🔴 کانالهای مختلف فیلم های کاملا سکسی در روبیکا !!
🔻 تا وقتی روبیکا هست و دسترسی نوجوان ها و جوان ها به محتواهای جنسی فراهمه دیگه نیازی به تلگرام و اینستاگرام نداریم.
🔹 برای کنترل و نظارت بر روبیکا چکار می کنید؟!
🔹 والدین به خیال اینکه روبیکا ایرانی هست و محتوای بدی نداره به راحتی در اختیار بچه ها قرار میدهند
🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چرا به امام رضا ، رضا می گویند ؟!
✅
مجنون المهدی عج:
اللهم عجل لولیک الفرج
مجنون المهدی (عج)
علی اکبراعتمادی فر"سلیمانی" :
دوستت دارم امام زمانم
مهدی(عج)جان
اللهم عجل لولیک الفرج
《خاطرات وخطرات》
روبیکا
گروه"شهید آرمان علیوردی
https://rubika.ir/joing/DBEJAACI0JNXHAHKELUTFWPIYHCBFUDC
من نمی خواهم چو مفلوکان در بستر بمیرم
میروم تا همچو مردان در دل سنگر بمیر
بار الها از کَرم پیروز کن اسلام را
زآتش قَهرت بسوزان خصم خون آشام را
ماهزاران دام را از پیش پا بر داشته ایم
رحمتی کن تا که بر داریم این صدام را
در کنار من برادری که نوجوانی۱۶ساله بود بستری بود ، وقتی باهم بودیم همه میگفتند ، نمک گردان است ، نوجوانی فوق العاده پرشور ، بذله گو و خوش اخلاق بود ، خنده از روی لبانش محو نمیشد...
شبیدر کنار هم ، درضمن قدم زدن به من گفت:
برادر ، فکر میکنی من چند سالمه؟
گفتم :
حدود۲۰ساله
خندید و گفت :
همه خیال می کنند که من۲۰سالمه ، قد وقواره ام همه را به اشتباه می اندازد ، اما اگر راستش را بخواهید من۱۶سال بیشتر ندارم...
نسبت به سن کمش ، از قد بلند و هیکلی رشید و مردانه برخوردار بود ، او در آن شب ، خیلی برای من درد و دل کرد و حتی از زندگی شخصی اش سخن گفت ، از ناحیۀ ران و مچ پا و سرصورت ، زخمی شده بود ، درست در کنار من بستری بود ، گهگاه به چهرۀ معصومش نگاه میکردم تا بلکه از تبسم همیشگی او روحیه بگیرم ، لکه های خشک شدۀ خون ، تقریباً تمام چهره اش را پوشانیده بود ، امدادگران سر او را پانسمان کرده بودند ، ضعف و بی حالی و عطش شدید ، چهرۀ شاداب همیشگی او را پژمرده کرده بود و تلاش می کرد چشم برهم بگذارد و بخواب رود تا کمتر ، درد و عطش را احساس کند
گفتم :
داداش، چه خوب بود یک چیزی می گفتی تا همه بخندند
با صدایی ضعیف در حالی که لبخند سردی بر چهره اش نشست گفت :
من حرفی ندارم ، اما هیچ کس رمق خندیدن ندارد
خود او هم رمق حرف زدن نداشت ، خدا می داند که این نوجوان۱۶ساله ، چقدر مخلص ومعصوم بود ، من معتقدم که هیچ منظره ای در جهان خلقت ، زیباتر و دیدنی تر ازچهرۀ یک جوان پاک و مخلص نیست ، خاطرۀ سیما و کردارش ، اکنون سالهاست که مرا به هیجان می آورد و هر گاه او را به یاد می آورم مثل این که از مطالعۀ یک کتاب اخلاقی و عرفانی ، به هیجان آمده باشم ، نفس خویش را به محکمۀ عقل میبرم
عطشش قابل توصیف نیست ، او از مجروحینی بود که خون زیادی از او رفته و وضع بدی را برای او فراهم آورده بود ، آن روز صبح ، دفعۀ اولی که می خواستم به تقسیم آب بین برادران اقدام کنم ، با کمک زانوانم به طرف در سنگر رفتم تا از برادری که در کنار در خوابیده بود شروع کنم ، ناگهان متوجه شدم که داداش محمد نیز به سختی در حالی که خود را بر زمین می کشید ، پشت سر من می آید ، گفتم :
محمدآقا ، تو چرا از جایت حرکت کردی؟
در حالی که معصومانه در چهره ام نگاه میکرد گفت :
هیچی ، همینطوری ، شما مشغول کار خودتان باشید
سر از کار او در نیاوردم ، اما نخواستم با تجسس بیشتر ، او را ناراحت کنم ، مطمئن بودم که دلیلی دارد که همپای من می آید ، بالای سر مجروح اول رفتم و یک در قمقمه آب در دهان او ریختم و سپس به طرف مجروح دوم رفتم ، در این حال محمدآقا که در پشت سر من بود به آرامی مرا صدا کرد ، بلافاصله بر گشتم و گفتم :
چی شده داداش
او در حالی که با نگاهی معصومانه و تردیدآمیز در چشمان من زل زده بود گفت :
ببینید برادر ، اگر اشکال ندارد ، به هر مجروح که آب دادید ، بعد در قمقمه خالی را به من بدهید تا اگر قطره ای در ته آن باقی مانده بود ، من بخورم
همانطور که با تعجب به صورت او خیره شده بودم ، ناگهان بغضم ترکید و بی اختیار اشکم ریخت ، به یاد لبِ تشنه ی حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) افتادم که زبانش در دهان پسرش گذاشت و می خواست بگه :
فرزندم منم تشنه ام
دو دستم را بر صورت گذارده و در حالی که سعی میکردم صدای خود را کنترل کنم ، گریستم ، داداش محمد که شرمنده شده بود با لحنی معصومانه و با دستپاچگی گفت :
خوب ، چرا ناراحت شدید ، اگر اشکالی دارد نده
و من با حرکت سر به او نشان دادم که نه ، ناراحت نشدم و بعد در قمقمۀ خالی را به او سپردم با دستهایی لرزان ، در قمقمه را از من گرفت و در حالی که با دقت در آن نگاه می کرد ، در را بالای صورتش برد و دهان خود را در زیر آن قرار داده و گشود و لحظاتی صبر کرد تا قطرۀ باقیمانده در ته در ، بر زبانش چکید و بعد با اشتهایی زایدالوصف ، زبانش را در داخل در قمقمه کرد و آن را چرخانید و بعد در حالی که مزه مزه می کرد ، در را به من داد ، او بالای سر هر مجروح ، این کار را تکرار می کرد ،
وقتی نوبت آب خوردن ، به خود محمدآقا رسید ، سریعاً سر جایش نشست ، من آب را درون در قمقمه ریختم و او با دو دست گرفت و بعد آهسته گفت :
اگر شمااجازه بدهید ، من آهسته آهسته آب رابخورم
گفتم :
اشکال ندارد
او سپس با کمک زبانش ، قطره قطره آب راآشامید و هر بار با لذتی خاص فرو میداد و درست مثل کسی که لیوانی آبِ سرد می آشامد ، مضمضه می کرد ، محمدآقا ، این آب محدود را حدوداً ظرف چنددقیقه آشامید ، این صحنه درطول روز ، هرگاه هنگام تقسیم آب ، بین برادران مجروح می شد ، تکرار گردید
https://rubika.ir/joing/DBEJAACI0JNXHAHKELUTFWPIYHCBFUDC
اللهم عجل لولیک الفرج
برای سلامتی وجودمقدس امام زمان۱۴یا۱۴۰صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
مجنون المهدی (عج)
علی اکبراعتمادی فر"سلیمانی" :
دوستت دارم امام زمانم
مهدی(عج)جان
اللهم عجل لولیک الفرج
خاطرات وخطرات
ایتا
کجائید ای شهیدان خدائی
https://eitaa.com/joinchat/2149122275C8762780b14
دیدن همه را تورا ندیدن سخت است
در محضر گُل ، گُل نچیدن سخت است
می گفت شهیدی : دَم آخر که حسین (ع)
جان دادن و کربلا ندیدن سخت است
رازی که تا پس از شهادت فاش نشد
همسنگرم ، علی حافظ کلّ قرآن بود و هیچکس از این مسئله تا زمان شهادت او اطلاع نداشت ، بنده هم به صورت بسیار اتفاقی متوجه این مسئله شدم ، علی طبق عهدو عادتی که داشت هر شب قبل از خواب یک جزء قرآن باید تلاوت میکرد و بعد میخوابید و زمان بیداری برای نماز شبش نیز بین ۳:۳۰ تا ۴:۳۰ بامداد بود.
