eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیروتبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
47.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ آقای مهربون💚 🎙گروه سرود نجم الثاقب تهران ویژه ولادت کریم اهل بیت جهان رو به پات می‌ریزم حسن آقای مهربون عزیزم حسن 😍 الهی که به چشم مادرش بیاد ❤️
|حُرّ|
💗عشق در یک نگاه 💗 قسمت54 بعد از مطب دکتر ،سوار ماشین شدیم ورفتیم دارو خونه ،نسخه ای که دکتر داده بو
💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت آخر👀 چند ساعتی بیهوش بودم و به زور چشمامو باز کردم روی تخت دراز کشیده بودمو به دستم سرم وصل بود جواد اومد سمتم جواد: خوبی زهرا جان ملافه رو کشیدم روی سرمو گریه میکردم یاد حرف دکتر افتادم دکتر گفته بود حسینم حالش خوب نیست از تخت بلند شدم جواد: چیکار میکنی زهرا ، سرمت هنوز تمام نشده سرمو از دستم کشیدم بیرون و خون از دستم روی زمین میریخت دستمو گذاشتم روی جای سرمو رفتم از اتاق بیرون جوادم همراهم میاومد جواد : چیکار میکنی زهرا ،این کارا چیه ؟ رفتم سمت بخش نوزادان از پشت شیشه ها دنبال حسینم میگشتم - جواد حسین کجاست ؟ جواد: بردنش اتاق مراقبتهای ویژه - منو ببر پیشش جواد: زهرا جان از دستت داره خون میاد بریم پیش پرستار ( سرش داد کشیدم): گفتم منو ببر پیش حسین جواد : خیلی خوب ،آروم باش. بریم رسیدیم به یه اتاق ،خواستم برم داخل نزاشتن از پشت شیشه نگاهش میکردم یه عالم دستگاه و اکسیژن بهش وصل بود - الهی بمیرم برات - جواد بریم بهشت زهرا جواد: زهرا جان ،خانومم چرا اینجوری میکنی با خودت! - جواد تو رو خدا بریم بهشت زهرا جواد: اول بریم دستتو به پرستارا نشون بده ،چشم هر جا خواستی میبرمت پرستار ضخم دستمو پانسمان کرد و رفتیم سمت بهشت زهرا از ماشین پیاده شدم و دویدم سمت مزار حسام خودمو انداختم روی سنگ قبرش - دلت نسوخت واسه نرگس دلت واسه تنهایی هاش نسوخت دلت واسه آغوش گرفتن بچش نسوخت میگن شهدا زنده ان ،یعنی تو دیدی پر پر شدن نرگس و دم نزدی دیدی اون دستگاه هایی که دور بچه ات و حلقه زده بودن و چیزی نگفتی این رسم عاشقی نیست اقا حسام عشق یعنی برای معشوق جان دادن ولی تو فقط تماشا کردی تماشای درد کشیدن نرگس و اقا حسام تو رو به همون خانمی که براش رفتی بجنگی قسم تو رو به عشق نرگس به خودت قسم حسین و نبر به حسین کمک کن حسین و برای من بزار جواد کنارم بود و گریه میکرد بعد از مدتی حالم یه کم بهتر شده بود رفتیم سمت بیمارستان یه دقیقه هم نمیتونستم از حسین جدا بشم حتی خاکسپاری نرگس هم نرفتم نمیتونستم امانتی و که بهم سپرده بود و تنها بزارم بعد چند روز ،دستگاه هارو از حسین جدا کردن ،حالش خوب شده بود ولی به خاطر زود دنیا اومدنش باید چند وقت دیگه هم تحت مراقبت قرار میگرفت مامان و بابا هر روز میاومدن بیمارستان و ازم میخواستن برم خونه استراحت کنم ولی من نمیرفتم و میگفتم حالم درکنار حسین خوبه یه روز جواد اومد بیمارستان برام غذا و لباس آورده بود نشست کنارم - جواد جواد: جانم - نرگس ، میدونست که میخواد بره ،اما من دیونه باورم نکردم نرگس حسین و سپرد دست من جواد میخوام حسین و پیش خودم نگه دارم اجازه میدی ؟ جواد ( اشک تو چشماش جمع شد): چرا که نه ( سرمو گذاشتم رو شونه اش) : تو خیلی خوبی بعد از یه هفته ،حسین کاملا حالش خوب شد و از بیمارستان مرخصش کردیم از جواد خواستم اول بریم بهشت زهرا حسین توی بغلم آروم آروم خوابیده بود بود! رسیدیم بهشت زهرا همراه جواد حرکت کردم سمت مزار نرگس نشستم روی زمین حسین و گذاشتم روی خاک - نرگسی ،خواهرم شرمنده که دیر اومدم ،دلم نمیخواست بدون حسینت بیام پیشت نرگسی بوش کن نرگس حسین مثل تو آرومه ،آروم آروم مثل خودت ،از تنهاییش شکایت نمیکنه خواهری ،رسیدی به معشوقت ؟ نرگسی ،دعا کن حسین و اونجوری که تو و اقا حسام میخواین بزرگش کنم دعا کن بعدش رفتیم سمت مزار اقا حسام - اقا حسام دستتون درد نکنه ،حسین و بخشیدین به من اقا حسام، شرمنده ام به خاطر اون حرفا حلالم کنین یه هفته بعد یه مهمونی ساده گرفتیم و رفتیم سر خونه زندگیمون با ورود حسین به زندگیمون ،زندگیمون رنگ و بوی جدیدی گرفته بود حسین هر سال که بزرگتر میشد چهره اش شبیه حسام میشد و اخلاقش شبیه نرگس بعد از مدتی خدا به ما یه دختر داد اسمشو گذاشتیم زینب حسین و زینب ،اینقدر با هم خوب بودن که یه لحظه از هم جدا نمیشدن امروز حسین هفت سالش شده و زینبم ۴ سال اولین روز مدرسه رفتن حسین بود همه سوار ماشین شدیم و اول رفتیم سمت بهشت زهرا حسین اول رفت سرخاک نرگس ،یه کم حرف زد ،بعد رفت سمت مزار حسام نرگس جان ،اقا حسام ،ببینین حسینتون چه اقایی شده برای خودش ممنونم که حسین و به ما هدیه دادین 🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁 🔶پایان🔶
‏تو اعتراضات بودیم یهو گاز اشک آور زدن ، همه پخش و پلا شدن یکی افتاد زمین گفت سوختم سوختم  سیگار فوت کن تو صورتم ، گفتم داداش من سیگاری نیستم ، یهو بابام بلند شد گفت کات ، سیاه لشگرا برید خونه آقا شما هم بلند شو ، بازیگرای یگان ویژه هم لباسا رو پس بدید و در اخر رو کرد با مامانم گفت یه روز مچشو میگیرم😂🤷🏾‍♀
عمریست دخیلم به ضریحی که نداری💔🥀 ویژه
4_5886603376132621783.mp3
زمان: حجم: 3.22M
📻میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه‌‌ها...با نوای محمود کریمی 🏴ویژه شهادت امام سجاد(ع) 🍃اللهم ارزقنا زیارت الحسین( ع)🍃
ویژه کنکوری های ۴۰۳، بدانند احوالاتِ شهید چمران را..(:
حاج‌محمود کریمیخدا_مرگم_بده_چه_لب‌های_پُر_از_خونی.mp3
زمان: حجم: 7.23M
🔊 | 📝 خدا‌ مرگم بده چه لب‌‌های پُر از خونی 👤حاج‌محمود ▪️ ویژه شهادت
: [ بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام مقدّس و ذکر «يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم ديده‌ام!🌾 ] 📮
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استخدام خانم با شرایط ویژه! دوربین مخفی، استخدام خانم ها با حقوق دلاری اما با یک شرط خاص.
Haj Meysam Motiee4_5886712446827107333.mp3
زمان: حجم: 12.22M
سلام ما سلام ما به پهلوى شکسته‌ات... 💔 ویژه ایام فاطمیه 🎤حاج میثم مطیعی
آیـتﷲمصباح‌یزدی: عزیزان! بیایید فرصت را غنیمت بشماریم و ارتباطمان را با خدا و اولیای او قوی‌تر کنیم. از خدا بخواهیم توفیق دهد عهد و میثاقی جدی با ببندیم. بگوییم آقا! ما می‌خواهیم نوکر و خدمتگزار شما باشیم. به‌طور جدی می‌پذیریم که در این راه نقص داریم و لایق نیستیم؛اما شما از خدا بخواهید که این لیاقت و توفیق را به ما بدهد تا در این راه شما گام برداریم و به‌گونه‌ای سیر کنیم که شما بپسندید. گمان نمی‌کنم کسی از روی صدق و خلوص قلبی با امام‌زمان چنین قراری بگذارد و از همان لحظه، مشمول امدادها و عنایتهای ویژهٔ حضرت نشود. با اینکه خودم لیاقتش را ندارم، ایمان دارم که اگر شما این پیمان را به زبان هم نیاورید،او می‌شنود و فوراً هم پاسخ می‌دهد؛ آنگاه ورق عوض می‌شود و اگر تا بحال تاریکی‌هایی در زندگی ما بود، از همینجا عوض می‌شود. •📚آفتاب‌ولایت|ص۳۴•