eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیروتبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
شبتونـ.بخیر🌐
صبحتون بخیر😍
رفقا..! یه‌جمله‌روقاب‌ڪنیم یابزنیـم‌گوشه‌ذهنمون، وهرازگاهےنگاهےبھش‌بندازیم دونه‌دونه گنـاه من لحظه‌لحظه‌ظھور امام‌زمان روعقب‌میندازه اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج..💔
+ دیدین‌ بعضۍ ازآدم‌ھا، دلِ‌بزرگۍ برای‌ِ بخشیدن‌ دارند؟!.. بھترین‌ هدیہ‌هارو میدن، از دستاشون‌ بازِبازه . . . اینا بہ‌خدا نزدیکترند🖐🏻🚶🏻‍♀! - استادشجاعی؛
افتخار‌نسل‌ما‌اینہ‌ کہ‌داریم‌توعصرےزندگےمیکنیم کہ‌قراره‌اسرائیل‌‌تو‌اون‌دوره بدست‌ما‌نابود‌بشہ...
اِنقدر گِله نکن !! خدا حکمت همه کارها رو می دونه، فقط مرتب بهش بگو، ای که مرا خوانده ای راه را نشانم بده...
پدرم رفت و پی اش رفتم و دیدم نجفم • خوب گفتند که دنبال پدر باید رفت :) -¹³روز تا غدیر🌙🪴
مردم مرا دیوانه میخوانند اما من حس میکنم دور وبرم هُرم حضورش را
6 داماد طلبه! .... پدرم با شنیدن این جمله مات و مبهوت شد! می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود. اون شب وقتی به حال اومدم ،تمام شب خوابم نبرد. هم درد، هم فکرهای مختلف 😞 روی همه چیز فکر کردم... یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم... اشک، قطره قطره از چشم هام می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم...😭 بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم... ✅به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه! از طرفی این جمله اش درست بود، من هیچ وقت بدون فکر تصمیمی نمی گرفتم . حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره! اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راه این موضوع رو پیدا کردم ... یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوستا، همسایه ها و اقوام زنگ زدم... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ... - وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ 😳 ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه هست! خیلی پسر خوبیه...😌 کمتراز دو ساعت بعد سر و کله پدرم پیدا شد. وقتی مادرم برگشت من بیهوش کف خونه افتاده بودم! خلاصه اوضاع روزگار گذشت و خیلی زود خطبه عقد من و علی خونده شد... البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد فکر کنم نزدیک دو ماه بعد شهید سیدعلی حسینی)🥀
' 💛🌿 .
enc_16826868180110776462740.mp3
5.03M
شب و روزمو جمعه کردی غروباش چقدر دل میگیره