eitaa logo
🇵🇸 حاج آقا سلام
1.8هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
22.8هزار ویدیو
219 فایل
کانال حاج آقا سلام در مجازی سخنرانی های شیخ سجادقهرمانی مطالب ناب و درجه یک دین تبیین سیاسی روشنگری و فضا سازی برای ظهور از اینکه دوستان خودتون رو دعوت می کنید سپاسگزارم انتقادات و ارسال مطالب جهت بارگذاری در کانال https://eitaa.com/hajagha_salam67
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیداری قم
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵خانمی که در جشن خیابانی و مهمانی یک کیلومتری عید سعید غدیر شهر پرند گفته بود دوست دارد چادر سر کند ، در روز تولدش چادری شد و یک سفر کربلا و نجف به وی هدیه داده شد 📛کانال جنجال نیوز @janjalnews_org
🔴 هنگامِ نداری آبروی شوهرت را نریز! 💠 دو سه روزی غذا در خانهٔ حضرت زهرا سلام الله علیها نبود. حضرت به امیرالمومنین علیه السلام هیچ نگفت، تذکر نداد. یک روز حضرت امیر علیه السلام مشاهده کرد که رنگ و روی حسنین علیهم السلام پریده و رنگ آنها نیست. معلوم شد که سه روز است غذا در خانه نبوده، امیرالمومنین علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: چرا به من نگفتی تا برای بچه ها یک چیزی تهیه کنم؟ 💠 فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کردند: پدرم در شب عروسی به من سفارش کردند که از شوهرت چیزی نکن. شاید نداشته باشد و از تو خجالت بکشد. من به وصیت پدرم عمل کردم. 💠 چقدر خوب است که پدرها شب عروسی به دخترشان این مطالب رو بگویند. تذکر بدهند که اگر شوهرت وضع مالی‌اش خوب نبود ، به کسی نگو. آبروی شوهرت را نریز! صبرکن! 💠 بعضی مادر زن‌ها هم عالی هستند. شنیدم زنی عصبانی شد و از خانه شوهرش کرد و به خانه پدر آمد. مادر، او را راه نداد و گفت: برو زندگی کن! برو زندگی کن! رفت و زندگی کردند عالی، باهم خوب هم شدند. ⭕️
                        زنی باش که تکیه گاه است که محکم است. که اگر یک روز از غم بارید فردا زیباترین لباسش را بپوشد لبخند بزند و ادامه دهد عاشق باش؛ لطیف باش اما مطمئن این ها که می گویند او را برایِ پولش خواستم برایِ ماشینِ مدل بالایش برایِ خانه ی لوکسش فاتحه ی خوشبختی را باید بخوانند زن بودن بی نیاز بودن است. زن باید عشق باشد اطمینان باشد باید بشود در چشمانِ یک زن نگاه کرد و تمامِ دل نگرانی ها را به یک باره دور ریخت باید بشود در آغوشِ یک زن خستگی ها را فراموش کرد اینکه گاهی دختر بچه می شود اینکه گاهی از مردش می پرسد دوستم داری ؟ باید از زنانگی اش باشد زنی باش که اگر روزی تو را نفهمیدند سرت را بالا بگیری محکم لبخند بزنی و مطمئن باشی مرد می خواهد تو را فهمیدن...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساسات استاد رائفی پور😍👌 بوسه رائفی پور بر پرچم ایران پس از بازگشت به کشور👍✌🇮🇷
