هر وقت دیدی اعصابت خرابه یه دهن آواز بخون
معمولا تو آگهیهای استخدام میزنن کارگر ساده یا جوان فعال.💬
یک آگهی دیدم زده بود
«به یک جوان ساده نیازمندیم».
#طنز
@hal_khosh
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣شعر خوانی حاج مهدی رسولی در نماز #عید_فطر تهران
گرانی گرانی گرانی شنیدیم هرروز از هر زبانی دوایش،چه باشد بگویم بدانی ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مناظره جالب با یک دختر بدحجاب
خدایا یک شوهر کچل و لنگ نصیبش بفرما.....
😄کمی تا قسمتی #طنز
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢نشانی ما در ویراستی. 🔻
https://virasty.com/Almaszfrhe/1677579472183515787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆چالش ها وشوخی هایی که منجر به مرگ می شود‼️😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺انیمیشن طنز
🔹 + آقای مسئول، شما در خصوص نام سال «مهار تورم، رشد تولید» چه کارهایی انجام دادین؟
🟢#داستان
🔸هر چهارتای تان را به خدا می سپارم
✍️صدیقه حکمت(همسر شهید عباس بابایی)می گوید:
«3 ماه قبل از شهادت عباس بود که یک روز داخل ماشین نشسته بودم و می رفتیم.
یک لحظه به من احساس عجیبی دست داد و یک جورهایی از این که در خانواده ما کسی تا به حال شهید نشده است، احساس شرمندگی کردم و بلافاصله این احساس را برای عباس به زبان آوردم و گفتم: «عباس چرا من، مثل سایر خانواده ها در شهادت ها سهیم و شریک نباشم؟»
عباس که گوش هایش را تیز کرده بود، گفت: «خب ادامه بده؛ بقیه اش را بگو و این که دیگر چه احساسی داری!» و این در حالی بود که من اصلا متوجه نبودم که چه می گویم.
🔸عباس یک لحظه فرمان را رها کرد و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که می خندید، گفت: «خدای! شکر. سپاسگزارم که چنین حالتی را در قلب همسرم انداختی.»
عباس که دعا کرد، قلبم ریخت و پیش خود گفتم: «خدایا! من چی گفتم و چرا این حرف را زدم؟!» اما دیگر کار از کار گذشته بود و یک لحظه احساس کردم عباس را از دست داده ام.
عباس هم رو به من کرد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگر احساس می کنم که تو مرد شده ای و از این لحظه، فرزندانم را به تو می سپارم و هر چهارتای تا را به خدا!»
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
🔸خدا رو چ دیدی شاید شد...
دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد».
یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود.
گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم.
آخه عشق سینما بود.
سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود.
سی دی ۹ تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود.
معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت...
« خدا رو چه دیدی شاید شد ».
وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره.
امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت.
👈فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟!
«خدا رو چه دیدی شاید شد»
🌸🌸🍃
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣تقدیم به مجردان عزیز کانال
🔹شعر خوانی در محضر رهبرمعظم انقلاب
#طنز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موتور نگو کامیون بگو🤷♂️😮 😅😁
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak