زیارت عاشورا ۱ - علی فانی.mp3
11.27M
♡ ㅤ ❍ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
بسے آرام بخش و زیبا !
- پیشنهادِ دانلود
اگه بهم بگن درمورد عید بگو ، میگم :
عیـدتویۍ ، سبـزهتویۍ
نغمـهتویۍ ، بهارمـن
شـورتویۍ ، شـادۍتویۍ
خـندهتویۍ ، قـرارمن 😌 .
#یهنمهدلبری
لذتزیستنراکسیمییابدکه
ازوحشتمرگرهاشدهباشد.
مانندشهدا...🕊
🎙شهیدسیدمرتضیآوینی
12-maddahi.176(1).mp3
6.15M
♡ ㅤ ❍ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
دنیا بہ ما نمیاد ؛ بہ غیر نوکرےِ بچه هاے زهرا . . .
بہ ما نمیاد ، بہ غیرِ پیرهن سیاه تو کہ اصلا !
قبل از خواب خودرا شارژ کنید:)
|حُرّ|
💗عشق در یک نگاه💗 قسمت2 سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم زهرا هم یه مفاتیح ریز از کیفش درآورد شروع کرد
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت3
همینطور که میگشتم چشمم افتاد به یه نفر که چپیه روی سرش بود و به خاک سجده کرده بود و گریه میکرد
صداشو واضح نمیشنیدم که داشت چی زمزمه میکرد
خواستم جلو تر برم
که
خانم موسوی : نرگس ،اینجا چیکار میکنی
یه دفعه اون اقا بلند شد و روش رو کرد سمت ما
- ببخشید خوابم نبرد اومدم بیرون
خانم موسوی: ببخشید آقای زمانی ،حواسم نبود کی خانم اصغری اومدن بیرون
اقای زمانی یه نگاهی به من کرد: اشکالی نداره
خانم موسوی: بریم نرگس
- چشم
تا برسیم به چادر خانم موسوی هیچی نگفت
داخل چادر شدیم و هیچ کس بیدار نبود
رفتم کنار زهرا دراز کشیدم
ولی اصلا خوابم نبرد
فکرم همش در گیر خوابم و اون اقا بود
از ترس خانم موسوی ،نمیتونستم تکون بخورم
با شنیدن صدای اذان زهرا رو صدا زدم
- زهرا ،زهرا پاشو اذانه
( چشماشو نیمه باز کرد):
چه عجب بیداری تو؟
- خوابم نبرد ،پاشو بریم نماز
زهرا: باشه
رفتیم نمازمونو خوندیم
بعد از نماز صبح حرکت کردیم سمت تهران
چپیه ای که دور گردنم بود و گذاشتم روی صورتمو چشمامو بستم
زهرا: نرگس جان چیزی شده؟
- نه خواهری دیشب خوب نخوابیدم ،بخوابم بهتر میشم
سرمو تکیه دادم به شیشه
و خوابم برد
نزدیکای ظهر واسه نماز و ناهار ماشین وایستاد منم رفتم نمازمو خوندم و برگشتم سمت ماشین
که چشمم به اون اقا افتاد
کنار اتوبوس ایستاده بود داشت باگوشیش صحبت میکرد
رفتم کمی نزدیکتر
آقای زمانی: چشم مادر من ،مواظب هستم ،الانم اگه کاری ندارین من برم نماز و ناهار ،قربونتون برم به بابا سلام برسون یاعلی
حرفاش که تمام شد روش و برگردوند
چشمامون برای چند لحظه به هم افتاد
و سرمونو انداختیم پایین
از کنارش رد شدم و آروم سلام کردم
آقای زمانی: علیک السلام
از اتوبوس داشتم بالا میرفتم
آقای زمانی: ببخشید شما ناهار نمیخورین؟
- نه ،من کلن غذای بین راهی و دوست ندارم
زمانی: اینجوری که ضعف میکنین
- نه خوبم ،مشکلی پیش نمیاد
زمانی: باشه ،یا علی
- ببخشید ،یه سوالی داشتم
زمانی: بفرمایید ؟
- ممممم ،هیچی چیزه مهمی نبود ،شرمنده یاعلی
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
.
.●||مثل آلبالو باشید
هم میوهش رو میخورن
هم خشکش میکنن
هم میشه باهاش چایے درست کرد
وهم لواشک...
یه جوری باشین که بشه
همه جوره روتون حساب کرد|🍒🙃
#مثل_آلبالو_باشید
آپشنِدلتنگیها
اینروزابہمرزهشداررسیده
دمعمیقینیازاست
کہبازدمشحسینباشد💔'!
-چہقشنگ:)))
|حُرّ|
حاجآقاپناهیانمےگفت:
توۍدلتبگوحسین(ع)نگاهممیڪنہ
عباس(ع)نگاهممیڪنہ
حتےاگرماینطورنباشہ
خدابہحسینمیگـه:
حسینم...
نگااینبندمو
خیلےدلشخوشہ
ناامیدشنڪن...
یہنگاهیمبهشبڪن
اینخیلیمطمئنحرفمیزنهها💔
#آقایاباعبدالله
دقیقا همونجاکهسجادمحمدیمیگه :
'دوستدارمانقدبراتگریهکنم
بارونبشم !
نهاصلاسیلبشم . .
خودموبرسونمتاحَرمت
مهمونبشم ؛
اونکهدلتنگهروبغلکنی
کامموعسلکنی(:💔!
#آقایاباعبدالله
●آقا امیرالمؤمنین(علیهالسلام):
اگرکسی یاچیزی را دوستداری؛
در دوستداشتنش #زیادهروی نکن.
| غُررالحِکم_حدیث۴۲۶
مردم بدانید که دو چیز، انسان را در مسیر انسانیت، سریع به منزل می رساند؛ یکی قرآن خواندن در نیمه شب و دیگر، گریه بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام. گریه بر مولایمان حسین، بخدا معجزه می کند مردم!
#کتاب نخل و نارنج | نوشته ی #وحید_یامینپور