🔹‏فقط این جمله را به گوش تمام دنیا برسانید؛ ما برای پرچم ایران ‎ هستیم... ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
کلمرتضه با جغلـش میره در دکــون میوه فروشی... جغلو هی موز ورمی داشته و میخورده ! دکـون دارو زورش میاد و غارّه میزنه ک : هوی، کــلکــه چ ِ میکنی دری ؟!!!!! کلـمـُرو میگه: ولش کن کاکا ، ای بچو خو خل وچل هس !!!! دکــون دارو با غیظ میگه: غلط کرده اگه خله، چره پیاز نیخوره ؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😂😂😂😂😂😂
پاییز امسال بارشی دیوانه‌وار و بی‌سابقه طی پنجاه سال گذشته را خواهیم داشت.. مدلهای ماهواره های هواشناسی انگلیس و فرانسه وژاپن اعلام کرده اند که جنوب ایران را رغوونه می‌بره..😍
رباب احمدی: چگونگی مسافرت تنهایی دختران در سالهای دهه‌ی ۵۰ به تاریخ داراب ********************************* 🚎🚎🚎🚎🚎🚎🤔😗👧👧💐 تی اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۴، دختر ۱۵ ساله‌ی بودم کلاس اول نظری، دبیرستان دانشگاه پهلوی شیراز، سه چار روز خورد اَ تعطیلی رسمی و پنجشنبه و جمعه. بَچای استان فارسی گفتیم: خوُ فرصت خوبی هَه که تا امتحانای خردادماه شروع نشده، یَی سَری بریم اَ خونامون شهرِسون، دیَه بیایم آماده بشیم بِرَی امتحانا. خوُ حالا بایَه جولوتر، بلیتِ شهرسون بوسونیم اَ تی دفترِ گاراج. اَ دخترا بلیت نَیفوروختن، میگفتن بایَه یَی بزرگتری، صاب باعِثی هَمپاتون باشه یا خودِش بیا برَتون بوسونه. برَی چه؟!🤔 برَی که گاسومَم اَ خونه‌تون گوروخته باشین بِخَین بِرین یَی جَی. 😊 تازه اوُ آدمی که موُخاد برَتون بلیت بوسونه، بایَه غریبه نَواشه، شناسنومه‌ش نوشون بدَه.🙄🙂 خوُ، کاکام تی خوابگا بالای گلفروشی سوسن بود دانشجو دانشگاه، تی خیاوونِ باغشاه نَزیکِ خوابگامون سه راه باغشاه. اوُمدم اَ سرپرست‌ خوابگامون خانم ادریسی گفتم شماره تلفنِ خوابگا کاکام دَدمِش و ۵ شماره‌ی بود شیراز، شماره گرفتم با گوشی و جَرِ کاکام زدن اوُمد و شَه گفتم بیا بُرو بِرَم بلیت داراب بوسون اتومیهن یَک بعدازظهر پنجشنبه. داراب خوُ هَنو تلفُنا هِندِلی بود. ما صُبِ پنجشنبه‌ها مدرسه داشتیم تا ظهر. رفت و اِسَد ردیف دوم پَهلی دریچه که واز میشه، بهترین جا و اوُمد دَدوم درِ خوابگامون.🤗 حالا ساکامون شوُ جولوتر بَسّیم، حقوق آخر فروردین ۵۰ تومنی‌مونَم خوُ اَ دفترِ بانک عمران( ملت ) امضا کردیم اِسَدیم و چَن تا چِک و پِکِ سوُغَتیَم روز سه شنبه که نوبه‌ی خرید هَه با مینی‌بوسِ خوابگاه رفتیم اَ تی چارراه زند اِسَدیم، حموم و پاک و پاکیزه و خوب و بَقاعده و خوش و خوشال.