eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از گُل یاس یاد باید کرد یاد کوثر زیاد باید کرد یاد کن اَختران مولا را روضۀ دختران زهرا را یاد اُخت الحسین یاد حسین مونس زینب ، امتداد حسین بانوی بانوان هر دو جهان ام کلثوم ، تاجدارِ جنان همه جا مثل سایه با زینب بر لبش صبح و شام یا زینب کیست این سایه ، شاخۀ طوبا اولین روضه خوان عاشورا یا حسینش همیشه بر لب بود اولین نوحه خوان زینب بود داشت بر لب میان اهل حرم درد دل با پیمبر اکرم ما که مهمان کربلا بودیم ما گرفتار هر بلا بودیم خون ز دلها چکید یا جداه جان به لبها رسید یا جداه ظلم و جورِ حرامیان دیدیم سنگ باران ز کوفیان دیدیم وای از کوفه و پذیرایی دخترانت همه تماشایی دید چشمان ما جنایت را معجر زخم آل عصمت را روز پَرده نشینی از ما رفت آبرویی ز آل طاها رفت ناقه ها بی جهاز و ما خسته دستهامان به ریسمان بسته بود چشمان مَردمان بر ما پوستها سوخته شد از گرما بهتر ای آشنا نبودی تو وسط اشقیا نبودی تو حَرمی را که هیچ مَحرم نیست غیر نامَحرمش مجسّم نیست بعد ظلم حرامیِ ملعون همه غارت زده همه محزون بود بی سایۀ برادرها گریه ها گریه های دخترها شاهد ظلم بی حساب شدیم وارد مجلس شراب شدیم لب و دندان ز چوب کینه شکست مادرا حرمت سکینه شکست نام او را چه زشت می بردند پیش زینب شراب می خوردند روز ما سخت روزگاری شد که حسینت به طشت قاری شد چشم تو در عزای او گرید تا قیامت برای او گرید دخترانت بلند می گِریند نوحه سر می دهند می گریند نام ما تا ابد به شام آید منتقم روز انتقام آید @hajmahmoodzholideh
جان ام کلثوم بر لبش رسیده عاقبت کنار زینبش رسیده یاحسین شده وردش زیر لب شده ذکرش یااخا حسین جان یااخا حسین جان در تمام عمرش بوده دل پریشان یاد قتلگاه و خیمه گاه یاران یاد گریه ی طفلان کام کودک عطشان العطش عموجان العطش عموجان همنوای سوز نوحه ی سکینه میرود ز دنیا با دل حزینه یاد عصر عاشورا میکند چنین آوا الوداع سکینه الوداع سکینه این شده نشانه وقت رفتن او جای تازیانه مانده بر تن او گرید از شب ویران گوید از دل نالان نازنین رقیه نازنین رقیه @hajmahmoodzholideh
اسرار علوم حَیِّ سرمد آمد آئینۀ جمع آل احمد آمد جبریل ز عرش این خبر آورده تبریک که دومین محمد آمد انوار دوعین است امام باقر سبط الحسنین است امام باقر فرزند حسن ز مادر، اما ز پدر دلبند حسین است امام باقر ما ذاکرِ باقریم و هو هو زده ایم در محضر علم و فضل زانو زده ایم تا فاطمه ما را ز کرَم رد نکند بر سبط حسین و حسنش رو زده ایم @hajmahmoodzholideh
می نویسم که هدایت شده ام باز مرهون عنایت شده ام می نویسم به دعای سجاد مادح نور امامت شده ام می نویسم که در اطراف حسین کاتب بیتِ ولایت شده ام وحی آمد که ز فاطر بنویس وصفی از حضرت باقر بنویس وصف کن آن مه لا یوصَف را آن ز مخلوقِ خدا اَشرف را بنگار اینکه نگاری از دور می رسد لشگر صف در صف را با سطورِ کلماتی زیبا مدح کن کعبۀ صد یوسف را او که از نسلِ پیمبر، نبوی است وانکه از دودۀ حیدر، علوی است می سزد شام و سحر یاد از او می تَراود نفَسِ باد از او چون برَد دستِ تَولّا بالا عالَمی می شود امداد از او ماه از او، مهر از او، عرش از او خِلقتِ عالمِ ایجاد از او کهکشان هدیه ای از چشمانش طینت شیعه گِلِ دستانش رحمت واسعه لطف قدمش دانش و زهد نشان عَلمش ز سجایای پیمبر کم نیست خلق و خوی و نفَسِ محترمش خود فریضه است برای همگان مجد و تکریمِ حریمِ حرمش