1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا سیدالشهداء"ع"؛
السلام علیک یارقیه خاتون"س"؛
سلام و درود خدا بر شهداء مظلوم انقلاب اسلامی؛🌹🌹🌹
شب جمعه و شب مخصوص زیارت ارباب و سرور شهداء ؛ حضرت امامحسین"ع"...؛
یاد کنیم از شهداء تا در دنیا و عقبی شفاعتمانکنند با قرائت فاتحه مع الصلوات...؛
یاد و خاطره شهید مدافع حرم شهید پورجلوئی موقع خداحافظی ما را یاد وداع امامحسین"ع" با حضرت رقیه"س" انداخت...؛
😭😭😭😭😭😭😭
😭😭😭😭😭😭😭
التماس دعا🌹
🌺💐 داستان شب 💐🌺
سلام و ارادت؛
شبتون بخیر و شادی؛
طاعات و عباداتتونمقبول و دلهره و دلشوره رسیدن به کاروان زائران اربعینی ؛ مقبول و ماجور نزد درگاه اربابمان ؛ امام حسین "ع" باشد.
ان شاءالله
.................................
داستان امشب را تقدیم میکنم.
۱۴۰۲/۰۶/۰۹
🌼هیچ عملی را کوچک نشماریم
یکی از علمای اهل بصره میگوید: روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم ؛ پس تصمیم گرفتم خانهام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
در راه یکی از دوستانم به اسم ابانصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم. پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت: برو و به خانوادهات بده.
به طرف خانه به راه افتادم در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم که به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت: این پسر یتیم و گرسنه است و نمیتواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمیکنم. گفتم: این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد. به خدا قسم چیز دیگری ندارم و در خانهام کسانی هستند که به این غذا محتاجترند.
اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمیگشتم. روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر میکردم.
که ناگهان ابو نصر را دیدم که از خوشحالی پرواز میکرد و به من گفت: ای ابا محمد چرا اینجا نشستهای؟! در خانهات خیر و ثروت است! گفتم: سبحان الله! از کجا ای ابانصر؟ گفت: مردی از خراسان از تو و پدرت میپرسد و همراهش ثروت فراوانی است. گفتم: او کیست؟ گفت: تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد.
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد.
همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که به دست آورده. خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بینیاز ساختم. در ثروتم سرمایهگذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم میکردم.
🌼 ثروتم کم که نمیشد زیاد هم میشد. کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائکه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم.
🌼 اما شبی از شبها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند. و مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکند.
🌼به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند ؛ گناهانم را در کفهای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد. سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هر حسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت. از شهوتهای نفس مثل: ریا، غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم. چیزی برایم باقی نماند و در آستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم. آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
🌼گفتند: این برایش باقی مانده! و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم. سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریههای آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت: نجات یافت😭😭😭😭😭😭😭
.................................
🌼 بله دوستان ؛
خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد . پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کار خیری را خالصانه برای خدای تعالی انجام دهیم. مراقب نفس سرکش و البته وسوسه شیطان باشیم.
شبتون آرام و برقرار
در پناه خدا
🌺🌸🌼🏴🌼🌸🌺
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
• مگه اون خوبه که من خوب باشم؟
• مگه همسرم قدر میدونه که من قدر بدونم؟
• مگه بابام رعایت منو میکنه که من رعایتشو کنم؟
✘ هشدار: به محدوده خطر نزدیک میشوید!
استاد شجاعی
╔═🍃🌷🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌷🍃═╝
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱
بهشت یه جای خاص نیست
تو هر خونهای که
صدای خندهی پدر و مادر بیاد
اونجا بهشته ❤️
روح مادران آسمانی شاد…💔😭💐
روح پدران آسمانی شاد...💔😔💐
╔═🍃🌷🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌷🍃═╝