخواهی، به او صدقه بدهی. حضرت داوود(ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا برای تو هدیه می‌فرستد، ولی تو او را ظالم می‌خوانی؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد و فرمودند: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاه‌تر از دیگران است. ......................................... بله عزیزانم؛ مقدار و نوع رزق ما معین و زمان و مکان تحویل آن مشخص و نحوه وصول آن معین است و تغییر در آن بدون اذن خداوند محاله ؛ پس بیخود و بی جهت نگران نباشیم و چشمانمان به دست لطف و کرم خدا و عنایت اهل بیت علیه السلام باشد. الهی رزقتان کثیر و مقدر و تحویل باد. *ان شاءالله* شبتون‌خوش و برقرار 🌸🌸🌸🌸❤️❤️🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻از كودكان زير شش سال قول نگيريد کودکان زیر 6 سال مفهوم قول دادن را نمی فهمند.هر چقدر به او می گویید قول بده این کارو نکن یا بکن و کودک دائم قول می دهد و مجدداً همون کارها را تکرار می کند!! او معنی قول دادن را نمی فهمد ولی چون می بیند با گفتن این کلمه خنده بر لبان شما می آید تند تند به شما قول می دهد. او حافظه كوتاه مدتي دارد و فراموش ميكند و هرگز نميفهمد چرا از او عصباني شده ايد! ─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─
✍🏻بپذیریم این واقعیت را که : همه‌ی ما... همه‌ی ما میمیریم. همه‌ی ما... بدون استثنا، کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه ناگهانی....... تمام می‌شویم... یک روز همین خانه‌ای که سقف دارد , خانه عنکبوت‌ها و لانه‌ی خفاش‌ها می شود، همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند، همین بچه‌هایی که نفس‌مان به نفس‌شان بند است، می روند پی زندگی‌شان. حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مزار‌مان. قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره‌ی خاکی راه رفته‌اند. مغرورانه گفته‌اند: مگر من اجازه بدم! مگر از روی جنازه‌ی من رد بشید... و حالا کسی حتی نمی تواند هم استخوان‌های جنازه‌شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود! قبل از ما کسانی زیسته‌اند که زیبا بوده‌اند، دلفریب، مثل آهو خرامان راه رفته‌اند. زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده. سیب‌ها از سرخی گونه‌هایشان رنگ باخته‌اند و حالا کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمی آورد. قبل از ما کسانی بوده‌اند که در جمجمه‌ی دشمنانشان شراب ریخته‌اند و خورده‌اند. سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته‌اند، پنجه در پنجه شیر انداخته‌اند، از گلوله نترسیده‌اند و حالا کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده‌اند! همه این کینه‌ها، همه‌ی این تلخی‌ها، همه‌ی این زخم زبان زدن‌ها، همه‌ی این کوفت کردن دقیقه‌ها به جان هم، همه‌ی این زهر ریختن‌ها، تهمت زدن‌ها، توهین کردن‌ها به هم... تمام می شود. از یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم. اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم کنار هم بمانیم و اگر نه، راهمان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه‌ی ما می میریم، همه‌ی ما... بدون استثناء، کمی دیرتر... کمی زودتر، یک دفعه، ناگهانی... ....... زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند قبل از آنکه مهلت‌مان پایان نیافته. ─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🌼💐🌸🌸💐🌼🌺🍃 درود مجدد روزتان لبریز از مهر و نشاط 💠 نکاتی در مورد خواب از منظر معادن علم الهی ✳️ اقسام خواب: 1⃣ انبیا که روی کمر میخوابند. 2⃣ مومن مقابل قبله به سمت راست مےخوابد. 3⃣ پادشاهان که بر سمت چپ مےخوابند. 4⃣ ابلیس و شیاطین بر روی صورت و شکم مےخوابند. ✳️ بهترین نوع خوابیدن: ⬅️ آن است که در رساله ی ذهبیه آمده به این صورت که انسان ابتدا کمی روی شانه ی راست دراز بکشد و بعد روی شانه ی چپ بخوابد و زمانی هم که قصد بیدار شدن دارد مدتی روی شانه ی راست دراز بکشد. یعنی ابتدا و انتهایش باید سمت راست باشد. ✳️ بدترین نوع خوابيدن: ⬅️ خواب روی شکم. این خواب شومی است و بسیار مذمت شده است.روایت داریم که اگر دیدید کسی روی شکم خوابیده او را بیدار کنید چون این خواب ابلیس است. ✳️ زمان هایی که خوابیدن کراهت و ضرر دارد: 1⃣ بین الطلوعین (بین اذان صبح و طلوع آفتاب) 2⃣ خوابیدن بین اذان مغرب و عشاء 3⃣ خوابیدن بعد از نماز عصر 4⃣ خوابیدن بین نماز شب و نماز صبح ✳️ محل خواب: 1⃣ تنها خوابیدن به شدت نهی شده است.تا حدی که پیامبر می فرمایند کسی که تنها بخوابد ملعون است. 2⃣ خوابیدن روی بامی که دیوار نداشته باشد نهی شده است. 3⃣ خوابیدن با دست و دهان کثیف و نشسته نهی شده است. ✳️ توصیه هایی در روایات در مورد خواب: 1⃣زمان خواب پاها به سمت قبله باشد. 2⃣ دست را زیر گونه بگذارید. 3⃣ خود را عادت دهید که هنگام خواب لب ها را باز کنید تا بخارات از دهان خارج شود. 4⃣ پنبه گذاشتن در گوش 5⃣ رفتن به دستشویی قبل از خواب 6⃣ وضو گرفتن قبل از خواب 7⃣ مسواک زدن قبل از خواب 📚 علل الشرايع،ج ٢ ،ص ٢٨٤ حلية المتقين باب هشتم فصل چهارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا