خودش‌بهمون‌گفتہ: ان‌الله‌یغفر‌الذنوب‌جمیعا ⇦قطعاهمشو‌میبخشم خیالت‌راحت‌تودین‌ما‌ھـیچ‌ بن‌بستۍوجودنداره فلذا نترس‌ازتوبه . ‌. #حُرّ

#ذڪرروز #پنج‌شنبہ...⇣•• ‹‌لٰااِلہَ‌الاَّ‌اللّٰھُ‌المَلِڪُ‌الحَقُ‌المُبِین🍊📙'› ‹‌خدایۍ‌جزآن‌خداےِ‌یڪتاڪہ‌سلطان‌حق وآشڪاراست‌نخواهدبود✨🧡'›

داعش: یه روزی تهران میام سراغت!😏😁 #تل‌آویو #اسرائیل

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد... #آقای‌امام‌حسین❤️‍🩹

دنیا همه را می شکند عده ای، از همانجا که می شکنند قوی می شوند.🌱 #سردار_شهید_محمد_بروجردی

فیلم سینمایی غریب در سینماهای سراسر کشور #ماه_رمضان

ازجمله‌قاب‌هاے‌قشنگ... :)))♥️!"

پدر کجاست :))؟

در چشم حسین محترم می گردد شایسته الطاف و کرم می گردد شک نیست که محشور شود با عباس هر کس که مدافع حرم می گردد #مجید_بوری

گفته بودم که به میدان نبری اسمت را یک علی[ع] گفتی و حالا صدو ده تا شده ای!(: #روز_هشتم

ـــــ ـ ـ ـ من نیازت دارم ، اما ناز ِ مارا هم بکش . . گرچه با رَعیت نشستن ؛ در خور ِحكـّٰام نیست لذت ِنان خوردن از دستَت مگر یك سویه بود؟ نزد ِحاتم ها که چیزی خوش تر از اطعـٰام نیست((:🤍!

آقای کربلا لک زده دلم برا شبهای کربلا(:

و انگار که بودنت راهی‌ست برای دل بستن به زندگی‌ ...🤍

حرفِ من بود، آنچه دیگر شاعران هم گفته‌اند... عشقِ هرکس محترم، اما تو چیزِ دیگری...💛🌱 #حسین‌من

♡ ㅤ ❍ ⎙ㅤ ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ به همه میرسه از سمت شما..

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ«۶انفطار» ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!...:)♥️🌱 +ماراکرامت‌توگنه‌کار‌کرده‌است! #حُرّ

دلِ‌ماجایی‌حوالیِ‌حسین‌بن‌علیست:)🤍 #حُرّ

#شهیدحسین‌خرازی🪴 چه زیبا گفت: یادمون باشه که هرچی برای خدا کوچیکی وافتادگی کنیم خدا در نظر بقیه بزرگمون میکنه رفیق..♥️ #حُرّ

💗عشق در یک نگاه💗 قسمت38 حسام بعد از تمام شدن درسش ،رفت داخل یه شرکت صادرات واردات استخدام شد منم اینقدر عاشق زندگیم شده بودم که درسمو رها کردم زیاد اهل بیرون رفتن نبودم دلم میخواست فقط تو خونه خودمون که بوی عشق و زندگی میداد باشم یه شب مادر حسام تماس گرفت که یه مهمونی گرفته برای خداحافظی مارو هم دعوت کرد منم لباسمو پوشیدم اماده شدم تا حسام بیاد باهم بریم در خونه باز شد حسام با دوتا گل نرگس وارد خونه شد حسام: سلام بر نرگس خودم - سلام بر اقای خودم ،خسته نباشی اقا حسام : شما هم خسته نباشی ،تقدیم با عشق - دستت درد نکنه حسام جان اماده شو بریم حسام: چشم بانو سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم توی راه از شیرینی فروشی یه جعبه شیرینی خریدیم و حرکت کردیم استرس عجیبی داشتم نمیدونستم چی درانتظارمه از ماشین پیاده شدیم حسام زنگ و زد در باز شد یه حیاط خیلی بزرگ که پر بود از درخت گوشه حیاط هم یه استخر بود مادر حسام اومد بیرون منو بغل کرد: سلام عزیزم خوش اومدی - سلام نسرین جون ،خیلی ممنون نسرین: خوبی حسام جان حسام : سلام مامان جان ،شکر شما خوبین؟ نسرین: خوبم ،بیاین بریم داخل وارد خونه شدیم انگار عروسی رفته بودیم ،مرد و زن با تیپای مختلف حسام نگاهی به من کرد: نرگسی ،میخوای بریم خونه ؟ ( لبخندی زدم ): نه عزیزم توکنارمی حالم خوبه با همه احوالپرسی کردیم رفتیم یه گوشه نشستیم یه دفعه همون دختر که داخل تالار بود اومد سمتمون خوبی حسام ( حسام سرش پایین بود واصلا نگاه نکرد): سلام &حسام جان از وقتی ازدواج کردی تحویل نمیگیریااا حسام : استغفرالله ،نرگس جان پاشو بریم بالا حسام دستمو گرفت و رفتیم بالا در اتاق و باز کردم حسام: اینجا اتاق من بود - چه اتاق قشنگی داشتی حسام ولی به اتاق خودمون که نمیرسه حسام روی تخت دراز کشید ،منم کنارش نشستم - حسام ؟ حسام: جانم - تو چه طوری بین این خانواده بزرگ شدی ولی مثل اونا نشدی؟ حسام: چرا قبلن مثل خودشون بودم ،تا وقتی که با یاسر آشنا شدم تمام زندگیم عوض شد صدای در اتاق اومد نسرین جون بود: بچه ها بیاین شام آماده است - چشم حسام : نرگس جان میخوای برم غذا رو بیارم بالا؟ - نه عزیزم زشته،بریم با حسام رفتیم پایین رفتیم کنار میز نشستیم بوی غذا حالمو به هم میزد ولی سعی کردم حواسمو به یه چیز دیگه پرت کنم حسام یه غذا کشید برام دیگه نمیتونستم تحمل کنم ( آروم حسام و صدا کردم): حسام جان

ما روزه دار ها همه یاد لب توییم ای تشنه لب تر از همه تشنه ها، حسین(ع)♥

#راه‌شهـدا🪴 شهید حجی می‌گفت: همه می‌گويند: خوشبحال فلانی، شهید شید. اما هیچکس حواسش نیست که فلانی برای شهید شدن.. شهید بودن را یاد گرفت؛))💙 #حُرّ