🤗😘 خوُ ظهرِ پنجشنبه بایَه بریم گاراج، مالِ بیشتَرو شهرِسونای استان فارس، دروازه‌ی اصفاهون پَهلی هم هَه، نَپه می‌تونیم با دوسامون با هم بریم گاراج. بَچای نی‌ریز و صاوُونات و فیروزآباد و... نَیشد دخترِ تنها نَیتونوس سووارِ تاکسی بشه، اگه تاکسی و راننده‌ش جَوُون باشه، مسافرَم نداشته باشه خطری هَه، نَپه بهتره که با سوسن و طاهره با هم بشیم بریم وَی‌بِسیم برَی تاکسی. تازه، خانمِ اِدریسی برَی هرکدوم‌ِمون بَچا که موُخاسیم تاکسی بگیریم سرِ سه راه باغشاه درِ خوابگاه، جِدا میمَد وَی‌میسید و وَراِندازِ راننده‌ی تاکسی می‌کرد. خوُ ما رفتیم بسلامتی تی گاراج، دوسام نی‌ریز و فیروزآباد. 👩‍👦‍👦 حالا من بایَه سووارِ اتومیهن بشَم بلیت در دست دمِ دَر، شَگِرد شوفر بلیتو نگا کرد رفتم بالا و صندلی ردیف دوم پشت سرِ شَگِرد شوفر نشِسم دمِ دریچه، موُکِ شیشه گرفتم و کَشیدم و واز شد و بَقاعده. ساکومَم اَ زیرِ صندلیو. باقیاوَم اومدن و نشِسن.🚎 یَی دَفَی دیدَم یَی مردِ سیویل کُلفتی اومد که بشینه اَ پَهلوم، شماره‌ی صندلیش بود.😶🙄 شَگِردشوفرو شَه گف: برو یَی جَی دیه بشین. سیویلیو گُف:🤬 من ای صندلیو جولوُ گرفتم دیرو برَی که بَدماشینَم، ایناهاتِشَه، هَیم الآنم قرصِ بدماشینیَم خوردم، موُخام هَوام بزنه، جَی خودوم موُخام بشینم.😉 شَگِرد شوفرو رَف اَ راننده گُف ایطوُ هه ماجرا. راننده بلند اَ من گُف: دَده تو چرا تنها اومدی، بچَه‌‌ی اِقَدّی؟ موُخاسی یَی نفر بی‌یَری هَمپای خودِت، نَیگی سفر هَس و هزار جور بالا و پایین اوُ هم اَ تی ای گردَنه و دَس اَ شوُ بدَه گاسوُم، هَف سات راه؟😥🤔 گفتم: من شَگِرد مدرسه‌ی دبیرستان دانشگاه هَسم چار روز تعطیلی خورده اَ قَدوم، موُخام برَم شَهروم و بَرگَردم. گُف: دخترِ کی هَسی، ما خوُ نَیشناسیمِت؟ گفتم: دارابی هَسم مالِ محله‌ی دلگشا دوُر و بَرِ امومزده. حالا راننده دَره چِش می‌گَردونه اَ ری صندلیا بیوینه کدوم زَنونه خالی دَره بغَل دَسّیش، تا جابَجام بُکنه. چَن تا موردِ ایطوری بود. جَرِ یِکیش زد، یَی زنی بود با پسر ۱۰ ساله‌ش، شَه گُف: ننه! بیزحمت میشه پسرِت بیاد جَی ای دَده‌مون پَهلی ای آغا اَ صندلی ردیف دوم، تا دخترو بیاد اَ پَهلوت؟🤔🤨 زَنو مثِ تِرَقّه پوکید و گُف: نه جاااان! من موخام پَهلی پسروم باشم، جوُنِش دَررَه موُخاس دوتا بلیت بوسونه!☺️😚 نفرِ بعدی یَی زن و شووَرِ دوکاره‌ی بودن، اَ اوناوَم گُف که جابجا بشین، گفتن: ما مِخَیم با هم باشیم، اومدیم سفر مِخَیم هَف سات تی راه هَسیم حرف و گُف بزنیم، تخمک بوشکونیم، عکسای فوری‌مون که تی پارک شهر فلکه‌ی گاز گرفتیم نِگا بُکنیم، اَ ای سَر و اوُ سَر بگیم و بوشنوفیم و نِگای سبزه و چمن و درختای تی راه بکنیم،... با ما چه جااان؟! اَ هر که گُف، هَیطوُ. مردم دیَه دادِشون دَراومد که: آغای راننده الَه زودی باش حرکت بُکن که دَس اَ شوُ میدَه تی گَردنه چه بُکنیم؟! ما کار دَریم جااان! دیَه راننده اومد تی اتوبوس و گَشت، یَه دَفَی یَی پیرمردی و پسرِش اَ