ما شما را فراموش نخواهیم کرد . . .
ــــــــــــــــــــ🍃ــــــــــــــــــــ
#حاج_قاسم
#تلنگر🌿
•
مےگفٺ:
⇐یه جورێ زندگے کن که
اگه خواستے گوشیٺ رو بدے
دستِ امامٺ دستاٺ نلرزه از شرم🙂✋🏻...
•
همین الان مےتونے گوشیٺ رو بد⁉️
•
•
#امام_زمان
🌧️🍂
*ــ*
*میتَوانےفَقطاَز زاویِهییِکلَبخَند(:*
*دَردلِسَنگتَریننُوعبَشرجابِشوے♥️*
*#اللّٰهُمَ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الْفَرَجْ🌱*
*ــ*
# خادم الزهرا
-
-
خـیـٰالِخـوبِتولَبخَندمِیشَوَدبَرلَبم
وَرنَہاِینمَنِدِیوـٰانِہغُصِہهـٰادآرَد...!
-
-
‹💙❄️› #دخترونھ
‹💙❄️› # خادم الزهرا
﹏﹏﹏"🚎🦋"﹏﹏﹏
•.🌼•.
انگشت به لَب ماندهام
از قاعدهی عشق..!
ما یار ندیده ؛
تَب معشوق کشیدیم...!!
#صائبتبریزی
#العجل🤲🏼
#طنز_جبهه
#یه دور تسبيحی
نشسته بوديم دور هم كنار آتش و درددل میكرديم☺️
هر كی تسبيح داشت درآورده بود و ذكر میگفت😊
تسبيح های دانه درشت و سنگين وقتی روی هم می افتادند صدای چريق چريقشان دل آدم را آب میكرد☺️
من هم دست كردم داخل جيبم كه ديدم تسبيحی نيست. از روی عادت دستم را بردم طرف تسبيح بغل دستيم تا تسبيح او را بگيرم كه دستش را كشيد به سمت ديگر🙁
گفتم: «تو تسبيحت را بده یک دور بزنيم»😁
كه برگشت گفت: « بنزين نداره، اخوی!» گفتم شايد شوخی میكند😄
به ديگری گفتم: «او هم گفت پنچره»😐
به ديگری گفتم:«گفت موتور🏍 پياده كردم»😳
و بالاخره آخرين نفر گفت: «نه داداش، يک وقت میبری چپ می كنی،
حال و حوصله دعوا و مرافه ندارم؛ تازه من حاجت دستم را به ديار البشری
همه خنديدند. 😄😄
چون عين عبارتی بود كه خودم يادشان داده بودم😌
هر وقت میگفتند: تسبيح يا انگشتر و مهر و جانمازت را بده، اين شعارم بود😁😎
فهميدم خانه خرابها دارند تلافی میكنند😬🙄🤣🤣🤣