کیست او زادۀ سجاد و حسین ثمر زینتِ عباد و حسین گوهر ناب همه رفتارش دُر نایاب همه گفتارش برترین الگوی رفتاری را می توان یافت ز هر کردارش سفرۀ جود و کرم، سفرۀ اوست فوق ایثار ببین ایثارش مظهر نیکی و احسان و وفاست صدف جان، دُر دریای صفاست او که خود جلوه ای از اسرار است صاحب سِرّ همه ابرار است شیوۀ زندگی اش زهرایی مظهر بندگیِ دادار است دوستدار همۀ مظلومان دشمن ظالم و استکبار است در ره یاری اسلام شتافت علم را در همه ابعاد شکافت که کند وصف، عباداتش را نتوان شرح، مناجاتش را از ولادت به لبش ذکر خدای تا خدا داد ملاقاتش را هر سحر دست دعایش بالاست بنگر سفرۀ حاجاتش را ناله چون بر در سبحان ببرد حاجت خیل محبان ببرد تا که هم صحبت سائل بشود همنشینش سخن دل بشود هر سرایی که قدم بگذارد نور وحی است که نازل بشود اِن یَکادِ نظرش چون برسد سِحرِ ساحر همه باطل بشود وَه عجب نور دو عینی دارد نفسِ گرم حسینی دارد کعبه دنبال وصالش الحق قبلۀ کعبه جمالش الحق چهره اش جلوۀ رستاخیز است مصطفائیست خصالش الحق به طواف حرمش هر کس رفت کرد تکریم به آلش الحق کیست باقر، عَلمِ آل الله یادگار حرم ثارالله هر که از کرب و بلا یاد کند بی گمان باقرش امداد کند ای خوش آن بنده که شد عبد حسین وای از آن بنده که آزاد کند هر که از جدِّ غریبش گوید دلِ او را به صِله شاد کند او همه درد و بلا را دیده مقتلِ کرب و بلا را دیده او ز گودال گذرها کرده بر تنِ پاره نظرها کرده دست در دستِ سه ساله عمه گذر از خوف و خطرها کرده تنِ بی رأسِ پدرها دیده گریه بر داغ پسرها کرده دیده او عمۀ بی معجر را دیده بر نیزه،، هجده سر را کوفه و خندۀ شامی دیده دیدۀ هیزِ حرامی دیده بر سر و صورت طفلان یتیم سیلیِ دستِ نظامی دیده غارتِ آبروی آل علی غارتِ خیمه تمامی دیده غم زندان و خرابه ای وای بارشِ چشم ربابه ای وای @hajmahmoodzholideh
دهمین اختر امامت و دین بیست سال از مدینه دور افتاد گاه گاهی فقط دل شیعه بهر تبعید او به شور افتاد با وجودی که شیعه چندین بار تجربه کرد درد غیبت را باز امت بخود نیامد و باز برگزید انتخابِ راحت را خَبط کردند انقلابی ها غفلتِ بی حساب حاکم شد بیست سال از امام خود ماندند غیبتِ آفتاب لازم شد پس امامان یکی ‌پس از دگری در محاقِ حصار جاماندند یوسفان را به چاه افکندند در گِل انتظار واماندند یوسف فاطمه امام دهم در تَهِ چاهِ بی وفایی ها در غم هجر شیعیانِ خودش شِکوه ها داشت از جدایی ها دستِ تقدیر نَه که دستِ ستم باز دستانِ یک علی را بست این علیِ چهارمِ زهراست که عدو دست این ولی را بست قسمتِ این امام، در دوران تهمت و شدّت و سعایت شد مثل دوران غربت مولا در نهان، پرچم هدایت شد آن امام هُمام، آن مظلوم اعتنایی نداشت بر دنیا شیعیانش به زندگی مشغول و خودش بود گوشه ای تنها سقفِ او آسمان زندان و حُجره ای گرم غیر ممکن بود زیر پایش به خانۀ تبعید یک حصیری که زیر آن شِن بود جای پوشیدن لباس فخر کهنه پیراهن عادت اینهاست جامۀ سادۀ تنش انگار یادگار شهید کرب و بلاست دستِ خیرش همیشه ریزش داشت همّ و غمّش هَماره مَردم بود برکاتش مُدام با اُمت گرچه از چشم اُمتش گُم بود از خدا خواست در تمامیِ عمر سبکی از زندگیِ زهرایی زندگی کرد سادۀ ساده که کند بندگیِ زهرایی او در این غربتش چِها که ندید نینوا را به عاشقان بستند روزِ تخریب کربلا که رسید قلب سلطان عشق را خَستند گاه او را شکنجه می دادند گاه بزم شراب می بردند گاه با ناسزا و تحقیرش با عِتاب و خطاب می بردند گرچه دیدی جفا به بزم شراب سرت اما ندید طشت طلا هیچکس همچو عمه ات زینب در اسیری ندید درد و بلا تو ندیدی به مجلس اشرار زن و بچه به ریسمان بسته تو ندیدی میان بزم شراب چشم شامی به دختران بسته شعر خواندی و هدیه ات دادند لب و دندان تو که چوب نخورد و به دست یزیدِ دورانت خیزران بر لبت چه خوب نخورد @hajmahmoodzholideh
