بارهاآمدۍونبودم
بارهاآمدۍونیامدم؛
نیازمندِتو،امابیتوبودم
واینبودتهِانتظارِمن°.🌿
#اَینَ_صاحبُنآ
#یاصاحبزمان❤️
#خیلیقشنگه
❪🚖✨❫
نشست تو تاکسی دید راننده نوارِ قرآن گذاشته! گفت: آقا کسی مُرده؟
راننده با لبخندِ تلخی گفت: بله، دلِ من و شما!🙂🧡
میدونی
استادپناهیانمیگه:
گیرتوگناهاتنیست!
گیرتو کارایخوبیه...
کهانجاممیدی...
ولی نمیگی"خدایابهخاطرتو"...!🥀
اخلاصیعنی
خدایافقطتوببینحتیملائکههمنه
🍃🌸↫ #تلنگرانه
#حرفحساب •°•💛🕊🌿•°•
🌱استغفار ڪردن زیاد ۴ خاصیتـــــ دارد↯
💛🕊رهایی از غم و اندوه!
💛🕊 احساس امنیتـــــ...
💛🕊 نجاتـــــ از تنگناها
💛🕊 زیاد شدن رزق و روزے
﴿ #اَستَغفِراللهرَبےوَاتوبُالیھ! ﴾
🖋آیتاللهمجتهدی💛🌾
تلنگـــــــر و تفکـــــــر
خواهرمـ
تو دنیای مجازی📲 هیچ پسری برای ازدواج یا عشق، با دختر آشنا نمیشه❌شاید بتونه علاقه مند بشه. . .
اما عاشق نمیتونه بشه⛔️ و بلکه فقط یک حس زودگذره. . .🍃
پس مراقب باش. ارزش نداره حیا و نجابتت رو ببری زیر سوال
یادت باشه☝️🏼
طرز حرف زدنت🗣
نوع استیکردادنت👩💻
نوع مطلب فرستادنت📧
دل هیچ پسری رو نلرزونه❌
برادرمـ
حواست باشه☝️🏼
اون عکسهایی📸 که با مدل ها و ژست های مختلف میذاری رو پروفایلت📲 دل هیچ دخترخانومی رو نلرزونه،
بعضی دخترها زودباورن
ممکنه همان دوستت دارمه، اولت را باور کنن و دل بدهند. . .🍂
یادت باشد☝️🏼 که شکسته شدن قلب را خدا میشنود
قلب دختر مثل چسبه،نمیچسبه بچسبه کنده نمیشه کنده هم بشه دیگه نمیچسبه
خواهرمـ
حواست باشد چه عکسی برای پروفایلت انتخاب میکنی🚷
از اون دخترا هایی باش که میگن
قلبــم مثل قبرم جای یه نفره نه از اون دخترایی که میگن گور بابای بعضی ها پیش بسوی بعدی ها❌ اصلا میدونی که دختر باید اولین مرد زندگیش باباش باشه . .
آخریشم همسرش⁉️
برادرمـ
آن دختری که تو فضای مجازی📲 دل میده اگه یه عکس پروفایل بهتر از تو ببینه میره سمتش🚷
پس مراقب باش✅.
خواهرم غرور مردی رو نشکن❌
زینب وار زندگی کن🌸
در آخر🍃
🌹 عشق حرمت داره
بیایید کاری نکنیم تا عده ای نسبت به عشق بدبین بشن
مجازی📲 جای عشقبازی نیست
نمی فهمم
وقتی به نماز می ایستم
من ، تو را می خوانم… ؟!
یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!
فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد . . .
#تلنگر 💫
••
❰ خدایا..
ماراببخش؛
ازگناهانی که ما را احاطه کرده!..
و خود از آن آگاهی نداریم!
گناهانی که میکنیم؛
وباهزار قدرت عقل توجیه میکنیم؛
و خود از بدی آن آگاهی نداریم...!
#شهید_مصطفی_چمران🕊🖤
#بدونتعارف
•
.
اینوبایدباخودمونروزیصدبارتڪرار
ڪنیمکھآقاامامزمانعجسربازِتنبلِ
بہدردنخوریکھنصفوقتشتومجازی
میگذرهلازمنداااااره !
سربازیکھفقطحرفباشہوعملنڪنه
نیازنداااااره !
یہسربازینیازدارهکھاولخودشوبسازه
بعدبرهسراغساختنِجامعہ
ودرآخرهمباشهادتشموانعظهوررو
برداره :))
#آرهمشتےاینجوریاس!
#تلنگرانه
🌸🍃غیبتــــــ میڪنےمیگے دیــــدم ڪــه میگــم؟!
رفیــق!🙃
اگــــه نــدیده بودے ڪــــه تُهمتــــــ میــشُد!!❗️
🌾ســــتارالعیوبــــــ بــــاش؛
اگــــه چیزے هــــم میدونے نگــــو ((:
⚫ چرا اسبها که حیوانات فهمیده و نجیبی هستند، روز عاشورا بر پیکر مطهر امام حسین علیه السلام تاختند؟!
🔹 حدود هشتاد سال پیش یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند... آن زمان ايشان جوان بوده و روضه خوان دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف منبر می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
🔹وقتى روضه اش تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود.
🔹 نقل می کند: عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد.
🔹 حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد. بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
گفتم:« سلام عليكم» .
گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
گفتم:« بفرماييد».
گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
🔹آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟» گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»
🔸 مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. باز آن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد».
گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
گفتم:من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند.
🔹 گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و قبر را از بين نبرند؟!»
🔺 آقا سید می گوید: من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم.
🔹 گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
🔸 گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». گفتند:« چى هست؟»
🔸 گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
🔹 اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
🔹 نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.»
🔺 آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست...(فهمیدم آقا امام زمان عج بوده اند)