eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیر: @fatemeh_siavashii ادمین تبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
012.mp3
2.59M
يا محول الحول والأحوال الهی حسینی تر شم هر سال :) ❤️ ✨ التماس دعا🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اونجایی بودم که شاعر نوشت: من ازشرمندگی چون لاله‌های‌واژگون عمری‌ست به سوی آسمانم نیست روی سربراوردن:) .
●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): در روزگاری هستیم که؛ نه ازآنچه میدانیم میبریم و نه ازآنچه نمیدانیم میپرسیم. | نَهجُ‌البَلاغه_خطبه۳۲
میگن هیچوقت نمیدونی چی داری، تا وقتی که از دستش ندی... ولی من فکر میکنم همه دقیقا میدونن چی دارن! فقط فکر میکنن هیچوقت از دستش نمیدن:)…
شماره کارت بديم عیدی هاتون رو بریزین یا هنوز زوده؟!😂👀 👀
_ آره‌خلاصه،
از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟ میگه:چرا باید بترسم؟ لباسارو شستم اتومو کردم غذامو پختم ظرفامو شستم خونه رو جارو کردم شیشه ها رو تمیز کردم اونی که کاراش مونده باید بترسه !😅 👀
سال تحویل بیاد همتون..❤️ شماهم یاد حقیر باشید..
|حُرّ|
💗عشق در یک نگاه💗 قسمت17 روز موعود رسیده بود بعد از خوندن نماز صبح خوابم نبرد یه چمدون کوچیک برداش
💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت18 سوار هواپیما شدیم که یه دفعه اقای زمانی وارد هواپیما شد موسوی: سلام کجایین شما؟ زمانی: شرمنده یه کاری پیش اومد نتونستم به موقع برسم موسوی : برین کنار صندلی آقا ساجدی بشینین زمانی: چشم یه لحظه نگاهمون به هم افتاد ساجدی سرشو به علامت سلام تکون داد و رفت نشست گوشیم زنگ خورد زهرا بود - جانم زهرا زهرا: پریدی؟ - نه عزیزم زهرا: یه چیزی بگم ،منفجر بشی؟ - چی؟ زهرا: تو محوطه فرودگاه بابا آقای زمانی و میبینه - خوب؟ زهرا: هیچی ،بابا هم تو رو سپرد دستش - یعنی چی؟ زهرا: نمیدونم بابا از کجا این زمانی و میشناخت ،هیچی کلی سفارشتو کرد دیگه اجی - دیونه زهرا: سفر خوش بگذره ،آجی خوشگلم بوس خانم موسوی: نرگس جان گوشیتو یا خاموش کن یا بزار رو حالت پرواز - چشم اصلا باورم نمیشد بابام اینکارو کرده باشه ،دوباره تپش قلب گرفتم از تو کیفم یه شکلات برداشتم و خوردم ،هندزفری رو گذاشتم رو گوشم و مداحی گوش کردم ،کمی حالم بهتر شد بعد یه ساعت و نیم رسیدیم نجف از هواپیما پیاده شدیم و سوار یه اتوبوس شدیم رفتیم سمت هتل نفس کشیدن در این شهر لذت بخش بود باورم نمیشد که رسیدم جایی که آرزوشو داشتم 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادمین عزیزمون لحظه سال تحویل حرم امام‌رضا‌جانمون به یادمون هستن((:♥🕊