#عید_مبعث_حضرت_ختمی_مرتبت_محمد_مصطفی_ص
قال رسول الله (ص): ذکر علی عباده
این محفل ختم رُسل، یا بزم شکر داور است
این حلقه ی ذکر علی، یا بعثت پیغمبر است
مبعث شب وصف علی، نه جای ذکر دیگر است
هرگز نپنداری جدا، جانِ نبی از حیدر است
اینگونه از شبهای سال، این لیله المحیا سر است
عید رسول الله شد، افضل ز اعیاد خدا
ختم رسل شد مصطفی، بهر ولای مرتضا
دانی چرا مبعوث شد بهر رسالت مصطفا
تا که خدا فرمان دهد او را پیِ امرِ ولا
تنها نه در خمّ غدیر، از قبل فرمودش خدا:
حیدر ولی اللهی اَش، باشد همه اسرارِ ما
دین آسمانی بی ستون باشد به یمنِ مرتضا
هر جا که احمد پر کشد، آنجا نظر گاه علیست
مافوقِ طاقِ عرشِ حق، خطّ گذرگاه علیست
اصلاً برای مصطفی، سرمایه ی پیغمبری
در عرش و فرش و برّ و بحر، یکجاست صوت حیدری
معراج نه، غارِ حرا نه، نزد قرب داوری
صوتِ علی زد حرف اول را، نه صوت دیگری
یعنی علی غیر از خدا، بر هر که دارد سروری
صوتِ علی، آهنگ زیبای دلِ پیغمبر است
با این صدا او آشنا، از ابتدا تا آخر است
بعثت حقیقت دارد اما، این حقیقت با علیست
قرآن شریعت دارد اما، این شریعت با علیست
احمد طریقت دارد اما، این طریقت با علیست
دینش هدایت دارد اما، این هدایت با علیست
عترت ولایت دارد اما، این ولایت با علیست
دانی که سرّ مصطفی در چیست ، هم وِردِ لبش
یک روح در دو کالبد، این است اصلِ مطلبش
این عید را ذکر علی، بالاتر از هر مطلبی است
ما مدحِ مولا را اگر داریم بر لب، از نبی است
هر کس که با این ره مخالف باشد از ما اجنبی است
ذکر علی، ذکر جوانمردان به هر روز و شبی است
این ذکر ، زینت بخشِ مَه رویان به هر لعلِ لبی است
ذکرِ سماوات و زمین، حیدر امیر المومنین
بعثت همین است و همین، حیدر امیر المومنین
احمد به جرم عشقِ او، در جنگ ابرویش شکست
زهرا برای یاری اش، در کوچه بازویش شکست
اصلا حسن، با ذکر نام او، گُلِ رویش شکست
آری حسینش در تهِ گودال، ابرویش شکست
با سنگ کوفی حرمتِ زینب، ز هر سویش شکست
ذاتِ پیامِ جاودانِ بعثتِ احمد، علیست
قرآن بخوان، جانِ کلامِ خالقِ سرمد، علیست
#عید_مبعث_حضرت_ختمی_مرتبت_محمد_مصطفی_ص
@hajmahmoodzholideh
#روضه_جانسوز_حرکت_کاروان_حسینی
#وداع_با_مدینه
گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم
گر چه آواره به صحرا بشوی می آیم
گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام
در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام
زینب آن نیست که تنها بگذارد بروی
ترسم ای یوسفِ من، طعمه گرگان بشوی
مادرم پیرهنی بافته بر قامت تو
بر تنت کن، که عدو نشکند این حرمت تو
آری امنیتِ مظلوم دگر رفته ز دست
کار خونبار شده، پیکر و سر رفته ز دست
دانم ای سرورِ من، وقت قیام است حسین
نوبت ریختنِ خونِ امام است حسین
کاش یک مو ز سرت کم نشود، سرورِ من
کاش جای تنِ تو، لِه بشود پیکر من
خواب دیدی که ترا خوانده شهادت، آری
و مرا خوانده خدا بهرِ اسارت، آری
تو که اَسرارِ دلِ خواهر خود میدانی
مو پریشان شدنِ من به غمت اَرزانی
وقت آن است که بار و بُنه را بربندیم
چندتا معجرِ محکم، همه بر سر بندیم
وقتِ آن است که بر امر تو معطوف شویم
شاهدِ کعب نی و روضه ی مکشوف شویم
دانم آخر ز غمت خونِ جگر میریزم
دست و پا میزنی و خاک به سر میریزم
وقت آن است که در نیمه شب اقدام کنی
با همه اهل حرم یاریِ اسلام کنی
باید از شهر مدینه بروی سوی قتال
