اُفتاده بود زندان.
شکنجهها امانش را بریده بود.
به خودش گفت:
"بگذار نامه بنویسم برای امام،
هم برای آزادیام دعا کند،
هم از آقا پول بخواهم،"
نامهنوشت.
اما خجالت کشید پول بخواهد،
خیلی زود جواب نامه به دستش رسید:
ظهر امروز،نمازت را در خانهات خواهی خواند!
همان شد که امام فرموده بود.
آزادش کردند.
به خانهاش که رسید نامهای دید،همراه صد دینار طلا.
نامه را باز کرد.
دستخط امام حسن عسکری(ع) بود:
هر وقت نیاز داشتی از من خجالت نکش!
-الکافی(ط_الإسلامیة)ج1 ص508
خانم شریفیمقدم تو شبکه افق میگه از ۲۰ کامیون کمکی که وارد غزه شد ۲ کامیون آب آشامیدنی، ۲کامیون مواد غذایی و ۱ کامیون کفن بود...