012.mp3
2.59M
يا محول الحول والأحوال الهی حسینی تر شم هر سال :)
#عیدتون_مبارک❤️
#محمدحسین_حدادیان✨
التماس دعا🫀
اونجایی بودم که شاعر نوشت:
من ازشرمندگی چون لالههایواژگون عمریست
به سوی آسمانم نیست روی سربراوردن:)
.
میگن هیچوقت نمیدونی چی داری،
تا وقتی که از دستش ندی...
ولی من فکر میکنم همه دقیقا میدونن چی دارن!
فقط فکر میکنن هیچوقت از دستش نمیدن:)…
از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟
میگه:چرا باید بترسم؟
لباسارو شستم
اتومو کردم
غذامو پختم
ظرفامو شستم
خونه رو جارو کردم
شیشه ها رو تمیز کردم
اونی که کاراش مونده باید بترسه !😅
#زن_ذلیل_نباشید👀
|حُرّ|
💗عشق در یک نگاه💗 قسمت17 روز موعود رسیده بود بعد از خوندن نماز صبح خوابم نبرد یه چمدون کوچیک برداش
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت18
سوار هواپیما شدیم
که یه دفعه اقای زمانی وارد هواپیما شد
موسوی: سلام کجایین شما؟
زمانی: شرمنده یه کاری پیش اومد نتونستم به موقع برسم
موسوی : برین کنار صندلی آقا ساجدی بشینین
زمانی: چشم
یه لحظه نگاهمون به هم افتاد
ساجدی سرشو به علامت سلام تکون داد و رفت نشست
گوشیم زنگ خورد
زهرا بود
- جانم زهرا
زهرا: پریدی؟
- نه عزیزم
زهرا: یه چیزی بگم ،منفجر بشی؟
- چی؟
زهرا: تو محوطه فرودگاه بابا آقای زمانی و میبینه
- خوب؟
زهرا: هیچی ،بابا هم تو رو سپرد دستش
- یعنی چی؟
زهرا: نمیدونم بابا از کجا این زمانی و میشناخت ،هیچی کلی سفارشتو کرد دیگه اجی
- دیونه
زهرا: سفر خوش بگذره ،آجی خوشگلم بوس
خانم موسوی: نرگس جان گوشیتو یا خاموش کن یا بزار رو حالت پرواز
- چشم
اصلا باورم نمیشد بابام اینکارو کرده باشه ،دوباره تپش قلب گرفتم
از تو کیفم یه شکلات برداشتم و خوردم ،هندزفری رو گذاشتم رو گوشم و مداحی گوش کردم ،کمی حالم بهتر شد
بعد یه ساعت و نیم رسیدیم
نجف از هواپیما پیاده شدیم و سوار یه اتوبوس شدیم رفتیم سمت هتل نفس کشیدن در این شهر لذت بخش بود باورم نمیشد که رسیدم جایی که آرزوشو داشتم
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادمین عزیزمون لحظه سال تحویل
حرم امامرضاجانمون به یادمون هستن((:♥🕊
#آقایامامرضا
#سالتحویل