یا ز محراب و ز مسجد بروی تا گودال
مقتلِ سرخِ تو پیداست، بیا تا برویم
"کربلا منتظر ماست بیا تا برویم"
من در این نهضتِ خون، بر تو کمک خواهم داد
زیر خنجر بروی، تن به کتک خواهم داد
چون روَد رَاسِ تو بر نیزه، قسم بر حسنم
سرِ خود را به لبِ چوبه ی محمل بزنم
زیر چکمه نروی، دین خدا میمیرد
به اسیری نروم، کرب و بلا میمیرد
همه اصحاب و بنی هاشم اگر کشته شوند
کشته ها روی هم ای یار اگر پشته شوند
ذره ای بعدِ تو از پای نخواهیم نشست
تا نفَس داریم بر جای نخواهیم نشست
این پیام است که پرچم شود از خونِ شهید
آهِ مظلوم، چو ویرانه کند کاخ یزید
#روضه_جانسوز_حرکت_کاروان_حسینی
#وداع_با_مدینه
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_امام_حسین_ع
شکر میباید خدای قادرِ وهاب را
موهبت فرمود بر ما بندگان، ارباب را
رحمتِ گسترده اَش را قبلِ خلقت آفرید
مرحمت فرمود در ظلمت رخِ مهتاب را
از همان روز ازل با باده ی آبِ حیات
ریخت بر لبهای عطشان جرعه جرعه آب را
"شیءِ مذکوری نبودیم و به ذره پروری
خاکِ "اِبنِ بوتراب" آمد مدد احباب را
با اضافاتِ گِلِ ارباب مستغنی شدیم...
از همه عالم بجز شمسِ جمالی ناب را
روی ارباب آمد و یک جلوه بر احباب کرد
خالقِ ارباب ما را بنده ی ارباب کرد
اولین عاشق به رخسارش، خودِ الله بود
دومین دلباخته بر او ، رسول الله بود
بعدِ زهرا و علی عاشق ترین دلهای پاک
بر حسینش، قلب های دَه ولی الله بود
از همان اول فِدا بهرِ خدای خویش شد
بسکه مشتاقِ تمنای لقاءالله بود
عاشق و معشوق میگشتند گِردِ یکدِگر
عالَمِ ذر پرده ای از اَمرِ سِرالله بود
ساقیِ جامِ بلا چون باده گَردانی نمود
ذاکرِ "قالوا بلا" هر بار ثارالله بود
باده را نوشید اما تشنه تر شد در بلا
از همانجا دید خود را در زمین کربلا
از هماندم دید حلقش خونفشانی میکند
غلظتِ این باده مَستش جاودانی میکند
از همین حالا برای دیدنِ وجهِ خدا
جانِ شیرینش هوای جانفشانی میکند
سر ز پا نشناسد و محوِ جمال کردگار
سر به روی پیکر او سرگِرانی میکند
عضو عضوِ پیکرش میگفت: "عجل یا سیوف"
جسم و جانم نیزه ها را میزبانی میکند
میرود بالای نِی رَاسم به عشقِ هو، ولی
دینِ حق را تا ابد این سر جهانی میکند
تا فرازِ نیزه شد آوازِ سلطانی بلند
شد ز جانش نعره ی سبحانَ سبحانی بلند
عبدِ بی پروای حق، حق را در آن احوال خواند
سوره ی توحید را سرمست تا گودال خواند
دید خود را زیرِ دست و پای مردم روی خاک
باز اما حضرت حق را در آن پامال خواند
خویش را با خاک یکسان دید پورِ بوتراب
باز مولایش علی را با همان منوال خواند
یاعلی میگفت در پهنای صحرای الست
نامِ زهرا را به صحرای عطش بی حال خواند
چون قبولِ درگهِ حق شد تمامِ لشگرش
نامِ هفتاد و دو تن را یک به یک خوشحال خواند
نامِ ما را هم میانِ کشتگانش ثبت کرد
نسل اندر نسل ما را عاشقانش ثبت کرد
جرعه جرعه باده "قالوا بلا" اعجاز کرد
راه را حتی برای اهل بیتش باز کرد
از همان اول بلا را دستِ جمعی خواستند
از همان اول مسیر عشق را آغاز کرد
هم شهادت را برای خود از اول برگزید
هم اسارت را برای خواهرش ابراز کرد
شد برادر مو پریشان بر فرازِ نیزه ها
خواهر اما مو پریشان، غصه اَش سر باز کرد
"از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"
با پیامِ خونِ او در قتلگه اعجاز کرد
دست زیرِ جسمِ صد چاکِ برادر برد و بعد
