eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیر: @fatemeh_siavashii ادمین تبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
آن‌کس که قدرخود را نشناسد هلاک مى‌شود . . +امیرالمومنین‌علیه‌السلام
1_2286423486.mp3
9.08M
مَن‌دُعآي‌فَرج‌میخوآنَم‌بیـآآقـا؎ِمَن!
|حُرّ|
آن‌کس که قدرخود را نشناسد هلاک مى‌شود . . +امیرالمومنین‌علیه‌السلام
ای کسی که دعا می‌کنی، آنچه ناشدنی و نارواست از خدا نخواه!🌱 -امام‌علی‌علیه‌السلام-
"وَاجعَل قَلبی بِحُبِّکَ مُتَیِّماً.." و دل مرا سرگشته و دیوانۀعشق و محبت خود قرار ده..♥️ -دعای‌کمیل-
زائر همیشه بعد نجف کربلا رود یعنی علی حواله‌ی کربلا دهد...
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_² روز تا عید غدیـــــــر🥺💚
ܩِیگُفت: وَقتِـےعاشق‌امام‌زمان‌(عج) میشـے،دیگہ‌هیچ‌گناهـےبهت‌حال‌نمیـده خیلـےراست‌مِیگُفت...
زیارت عاشورا ۱ - علی فانی.mp3
11.27M
بسے آرام ‌بخش و زیبا ! - پیشنهادِ‌ دانلود بخون مسلمون:)چله روز بیست هفتم
🌱'❤️
●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): شخصی که به شدت گرفتار بلايي است نيازش به بيشتر از کسی نيست كه از بلا در امان نیست. | نهج‌البلاغه،حکمت۳۰۲
رمان شب 19 هم راز علی حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ... - اتفاقی افتاده؟ ...😢 رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ...😒⁉️ رنگش پرید ... - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...😢 - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟😤 با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ... - هانیه جان؛ شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...☺️ با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 💔 نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...😓 خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین! - عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد...حسابی لجم گرفته بود... 😤 - من رو به یه پیرمرد فروختی؟ خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ... - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ... - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ⁉️ خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ... توی چشم هاش نگاه کردم ... - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ... 📝( شهید سیدعلی حسینی)🥀
16279983145451099045748.mp3
5.78M
یا حیدر فاطمه مادر بچه،:) شیعه ها بابا حیدر.... 🌔🎊❤ |