یک شب که علی از خط مُقدم برگشت ، پشت خط اومد ، بسیار خسته بود ؛ به نحوی که به سختی چشمهای خود را باز نگه میداشت ، طبق عادت و عهدی که داشت ، توسنگر کناری که خالی بود رفت تا مثل هر شب قرآن بخواند ؛ رفتم که به علی سر بزنم ، قرآن جلوی علی باز بود و در حال قرائت بود اما از صفحههای قرآن بسیار جلوتر بود
زمانی که علی متوجه حضورم در سنگر شد ، گفت :
شما کِی آمدی؟
چرا بدون اجازه وارد سنگر شدی؟!
به او گفتم :
داداش علی ، شما حافظ قرآن هستید؟ او گفت :نه
گفتم :
من متوجه شدم که بسیار جلوتر از صفحههای قرآن میخواندید
گفت :
خوب که چی حالا؟
میخوای داد و بیداد راه بندازی که برادر من حافظ قرآن است؟
گفتم :
به هیچکس هیچچیزی نمیگم
از او پرسیدم :
چه سالی حافظ قرآن شدهاید؟
گفت : ۵ ساله حافظ قرآن هستم
برای شادی روح شهدا صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/joinchat/2149122275C8762780b14
برای سلامتی وجودمقدس امام زمان۱۴یا۱۴۰صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم منتشر شده از اقامه #نماز سپیده بابایی، نایب قهرمان قائمشهری کشتی آلیش ایران در حاشیه برگزاری جام بینالمللی ارکینبایف قرقیزستان
#زن_عفت_افتخار
_Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali - Emam Reza1 (128).mp3
6.01M
کبوترم هوایی شدم...🥺🤍
حامد زمانی
#میلاد_امام_رضا علیهالسلام مبارک✨
#امام_رضا
🔴ده پند امام علی بن موسی الرضا علیه السلام:
🌻#اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.
🌻#دوم:
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
🌻#سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است.
🌻#چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
🌻#پنجم:
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
🌻#ششم:
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم.
🌻#هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.
🌻#هشتم:
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
🌻#نهم:
ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.
🌻#دهم:
بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«علیه السلام
#امام_رضا
#دهه_کرامت
🌹نمازحاجت امام رضاعلیه السلام🌹
#امام_رضا عليه السلام :
هرگاه دچار امر دشوارى شدى، دو ركعت نماز بخوان؛ در يك ركعت «حمد» و «آية الكرسى» و در ركعت ديگر «حمد» و «إنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، سپس قرآن را بردار و بالاى سر خود قرار بده و بگو:
أَللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ إِلى خَلْقِكَ، وَبِحَقِّ كُلِّ ايَةٍ فيهِ، وَبِحَقِّ كُلِّ مَنْ مَدَحْتَهُ فيهِ عَلَيْكَ، وَبِحَقِّكَ عَلَيْهِ، وَلا نَعْرِفُ أَحَداً أَعْرَفَ بِحَقِّكَ مِنْكَ،
ده مرتبه: «يا سَيِّدي يا اَللَّهُ»، ده مرتبه: بِحَقِّ مُحَمَّدٍ، ده مرتبه: بِحَقِّ عَلِيٍّ، ده مرتبه: بِحَقِّ فاطِمَةَ، ده مرتبه: بِحَقِّ الْحَسَنِ، ده مرتبه: بِحَقِّ الْحُسَيْنِ، ده مرتبه: بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، ده مرتبه: بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، ده مرتبه: بِحَقِّ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، ده مرتبه: بِحَقِّ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، ده مرتبه: بِحَقِّ عَلِيّ بْنِ مُوسى، ده مرتبه: بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، ده مرتبه: بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، ده مرتبه: بِحَقِّ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، ده مرتبه: بِحَقِّ الْحُجَّةِ.
(و اگر چنين كردى) پيش از آنكه از جايت برخيزى، خداوند حاجتت را برآورده مى سازد.
مستدرک الوسائل / ج 6