شاکرانه با خدای خویش اینسان راز کرد
گفت: یارب میکِشم بارِ امامت را بدوش
تا چهل منزل کِشَم بار اسارت را بدوش
#ولادت_با_سعادت_امام_حسین_ع
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_ع
عبد خدا، تجسم انوار صالحین
نور مبین، تجلی مولیَ الموحدین
حبل متین، تبلور مجموع مرسلین
اهل یقین، تداومِ اخلاصِ مخلَصین
عباس، عبد صالحِ درگاه سرمدی
دیده گشود از نفحات محمدی
انسانِ کاملی که نظر کرده ی خداست
از جان گذشته ای که همه جانِ مرتضاست
ایثارگرترین گلِ گلزار مصطفاست
یعنی اَخُ المُواسیِ سالارِ کربلاست
پروردگارِ عشق و وفا و ادب رسید
ماهِ حرم، امیرِ عجم تا عرب رسید
فخر بشر ، معلمِ توحید عالمین
جان جهان، به حیدر کرار نور عین
پشت و پناه اهل حرم، عشق زینبین
صاحب لوای لشگر و دلداه ی حسین
مانندِ کعبه، گِردِ وجودش طوافها
حتی به طوفِ اوست تمامِ مَطافها
صفین صحنه ای ز بُروز شجاعتش
از مجتباست آینه، طبعِ مِناعتش
وز سَرورش حسین، هزاران اطاعتش
اینها همه نشانه ی ایمان و طاعتش
ایمانِ محض، محضِ ابوفاضل است و بس
تقوای ناب، فیضِ ابوفاضل است و بس
رویش میان آینه ها دیدنی تر است
بویش ز عطرِ عاطفه بوئیدنی تر است
کامش ز جام زمزم،، نوشیدنی تر است
دستش به دستِ فاطمه بوسیدنی تر است
بر دستهای او چو علی بوسه میزند
ام البنین به گریه ی او گریه میکند
دستش بناست در رهِ جانان جدا شود
فرقش بناست از رهِ کینه دوتا شود
چشمش بناست طعمه ی تیر جفا شود
جسمش بناست غارتِ قوم دغا شود
این قامتِ رشید که سروِ صنوبر است
سردارِ کربلا و علمدار لشگر است
این قامت رشید اگر غرق خون شود
بی دست، ناگهان به زمین سرنگون شود
مشکش اگر به تیر بلا واژگون شود
شرمش ز کامِ کودکِ عطشان فزون شود
وقتی بدونِ مشک، شود نقشِ بر زمین
شرم از رباب میکُشد او را، نه تیرِ کین
جسمی که دست بر بدنش نیست، بی گمان
با صورت آمده به زمین، بینِ دشمنان
حق داشت رهبرش که بگوید ز عمقِ جان
اکنون شکسته شد کمرم ای مرا امان
از جسمت ای شهید، بجز قطعه ای نماند
زان قامت رشید، بجز قطعه ای نماند
ای وای اگر خبر برسد او ز پا نشست
ای وای اگر خبر برسد حرمتی شکست
ای وای اگر خبر برسد خیمه ها گسست
ای وای اگر خبر برسد وقت غارت است
کم گوی، شرحِ شرمِ غمِ بی قرینه را
ای وای اگر ز نیزه ببیند سکینه را
باور کن ای عمو که حرم خار میشود
زینب اسیر کوچه و بازار میشود
چشمانِ هیز قاتل اَبرار میشود
لفظِ کنیز بر لب اغیار میشود
ما را بسوی شام خراب آورَد یزید
ما را میان بزم شراب آورَد یزید
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_ع
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_ع
به دشت،، شبنمِ فصلِ بهار بنشسته
به باغ،، چلچله بر شاخسار بنشسته
بهشتِ سبزِ ولایت، بغل بغل گل داد
سبد سبد گلِ زهرا به بار بنشسته
اگر به چشمِ دل اینک نظر کنی بر خویش
میانِ سینه ببینی نگار بنشسته
خدا خود آفریده، ولی با نگاهِ وحدانی
به دیدنِ ثمری خوش عذار بنشسته
خدا به نسلِ حسینش چه کوثری بخشید
به آسمانِ امامت قرار بنشسته
همانکه آرزوی صد علی به قلبش داشت
به یک علی، نفَسِ صد علی خدا بِنِگاشت
علی علی علی بن الحسین پیدا شد
فلک ز خنده ی ارباب مست و شیدا شد
ز نسلِ حیدریون سبطِ بوتراب آمد
شهی که سیدِ سجادِ آلِ زهرا شد
ببین ز خلقتِ "دوم علی" صدوده بار
حدیثِ صد علی و ده حسین معنا شد
ز قصرِ باغِ بهشت آمد آن امامی که...
