آدمیزاد سختِشه که بگه "به مَن توجه کن". برایِ همین قیل و قال راه میندازه، عصَبی میشه، داد میزنه، قهر میکنه، با خودِش و زَمین و زمان لَج میکنه، برایِ اینکه به چِشم بیاد، برایِ اینکه دیده شه...
تو فقط میبینی که چِشماشو میبَنده و داد میزنه و هیچی نِمیشنوه؛ اون داره میپَره و دستاشو تِکون میده و میگه "هی، من اینجام، ببین مَنو!"
داره میگه "به من توجه کن”
و میدونی چقَدر درموندَست این جمله؟
سراسَر اِستیصاله و اگه به زبون بیاد؛ دیگه گفتن و نگفتنِش، فَرقی نداره...
در قیامت چون نمازها را بیارند در ترازو نهند
و روزهها را و صدقهها را همچنین ؛
اما چون محبّت را بیارند
محبّت در ترازو نگنجد .
پس اصل محبّت است .
اکنون چون در خود محبّت میبینی
آن را بیفزای تا افزون شود .
فیه مافیه | حضرت مولانا