🔸﷽🔸 🔻هیئت غريب مدينه🔻 دوشنبه ٢٠ اسفند ماه ٩٧ از ساعت ١٩ ايام شهادت امام هادي(ع) با آموزش روانخوانی قرآن کریم ميدان فلسطين ، تقاطع بزرگمهر حسینیه موج الحسن(ع) @hajmahmoodzholideh
روز و شب ذکر ربَّنا زیباست چقدَر در سحر خدا زیباست دیده زیبا شناس اگر باشد شب معراج مصطفی زیباست از تولّا چه نعمتی برتر چقدر حب مرتضی زیباست حرف ریحانة النبی که شود سخن از ٱسوةُ النسا زیباست از ازل فکر و ذکر ما حسن است تا ابد وصف مجتبی زیباست هر که خیمه نشین شود، داند خیمۀ شاه کربلا زیباست نه فقط ذکر پنج تن خوبست صحبت از هر امامِ ما زیباست به جوادالائمه که برسیم خنده های امام رضا زیباست به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد هر دلی را خدا دهد برکت محض ابن الرضا دهد برکت از جوادالائمه حتی بر هَل أتا هم خدا دهد برکت نه فقط بهر عالم و آدم بهر آل عبا دهد برکت با قدمهای پر ز نور اوست که خدا بر رضا دهد برکت روز تکمیل دین غدیر، اما با جواد این عطا دهد برکت اهل جودِ جواد اینگونه است کند انفاق تا دهد برکت ما و عادت به آیۀ تطهیر آیۀ إنَّما دهد برکت از جوادالائمه حاجت خواه او به دنیای ما دهد برکت به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد صورتش وجهِ داوری دارد جلوه های پیمبری دارد گر تجلی کند، دو صد یوسف سرِ بازار، مشتری دارد در میان ائمه، ذکر جواد بخدا حال دیگری دارد سرِ سجاده، وقت راز و نیاز تا دم صبح دلبری دارد او مددکار هر ٱلوالعزم است به رسولان چه سروری دارد در زمان مناظره با خصم به زبان، تیغ حیدری دارد چون کند احتجاج در دینش منطق گرم کوثری دارد هر چه گویم به وصف و قدر او مدح او باز برتری دارد به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد دل بابا برای او بیتاب دل مادر از این پسر شد آب یکی یکدانۀ رضاست جواد آمده از صدف دُرِ نایاب نسل او نسل حضرت زهرا کوثر دیگرِ ٱلوالباب حیدر دیگر است بر منبر حسن دیگر است در محراب از جمالش بر آمده خورشید وز نگاهش در آمده مهتاب او علی اکبر امام رضاست نور چشمان حضرت ارباب گر طریق جواد میجویی بنشین در مسیر طفل رباب نامش از جود حق گرفته شده کامش از کربلا چشیده تراب به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد کام او از عسل گواراتر نفَسش از همه مسیحاتر به یقین از تمام عالمیان گُهر پاک اوست والاتر مَقدمش رفع فتنۀ دوران دشمنش از همیشه رسواتر سائل او نگفته بهره برَد کیست از این امام آقاتر دمبدم یاد مادرش زهراست چشم او روز و شب چو دریا تر جگرِ او ز زهرِ همسر آب غربتش از حسن معماتر وقت جان دادنش به حجرۀ خود از امامِ رئوف تنهاتر هر چه گوئیم از غم و دردش غصۀ اوست باز بالاتر به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد @hajmahmoodzholideh
🔸﷽🔸 🔻هيئت محبان المرتضي(ع)-جلسه هفتگي🔻 🔹یکشنبه ٢٦ اسفند ماه ٩٧ از ساعت ٢٠ 🔹شام ولادت جواد الائمه (عليه السلام ) 🚩 خيابان پيروزي ، خيابان پرستار،كوچه شهيد نادر اسد ، پلاك ٧٦ 🚩 منزل جانباز حاج عبدالله مستعلي پور ☑️ @hajhoseinsazvar