به نورِ مقدمِ او شاد، قلب طاها شد
برای کرب و بلا هم پیمبری آمد
جهان ز دیدنِ سجاد، چشمِ بینا شد
همینکه صحبتِ نسلِ حسین شد ابراز
طلوعِ سلسله ی نُه امام شد آغاز
رسید مَخزنُ الاسرارِ کربلا سجاد
امامِ مفترضُ الطاعه ی ولا سجاد
به دشتِ کرب و بلا در سکوتِ محض اما
به شام و کوفه چه غوغا کند بپا سجاد
به تیغِ اشکِ سحر، آنچنان قیامی کرد
که ریخت کاخِ ستم را به یک دعا سجاد
هرآنچه نقشه، یزیدِ پلید در سر داشت
خطابه اَش همه را ساخت برمَلا سجاد
پیامِ خونِ خدا شد ز منطقش جاوید
برای قافله سرمایه ی خدا سجاد
اگرچه خطبه ی حضرت بدونِ منبر بود
ولی شبیهِ سخنرانیِ پیمبر بود
خدا به خلقتِ هستی شرابِ مستی داد
تمامِ غمزدگان را خطاب مستی داد
شکسته بود اگرچه تمامِ آینه ها
دوباره آینه ها را عتابِ مستی داد
امامِ زمزمه ها،، پر خروش و پر فریاد
به حکم " کُن فَیَکون" انقلابِ مستی داد
میانِ مستیِ دشمن، "اَنابنُ حیدر" گفت
به صوتِ فاطمیِ خود، جوابِ مستی داد
علیِ کرب و بلا، هم امام، هم نبی است
به یک خروش، جوابِ سرابِ مستی داد
همان امام که اینگونه میکند جلوت
امان ز غصه، چو میرفت گوشه ی خلوت
تمامِ حادثه ها را به اشکِ خونین دید
تمام واقعه ها را به قلبِ غمگین دید
ز کنجِ خیمه نگاهش به قتلگاه افتاد
امامِ خویش به مقتل، فتاده از زین دید
به حصرِ شعله ی آتش عجیب مضطر بود
که بر خیامِ حریمش هجومِ ننگین دید
بخاک، پیکرِ هفتاد و دو شهیدِ غریب
بدونِ غسل و کفن، هم بدونِ تدفین دید
رگِ بریده ی بابای خویش را بوسید
اگرچه در تَهِ گودال، داغِ سنگین دید
علی چو عمه ی مظلومه شکرِ حق میکرد
که درد و داغ و بلا را به چشمِ حق بین دید
به ناقه، گریه ی هشتاد و چار بانو را
به نیزه ها، سرِ هجده شهید، رنگین دید
سرِ بریده ی آن کشته از قفا را نیز...
به طشت و نیزه و دِیر و درخت و خورجین دید
ولی تمامِ مصیبات یکطرف، ای وای...
