eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیروتبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
|حُرّ|
تو ڪربلا قدم زدن .
هرکه گوید خنده بر هر درد بی درمان دواست ماکه‌گوییم‌گریه برمولا "حسین" درمان‌ماست...
●مولا علی(علیه السلام): نفَس های آدمی،گام های او به سمت است.
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مارا بکشید، ملت ما بیدار تر میشود ... 💔
حاجے.. صدامونو دارے!؟ ما گیر افتادیم... تو میدان مین گناه گیر افتادیم.. حاجی به دادمون نرسے از دسٺ رفتیماا مگه نگفتی همه ۍ ما بچه هاتیم؟! پس حاجے خودت کمکمون ڪن...
••• مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟! خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی! مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست! یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی! یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی . یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!وچشمی که.... "بخشش "فقط بخشیدن پول نیست.. فقر واقعی فقر روحی است...
؛) 🌱°• ⃣ 📚داستان ￿ ســر جـــام نشستہ بودم و تکون نمیخــوردم سجادے وایساده بود منتظر من ک راه و بهش نشون بدم اما من هنوز نشستہ بودم باورم نمیشد سجادے دانشجویے ک همیشہ سر سنگین و سر بہ زیر بود اومده باشہ خواستگارے من من دانشجوے عمران بودم اونم دانشجوے برق چند تا از کلاس هامون با هــم بود همیشہ فکر میکردم از من بدش میاد تو راهرو دانشگاه تا منو میدید راهشو کج میکرد منم ازش خوشـم نمیومد خیلے خودشو میگرفت..... چند سرے هم اتفاقے صندلے هامون کنار هم افتاد ک تا متوجہ شد جاشو عوض کرد این کاراش حرصم میداد فکر میکرد کیه❓❓ البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہ ے خاصے داشت تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بودچند بار عصبانیتشو دیده بودم غرق در افکار خودم بودم ک با صداے مامان ب خودم اومدم اسمااااااء جان آقاے سجادے منتظر شما هستن از جام بلند شدم ب هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم مامان با تعجب نگام میکرد رفتم سمت اتاق بدون اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد اونم ک خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد سرشو انداختہ بود پایـیـن دیگہ از اون جذبہ ے همیشگے خبرے نبود حتما داشت نقش بازے میکرد جلوے خوانوادم حرصم گرفتہ بودم هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا حسابے آبروم رفت پیش خوانوادش برگشتم و با صدایے ک یکم حرص هم قاطیش بود گفتم آقاے سجادے بفرمایید از اینور انگار تازه ب خودش اومده بود سرشو آورد بالا و گفت بله❓ بلہ بلہ معذرت میخواهم خندم گرفتہ بوداز ایـن جسارتم خوشم اومد رفتم سمت اتاق اونم پشت سر مــن داشت میومد در اتاق و باز کردم و تعارفش کردم ک داخل اتاق بشہ...
گاهي دوست داريــ🤨 غافلگیر شويــ😍...! مـــــثلا بفهمــــيــ💬؛ یکنــــــفر آن دور دستها🛣 آنجایي کهــ🙄 فکـرش را هم نمیکرديــ🤯 "دوسِتـــ دارهــ🙃♥️...!
یه استاد داشتم... میگفت: هر وقت نمازتو نتونستی اول وقت بخونی بدون خیلی بد بخت شدی... برو فکر کن ببین چیکار کردی که سعادتشو ازت گرفتن... 🙄🚫
|حُرّ|
گاهي دوست داريــ🤨 غافلگیر شويــ😍...! مـــــثلا بفهمــــيــ💬؛ یکنــــــفر آن دور دستها🛣 آنجایي کهــ🙄
میگفت: میدونی چیه... باید بگردی دنبال یه نفر... یه نفر که باهاش بشینی کنار جدول ساندویچ فلافلتو پر سس کنی بعد سسش بریزه رو لباستون و سرش کلی بخندین یه نفر که رو پل هوایی باهاش مسابقه بدی یه نفر که باهاش زیر بارون بدون چتر بدویی یه نفر که بتونی با دهن پر باهاش حرف بزنی و قضاوتت نکنه یکی که باهاش خودت باشی نه کپی دیگران...