eitaa logo
🇵🇸 حاج آقا سلام
1.9هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
28.3هزار ویدیو
231 فایل
کانال حاج آقا سلام در مجازی سخنرانی های شیخ سجادقهرمانی مطالب ناب و درجه یک دین تبیین سیاسی روشنگری و فضا سازی برای ظهور از اینکه دوستان خودتون رو دعوت می کنید سپاسگزارم انتقادات و ارسال مطالب جهت بارگذاری در کانال https://eitaa.com/hajagha_salam67
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پیشرفت زن ومرد درچیست؟ ‍🔰 حاج اسماعیل : 💠 از ، ادبِ صحبت کردن با فرزندان و شوهر و همسر را بیاموزید. وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید، اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید. 💠 وقتی هم خواستید وارد خانه شوید، بیرونِ در استغفار کنید و صلوات بفرستید، هر ناراحتی که دارید بیرون بگذارید و با روی خوش داخل [خانه] شوید. اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. 💠 کمال زن و مرد در این‌ است. 🌸🧕🌸
💫🌷تو دنیای واقعی زوج‌های خوشبخت داخل قصر زندگی نمی‌کنن، عروسی لاکچری نمی‌گیرن، چهره و هیکل زن و شوهر مثل مدل‌ها نیست و صبح تا شب همسرشون رو سوپرایز نمی‌کنن!!🌷💫 💫🌹مراقب فانتزی‌هایی که تو مجازی به خوردمون میدن باشیم !! واقعیت های دنیای زندگی خودت بهترینن🌹💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😅ایزی ایزی تامام تامام تامام تامام تامام تامام 😁😂
1.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘آقای علی کریمی، تو از پشه هم کمتری :)☹ 😏ای خاااک🙌
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا ☘😍 💚به عیدالله اکبر، تنها پانزده روز مانده ✨به آن روزی که حیدرمیشود برخلق فرمانده 💚اگرچه عاشق مولا نگردد زار و درمانده ✨به مدحش شد زبان درکام ما ناکام و درمانده 🌾💐💚 🌾💐💚
☘جـوانـان‌مـاعـاشـق مـبـارزه‌بـااسـرائیـل هـسـتـنـد...!☘
💔عاشقانہ هاےیڪ مادر💔 فقط جوانت نہ، جوانیت رفت! ☘مادر شهید در دو نما بدرقہ تا دلتنگے ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
2.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است☘
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘مدیون‌شهداییم:)☘ 🥀پنجشنبه و یاد شهدا باصلوات...🥀
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘اگر‌از‌ڪمند‌ِعشقت‌برومـ،ڪجـٰا‌گریزمـ ڪه‌خلاص‌بۍتُو‌بندست‌و‌حیات‌بۍتُو‌زندان..☘ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃شب‌جمعه‌هوایت‌نکنم‌میمیرم🍃
اللهم عجل لولیک الفرج مجنون المهدی(عج) علی اکبراعتمادی فر"سلیمانی" : دوستت دارم امام زمانم مهدی(عج)جان اللهم عجل لولیک الفرج سروش فرزندان حضرت زهرا(س) https://splus.ir/joingroup/AD8J_V3Uc4zxfnsowg8zBw 《♡🌹چقدر قشنگ و جذاب خووندنی است ، خواستگاری وعقدوعروسی مولای متقیان امیرالمومنین حضرت علی(ع)وحضرت فاطمه زهرا(س)🌷♡》 حضرت علی(ع) به خانه پیامبر رفت ، هنگامی که حضرت علی (ع) برای خواستگاری فاطمه(س) رفت ، پیامبر در خانه ام سلمه بود حضرت علی(ع) در زد ، ام سلمه پرسید : کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار ، پیامبر دستور داد : «در را باز کن و بگو داخل شود کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است» حضرت علی (ع) وارد شد ، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست چشمان خود را بر زمین دوخت شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواسته اش می شد ، پیامبر(ص) که خود حضرت علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است ، سکوت را شکست و فرمود : «می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای ، خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است» حضرت علی (ع) با سخنانی شیرین خواسته اش را چنین بازگو کرد : «پدر و مادرم فدای شما ، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید ، با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید ای رسول خدا اکنون که بزرگ شده ام ، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او ، آرامش یابم ، آمده ام تا دخترتان فاطمه(ص) را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد ، گویا انتظار این لحظه را می کشید ، خوشحال شد ، ولی جواب قطعی را برعهده حضرت فاطمه (س) گذاشت حضرت محمد (ص) نزد حضرت فاطمه رفت و گفت آیا اجازه می دهی تو را به عقد علی(ع) درآورم؟ پیامبر (ص) که نشانه رضایت را در چهره دخترش دیده بود ، فرمود : "الله اکبر ، خاموشی او علامت رضایت اوست 🌹خطبه عقد آسمانی در مسجد🌷 به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیهالسلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید ، در بین راه ، ابوبکر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت ، هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد ، پس از مدتی کوتاه ، همگی در مسجد بودند ، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود : ای مردم ، بزرگان قریش ، فاطمه(ص) را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند ، من شما را رد نکردم ، بلکه خداوند شما را رد کرده است در همین حال ، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت : خداوند فرموده است که اگر علی (ع)را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت ، شوهر و همسری هم تراز فاطمه(س) پیدا نمیشد ، پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کرد و فرمود : ای مردم ، جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل ، علی(ع) و فاطمه(ص) را در آسمانها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین ، فاطمه(ع) را به نکاح علی(س) درآورم و شما را گواه بگیرم پس فاطمه(س) را به ازدواج علی(ع) درآوردم. ای علی(ع) راضی شدی؟ علی(ع) ایستاد و با چهره ای شاداب فرمود : خدا را بر نعمتهای او سپاسگزارم و گواهی میدهم که جز او ، خدایی نیست درود بر محمد(صلی الله علیه و آله) ؛ درودی که مقام و درجه اش را بالا برد ، ای مردم ، خداوند ، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است ، خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است ای مردم ، رسول خدا ، فاطمه(س) را به عقد من درآورده و زره ام را بابت مهر پذیرفت از آن حضرت بپرسید و گواه باشید ، پس از این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود : خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد... واما عروسی حضرت علی(ع) وفاطمه زهرا(س) شب عروسی بود ، عروس در لباس مخصوصش ، زنان گردا گرد او حلقه زده بودند و نور شادی همه جا را پُر کرده بود ، شوهر این لباس زیبا را با فروش زره اش برای او خریده بود او را به خانه ای که شوهر اجاره کرده بود می بردند ، در همین حال بود که کنیزی خود را شتابان به عروس رساند ، کنیز می دانست که عروس منبع ایثار و کرامت است ، لبان خود را به گوش های عروس رساند و سفره دلش را باز کرد ، عروس در شادی بهترین شب زندگی و کنیز در غم مشکلات بود