از آن زمان که به ناموسِ خویش، توهین دید
عزیزِ فاطمه را خارجی لقب دادند
هزار تهمت و توهین به آل یاسین دید
میانِ بزمِ شراب، عصمتش بدونِ نقاب
به دستِ بسته و سرها فتاده پایین دید
به بند و سلسله، در جشنِ عده ای اوباش
تمامِ اهلِ حرم را به آه و نفرین دید
چو لفظِ زشتِ کنیزی به خواهرش دادند
ز آهِ زینب کبری، هلاکِ بی دین دید
به لب دعای فرج را که زمزمه میکرد
صدای ناله ی عمه، به ذکرِ آمین دید
بیا امامِ زمانه که عمه منتظر است
دل امامِ اسیران ز غصه منکسر است
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_ع
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_علی_اکبر_ع
آمد آئینه ی ولا اکبر
تشنه ی باده ی بلا اکبر
سِرالاسرار کربلا اکبر
آنکه ما را دهد صلا اکبر
مِیِ قالوابلاست در دستش
همه ی کربلاست سرمستش
جانم از گرمیِ قدمهایش
آتشِ عشق، در سراپایش
دیده اَش، محوِ روی بابایش
چه خدائیست آرزوهایش
آمده بر حسین بنده شود
تا "اَنا مِن حسین" زنده شود
سیرتش ذاتِ سرمدی دارد
صورتش وجهِ احمدی دارد
چه تجلای بی حدی دارد
وَه جمالی محمدی دارد
کیست این ماه، شِبهِ پیغمبر
شاهِ شَهزادگان، علی اکبر
نیست در خلقتِ بنی آدم
اینچنین بی مثال در عالم
خَلقاً و خُلقاً است چون خاتم
منطقاً هم پیمبرِ اعظم
آمده محورِ همه حسنات
یاورِ ناخدای فُلکِ نجات
قبله گاهِ صفاتِ حق، اکبر
مست و ممسوسِ ذاتِ حق، اکبر
سَرورِ کائناتِ حق، اکبر
آشنا در کُراتِ حق، اکبر
میپرستند عاشقان او را
می شناسند دشمنان او را
یکی از عاشقان او عباس
دشمنِ دشمنان او عباس
کشته ی روح و جان او عباس
مستِ صوتِ اذان او عباس
او که خود مردِ بخشش و بذل است
همدل و همدمِ اباالفضل است
از حسین ارث برده طاعت را
از حسن خصلتِ شجاعت را
از علی شیوه ی مناعت را
از نبی سیره ی اطاعت را
شوکتش مثل مادرش زهراست
عصمتش همچو زینب کبراست
اوست سرمایه ی رسول الله
تیغدارِ علی ولی الله
ذوالفقارِ سپاهِ ثارالله
صفدرِ جبهه های جندالله
چون کند جلوه، رزمِ صفدری اَش
سر بریزد ز تیغِ حیدری اَش
روز! رزمش چو حیدر کرار
میشکافد سپاهی از کفار
خیزد از نعلِ اسب او چو غبار
گم شود لشگری در آن پیکار
نه هراسی ز دشمنان دارد
نه حریفی ز یل یلان دارد
آه از آن دم که در میانه ی جنگ
دشمنِ وی زند به او نیرنگ
بی هوا دوره اَش کند به خدنگ
لشگری بر سرش ببارد سنگ
ذهنِ ما غصه دارِ خاطره هاست
خاطراتی پر از محاصره هاست
کارِ کوفی، همیشه بیدردیست
جمعِ این قوم، جمعِ وِلگردیست
قتلِ مظلوم، عینِ نامردیست
لحظه ها لحظه های همدردیست
اِرباً اِربا شنیده ای یا نه؟
اشکِ بابا شنیده ای یا نه؟
بر زمین، چون علی بسر افتاد
پدری در برِ پسر افتاد
نه به زانو که از کمر افتاد
لکّه ای بر روی جگر افتاد
ای امان از غریبیِ عصمت
یک نفر، شد چگونه صد قسمت؟
هر طرف جستجوی اکبر بود
پایکوبان تمام لشگر بود
چه کسی بر امام یاور بود؟
بخدا دستِ گرمِ خواهر بود
گفت جانِ اخا در این غم و درد
سَرورم! سوی خیمه ها برگرد
#ولادت_با_سعادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@hajmahmoodzholideh
#میلاد_بقیه_الله_عج
همراه با تصویری از آیه 35 سوره نور
ما را که ذکر خالصِ الله اکبر است
در جانمان خداست که از هرچه برتر است
او آفرید نعمتِ قرآن و وحی را
آن باده ای که با مِی عترت مقدّر است
ما را به ریسمان ولایت قوام داد