🔸﷽🔸 🔻هیئت غريب مدينه🔻 دوشنبه ٢٧ اسفند ماه ٩٧ از ساعت ١٩:٣٠ ايام ولادت جوادالائمه(ع) و حضرت علي(ع) با آموزش روانخوانی قرآن کریم ميدان فلسطين ، تقاطع بزرگمهر حسینیه موج الحسن(ع) @hajmahmoodzholideh
در رجب دلها منور میشوند دیده ها مبهوتِ داور میشوند در رجب درهای رحمت وا شود ابرِ رحمتها مکرّر میشوند باز عشقِ بندگی گل می کند رهروان در حال دیگر میشوند نخلهای خشک سر وا میکنند غنچه ها سرو صنوبر میشوند عده ای با حال توبه از گناه معتکف در کوی دلبر میشوند میکند ارباب بر ما افتخار باز نوکرها پیمبر میشوند خاکِ پا هم کیمیا گردد گهی چون غلامانی که قنبر میشوند در شب میلاد مولود حرم رزق و روزیها مقدر میشوند مجتبایی ها ، حسینی ها ، همه مرتضایی ها مقرر میشوند میشود ذکر علی وِردِ همه عاشقان همراز کوثر میشوند در ره شاه ولایت مؤمنان با پیمبر ها برادر میشوند با قدمهای امیر مؤمنان عالم و آدم مسخر میشوند با شکاف کعبه با یک یا علی اهل عالم مست حیدر میشوند دوستان مرتضی خندان ، ولی دشمنان او مکدّر میشوند لشگر سفیانیان بر هم خورَد مشرکان بی تاب و مضطر میشوند لرزه افتد بر دل قوم یهود بیقرار از فتح خیبر میشوند شیعیانِ خالص آل علی همچنان عمارِ لشگر میشوند دست نامردی به دشمن کِی دهند دوستان ، یارانِ رهبر میشوند در صف دشمن ستیزِ جنگ نرم نوجوانان مثل افسر میشوند چونکه ساداتِ خراسانی رسد مهدوی ها همصداتر میشوند در مسیر عاشقیِ مرتضی چه شهیدانی که پر پر میشوند عده ای دارند در شام و عراق در ره محبوب بی سر میشوند زینبی ها ، آخرِ ماه رجب شاهدِ غوغای محشر میشوند در مسیر کربلا عباسها همرکاب راه خواهر میشوند روز عاشورا در آن میدانِ عشق جمله اصغرها که اکبر میشوند وای از وقت عبور از قتلگاه حمله وَر بر چند دختر میشوند کوفیان و شامیان با سنگِ کین معترض بر هیجده سر میشوند @hajmahmoodzholideh
ای درد و بلای تو بجانم جان میدهم و ترا بخوانم باز آی حسین من کجایی پایان بدهی بر این جدایی یادم نرود چها کشیدی در بارشِ نیزه ها چه دیدی تا حرمت تو شکست دشمن بر سینۀ تو نشست دشمن آندم که مرا صدا زدی تو دیدم که چه دست و پا زدی تو وقتی که سرت برید قاتل فریاد سرم کشید قاتل طفلان تو در نظاره بودند اعضای توپاره پاره بودند دیدم که به پیکرت چها رفت دیدم که سرت به نیزه ها رفت هم نعشِ تو، غرق نور دیدم هم زیر سُمِ ستور دیدم سرها که به نیزه رفت بالا پس شعله ز خیمه رفت بالا در شعله امام خود که دیدم من مرگ بجان خود خریدم تا حرفِ فرار را شنیدند یک یک همه کودکان دویدند هر که بسویی ز بیم میرفت معجر ز سر یتیم میرفت دشمن که دریده بود و خندان غارت به حرم نمود آسان دیدی چه گذشت بر حریمت کردیم ز مقتلت عزیمت یک باغِ بخون نشسته دیدیم بس نیزۀ سر شکسته دیدیم دیدیم ترا که سر نداری افتادی و بال و پر نداری دختر چو نمود با پدر راز شد حملۀ تازیانه آغاز در هجمۀ بی هوای عدوان بودم سپر بلای طفلان پیشِ همه حرمتم شکستند دستان مرا طناب بستند بردند مرا به سربزیری همراه حرامیان اسیری ما را به سرود و ساز بردند بر ناقۀ بی جهاز بردند از کرب و بلا غم و بلا بود تا کوفه و شام، ابتلا بود در کوفه شدیم ما به زندان در شام شدیم کنج ویران داغ تو ز عمر، سیرمان کرد غمهای رقیه پیرمان کرد حالا منم و قد خمیده مرگِ منِ دل غمین رسیده باز آی که تشنۀ وصالم رحمی، مددی أخا به حالم بازآ که دهَم به بی قراری پیراهن کهنه یادگاری @hajmahmoodzholideh