eitaa logo
♡عشق من حجاب ♡
2هزار دنبال‌کننده
38هزار عکس
24.6هزار ویدیو
500 فایل
🌹بانویی از تبار زهرا🌹 چادرم یادگار مادرم زهراست♥️ کپی؟! `یه استغفرالله واسمون میگین..` کپی از اسم و پروف؟! راضی نیستم! تبلیغاتمونه:) @tabligat59 جانم؟! https://daigo.ir/secret/54018085 لحظه رویش! ¹⁴⁰⁰٫³٫¹⁵ 2k...✈️‌...3k
مشاهده در ایتا
دانلود
_ بـرای‌بچـه‌هایی‌که‌سهمـشون‌از‌پـدر‌قـاب عکسش‌بـود،پـایِ‌این‌انقـلاب‌می‌ایستـیم . . .
حضرٺِ‌عشـق♥️"
ــــ ــ ـ یا رَفیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَھ •◡• 💛 '
بغلم کن حسین.. مثل حر منو هم بپذیر :) بغلم کن حسین.. بزار گریه کنم دل سیر' بغلم کن حسین :)💔"
حاج منصور ارضی.mp3
7.85M
🎶 📓 هرکس که یا باب الحوائج را... 👤 🏴 ویژه (ع) •🖤•
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حوّل حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد  تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی کنون دریای طوفانی‌ست ایران ناخدایی کن نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن   عرض تسلیت 🖤🖤🖤
منم همینطور آقا؛ منم همینطور:)))
هدایت شده از پیامهایی از آسمان
🏴🏴امام کاظم علیه السّلام : همانا بدنهای شما را بهایی جز بهشت نیست. پس آنرا به غیر بهشت نفروشید.
صلوات خاصه امام کاظم علیه السلام 🔹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ‏ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ‏ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ 🕊✨شهادت مظلومانہ امام 🔘✨موسی کاظم(ع)تسلیت باد 🏴
و مرا ٺنها با آغـــوش او ڪافیستــ ..💔
4_5805288005857970782.mp3
3.06M
برای امام زمانم چه کنم؟ بهار دلها،ما منتظر ظهور هستیم
وای به روزی که انرژی زا بخوریم😂🧃
😍شما هم با ارسال عکس برادر شهیدت برنده کتاب شهید بابک و پک مذهبی خیلی قشنگ شو😍! فقط کافیه عکس برادر شهیدت رو برامون ارسال کنی!):-♥️ به همین آسونی!!!):- ابتدا رو لینک بزنید و در مسابقه شرکت کنید...ضرر نمیکنید.🤩 https://eitaa.com/joinchat/3900178629Cb7bec0b4ee ✅کدشما:5
کدامین گل به جرمِ عطر افشاندن گرفتار است مگر او نیتِ دیگر به غیر از خیر خواهی داشت
مرزبانی در برف و سرما 🔹شرایط سخت خدمتی مرزبانان استان آذربایجان‌غربی در هوای برفی بهمن‌ماه
‹💔🕊› هروقت‌می‌گفتیم‌کجـابریم‌آرمان؟میگفت‌: بهشت‌زهرامیگفت‌:مامان‌انقدرآرامش‌داره آدم‌آروم‌میشه‌هردفعه‌هم‌باهم‌میرفتیم میرفت‌سرخاک‌شهیدزبرجدی‌مینشست‌ما میرفتیم‌جاهای‌دیگه‌ولی‌آرمان‌بیشتراونجا بودگریه‌میکرددعامیخوندهمش‌میگفت: مامان‌آقاسجادخیلی‌حاجت‌میده! بعدازشهـادتش‌وقـتی‌پرسیدن‌کجـادفنش‌ کنـن‌؛من‌میدونستـم‌اونجـارودوسـت‌داره. گفتم‌قطعه۵۰انگاراونجاروبرای‌آرمان‌ ساختـه‌بودن‌تهشم‌کنارشهیدزبرجدی‌دفـن شد!
بـاخـامنہ‌ا؎‌کـسـے‌نَـگرد‌گـُمـراه اودر‌شـبِ‌تـیرھ‌مےدرخشـدچـون‌مـاه درهـرنَـفسـم‌برا؎اومے‌خـوانم لـاحُولَ‌ولـاقُوة‌الـا‌بـاللہ..(:🌝❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیالوگ ماندگار: به بزرگترهات یادآوری کن، فکر جاسوسی از این مملکت رو از سرشون خارج کنن... ما همیشه هستیم☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من زاده ایرانمُ آزاده و آزادم بیگانه پرستیدن ننگ است مرا ننگ
هدایت شده از آواي‌خـــــیال
خب خب به مناسبت 2کا شدنمون تقدیمی داریم👀♥️ از نوع عکس مربوط به وایب کانالتون اگر دوست داشتین این پیام تو کانالتون فور کنید🌻 و تا فردا بزارین بمونه☺️ @eltiiam_313
AUD-20220802-WA0020.mp3
5.49M
﷽ 🌷🌷 🎙محمد حسین پویانفر 🌿کربَبُلا بَرامون وَطَن بِه مدَد شَهِ بی کَفَن ـ۸ﮩـ٨ـﮩـ۸ـﮩـ🇮🇷ـﮩـ٨ـﮩ٨ـﮩـ۸ـﮩـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜صلی الله علیک یا ابا عبدلله الحسین 🔅هرکس از تو خوند 🔅غمی تو قلبش نموند 🔅آی آدما بی حسین مگه میشه زنده موند ....
خوشبحال‌زائری‌ڪہ‌‌خوانده‌وبرداشته، قبل‌ویزاباخودش‌اول‌دعای‌عهدرا🙂💔! ✋:) 💔:)
🔴 جعفر پلنگ و غذای حضرتی آقای راست نجات، معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام، ماه گذشته در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد علیه السلام این داستان جالب رو نقل کردن: زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم، وظیفه داشتیم، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش. نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄 تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم‌ افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم: آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم. جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم. به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و.... اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم. ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد! آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم: بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔 وقتی نا امید شدم و خواستم‌به خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😞 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😢 که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند پیش شما اومدم😕 حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😭یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