اثبات کرد اینکه خدا بنده پرور است
آن خالقی که معجزه ی عشق آفرید
مادر به آفرینشِ انوارِ اطهر است
عالَم طُفیل چارده اِشراق ، بیش نیست
اینها مثالِ نوریِ قرآنِ داور است
وقتی سخن ز اَشرَقَتِ الأرض می شود
نوری رسد که درکِ معارف مُیَسّر است
باید شناخت نور سماوات و ارض را
خلقت حقیقتی ز تجلّیِ کوثر است
عالم اگر نشسته سرِ سفره ی ولا
در سایه سارِ چادر عصمت تَوانگر است
پس میزبانیِ همه خلقت بدست اوست؟
آری ، چرا که اهل کِسا را چو محور است
اللهُ نور _ نور سماوات وارض کیست؟
تنها درختِ نور که زهرای اطهر است
پس میوه های آن شجر طیّبه چه هست؟
آن سیزده جمال که یک یک مصوّر است
آیاتِ نور را اگر از نو کنی مرور
دانی ((چراغ روشن)) قرآن پیمبر است
قرآن بخوان اگر به علی باشَدَت نیاز
((مصباح)) در بیان خدا نور حیدر است
مقصود از ((زُجاجه)) حسین و حسن بدان
آن سبط اصغر است و این سبط اکبر است
باید شناخت ((کوکب دُرّیِّ)) وحی را
این گفته هم به زینتِ عُبّاد زیور است
پنجم امام ، هست ((درخت مبارکه))
((زیتونه)) نام صادقِ آل مطهّر است
((لا شرقیه)) به معنی موسای طور عشق
((لا غربیه)) رضاست که خورشید خاور است
آن آیتی که خوانده شده ((زَیتُها یُضئ))
تأویل آن جواد الائمه مقدّر است
آن آیتی که هیچ در او ((مَسِّ نار )) نیست
آن چارمین علیست که هادی و رهبر است
تفسیرِ نابِ ((نورٌ علی نور)) را بخوان
هر مدّعی به غیر ابا المهدی اَبتر است
پس آیتی که هست از او ((نورِ مَن یَشاء))
مهدی امامِ قائمِ آل پیمبر است
نور هدایت است به رخسارِ این امام
با او جهان مُجاب ز خورشیدِ اَنور است
آبِ حیات زیر قدمهای حضرتش
اهل ممات زنده از آن نَفسِ اطهر است
سرتاسرِ کتاب خدا صحبت ظهور
در جمع اهل بیت فقط او مظفّر است
دیری است با امام زمان عهد بسته ایم
روز ظهور روز وفای مکرّر است
اَمَّن یجیب بر لبِ ما نقش بسته ، چون
مهدی مُجیبِ حاجتِ هر شخص مضطر است
وقت دلِ مبارکِ او صیحه ای کِشد
آنروز روز گفتنِ الله اکبر است
گوید بقیّه اللَّهم و خیر مومنین
وز هر کسی برای شما خیر بهتر است
غالب شوم به جمله ی ادیانِ روزگار
روزیکه قلبها ز نگاهم مُسَخّر است
من مهدی ام ستاره ی پنهان آسمان
وان صبحِ صادقم که جمالم منوّر است
من مهدی ام قرارِ دلِ یازده امام
رخسار من برای همه شادی آور است
من مهدی ام خزائنِ پنهان بدست ما
غیب الغیوب حافظ اسرار دیگر است
من مهدی ام مربّی دیرین انبیاء
علمم برای عالمیان فیض اکبر است
من مهدی ام مراد تمام ائمه ام
مهدی برای هر دل معصوم دلبر است
مستضعفین برای ظهورم دعا کنند
در هر کجا که مسجد و محراب و منبر است
آن دولتم که حُکم مُطاعم سراسری است
در دستِ ما تمامیِ دیوان و دفتر است
من دولت کریمه ی زهرای اطهرم
این دولت کریمه چو زهرا مطهّر است
رجعت کنند خیلِ شهیدان به یاری اَم
این رستخیز سایه ای از روز محشر است
عباس هم به یاریِ ما می کند شتاب
روشن شود چقدر عمویم دلاور است
من مهدی ام فراعنه را می کِشم به زیر
حق را بگیرم از کف هرچه ستمگر است
ظلم و فساد را ز جهان ریشه کَن کنم
آن حاکمم که در همه جا دادگستر است
هر کس حکومتی به جهان دست و پا کند
لیکن ز حاکمان روشِ ما فراتر است
تنها حکومتی که شود یاورِ ظهور
ایرانِ شیعی است که بر شیعه سَروَر است
می آیم و مُعانقه با شیعیان کنم
دیدار ما و نایب ما هم مقدّراست
هر کس که با ولیِّ زمان همدلی کند
دورانِ ما امیر و علمدار و افسر است
وان کس که با ولی زمان بَد دلی کند
در نزد ما منافق و شیطان و کافر است
گردن کِشی که تن به عدالت نمی دهد
روزی به زیر تیغ عدالت مکدّر است
می آیم و به لشگر دجّالها زنم
این امر از علائم حتمیِّ داور است
می آیم و به بیت خدا تکیه می دهم
کوفه برای آمدنم منتظر تر است
بر زادگاه مادر خود هم سَری زنم
ایران به خاک مقدم نرجس معطّر است
می آیم از مجاورِ کعبه به کربلا
لیکن مدینه مقصد اصلیِّ لشگر است
من مهدی ام که مادرم از پشت در بخواند
روز ظهور پاسخ فریاد آخر است
من مهدی ام که می کِشم از قبرها برون
هر دست را که ضارب سیلیِ مادر است
من انتقام ضرب غلاف مغیره ام
دستم به تیغ چون برود مثل شهپر است
صمصام منتقم منم ای خصم فاطمه
آنسان که ذوالفقار بدستانِ صفدر است
من پیچ و تاب کوچه ی غم را چشیده ام
هر روز هم برای من ، آن کوچه معبر است
من مهدی ام به عمّه ی سادات مقتدا
چشمم هنوز واله و حیران معجر است
من انتقامِ خونِ گلوی بریده ام
مَرهَم به حنجری که هنوزش به خنجر است
بیش از هزار سال گذشته ز کربلا
جدّم هنوز در دلِ گودال پر پر است
صبح و مساء به خونِ خدا گریه می کنم
خون خدا و خون دل من برابر است
#ولادت_با_سعادت_حضرت_رقیه_بنت_الحسین_ص
مینویسم بنام یا رزاق
تا بگویم کلامی از خلاق
خلقتی بس بزرگ و نورانی
در حریمِ عظیمِ انسانی
در حریمِ حرم، حریمِ حسین
مریمی دیگر از شمیم حسین
نفَسم حبس مانده در صدرم
چه بگویم ز لیلهُ القدرم
شعرِ مدحِ رقیه ممکن نیست
وصف و شرحِ رقیه ممکن نیست
چون ز ماهِ مدینه می گویم
از زبان سکینه می گویم:
باز گلزارِ وحی گلشن شد
بامدادان مدینه روشن شد
چه خبر از سحر شده تا صبح
کوثری داده حق به مولا صبح
مرحمت بر طلایه داران شد
حرم اینک ستاره باران شد
چقدَر این ستاره دیدنی است
بوسه از ماه پاره چیدنی است
کیست این اَخترِ مدینه مگر؟
آمده دختر مدینه مگر؟
آری آری ملیکه آمده است
همترازِ عقیله آمده است
تابشی شد ز دخترِ خورشید
نوری از نورِ فاطمه تابید
شاهزاده است از پدر مادر
هم ز نسلِ گذشته تا آخر
شهربانو نشانه آورده
نوبرِ نازدانه آورده
بِینِ حضار همهمه آمد
دختری شکل فاطمه آمد
گفت زینب: فدای تو عمه
از ازل آشنای تو عمه
گفت عباس: مستِ زهرایم
من ز عطرِ رقیه شیدایم
گفت اکبر: فدای این کوثر
بوسه گیرم ز پای این خواهر
گفت بابا: فدات بابایت
ای بنازم به دست و پاهایت
گفت تاجِ سرِ ابوالقاسم
آمد آزاده ی بنی هاشم
زینتِ زینبین آمده است
رازدارِ حسین آمده است
باشد این حق، فقط برای حسین
مهبطِ وحی شد سرای حسین
نام او چون سلامِ قرآن است
و کلامش کلامِ قرآن است
هر که را هست، گوشِ دل شنوا
بشنود سوزِ آیه اَش ز نوا:
آیه های خدایی اَم بنگر
خود ز قرآن بخوان "فَلا تَقهَر"
خوب بشنو پیام طاها را
سوره ی امتدادِ زهرا را
که وجودم ز بسکه بالائی است
روحِ پاکم ز نفسِ زهرائی است
گر چه بیش از سه سال، عمرم نیست
رشدِ روحانی اَم، چو دختِ نبی است
نور من، نورِ عصمت اللهی است
قدرتم، قدرتِ یداللهی است
دینِ حق را به جان کنم آباد
شام را از ستم کنم آزاد
باز پرچم زنم به بام علی
سکه ی شام را بنام علی
با مدد از علی، به علمِ لَدن
بَرکَنَم کاخِ ظلم را از بُن
نیمه شب چون ز قافله مانَم
پایِ زخمی، پُر آبله مانَم
پس ترحم به سیرتم باید
هم نوازش به صورتم باید
ای عدوی سخیفِ بد آئین!
رحم کن بر یتیم، زجرِ لعین!
یاس را بی گنه مکن نیلی
بر یتیمِ حرم مزن سیلی
با تشَر طفل را مکن توبیخ
موی دردانه را مَکِش از بیخ
در پِی اَت، هر قدم که می آیم
مو مَکِش، من خودم که می آیم
گیسویم را کِشان کِشان کَندی
چقدَر دل به کُشتنَم بندی!!!
مُردم از وحشتِ چنین اَخمت
خفه اَم کرد دستِ بی رحمت
#ولادت_با_سعادت_حضرت_رقیه_بنت_الحسین_ص
@hajmahmoodzholideh
14010123_42694_1281k.mp3
19.53M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان نظام.
🌙 @Khamenei_ir
هدایت شده از اشعار حاج محمود ژولیده
اشعار حاج محمود ژولیده رمضان 1401.pdf
252.7K
اشعار مناسبتهاي ماه مبارك رمضان
#بزرگداشت_روز_قدس
ای فلسطین، مقاومت تا قدس
نهضتت را مداومت تا قدس
روز قدسِ شریف، هر روز است
راه و رسمِ امام، پیروز است
در رهِ آرمان، بلا، غم نیست
وعده ی نصرتِ خدا حتمی است
آن ابر قدرتی که پوشالی است
نعره اش، مثلِ طبل، توخالی است
سایه ی شومِ صهیونیستِ سخیف
محو باید شود، ز قدسِ شریف
□ □ □
بارِ دیگر، در آخرین جمعه
پاسخِ مُشتِ آهنین، جمعه
بر سرِ دشمنانِ دین، فریاد
هست فریادِ مومنین، پهباد
میرود بُردِ موشکِ سِجّیل
تا جهانی بدونِ اسرائیل
گفت رهبر که فجر، نزدیکاست
رو به پایان، یهود و آمریکاست
با ستمگر، مذاکره، هرگز
بر سرِ دین، معامله، هرگز
سازشِ با ستمگران، ننگ است
آخرین راهبردمان، جنگ است
ظلم و کینه، درختِ بی برگ است
آخرِ بی عدالتی، مرگ است
□ □ □
عطرِ خونِ شهید می آید
بوی نظم جدید می آید
نکنیم از کیانمان تقصیر
خود کنیم از جهانمان تدبیر
غافلان را بهای سنگینی است
خواب غفلت، درنگِ نگینی است
این پیامِ امامِ آگاه است
انقلابی جدید در راه است
شد زمانِ زوالِ استکبار
پیش اینک، به سوی دولتِ یار
هر که دارد نظر به یاریِ او
بنگرد خشمِ ذوالفقاریِ او
بوی مرگِ بنی سعود آید
طعمِ نابودیِ یهود آید
آری ای مسلمین بپاخیزید
خون بپای درختِ دین ریزید
نگذارید، دست روی دست
که پس از غزّه نوبتِ قدس است
میرسد بر مجاهدان، نصرت
در پناهِ مقاومت، عزّت
میرسد روز گارِ صبحِ امید
از پسِ ابر، میدمد خورشید
میرسد صبحِ امتِ اسلام
روز تشکیلِ دولتِ اسلام
هان! ره آوردِ کربلا! ای قدس
میزند منجی اَت صَلا، ای قدس
غم مخور، انتفاضه ها بایست
مهدویَت مقابلِ کفر است
او میاید به قدس، میدانیم
پشتِ آقا نماز میخوانیم
از حرم تا حرم، رهَش پوئیم
محضرِ او سلام میگوئیم
السلام ای امامِ مظلومان
ای امیدِ قیامِ مظلومان
منتقم! اِنتقِم ز دشمنِ پَست
مادرت در مدینه منتظر است
بعدِ اتمامِ انتقامِ یهود
سر بریز از سپاهِ آل سعود
#بزرگداشت_روز_قدس
@hajmahmoodzholideh