همین که نام تو بر رویِ لب شود پیدا
ز شوقْ در همه اعضا طرب شود پیدا
.
صدای نعره مستانه ام رسد تا عرش
اگر که بوسه برآن کُنجِ لب شود پیدا
.
دلیلِ خلقت لیل و نهار خنده توست
به یک تبسّمِ تو صد سبب شود پیدا
.
به غیر رویِ تو در بین شام گیسویت
ندیده ایم که خورشید شب شود پیدا؟!
.
حریمِ امنِ تو از گَرد دردها پاک است
که قُرص روی تو در این مطب شود پیدا
.
به جان تو نکشم منّت شراب از تاک
شرابِ من به نجف از رُطب شود پیدا
.
نبود چشمه ی آبِ حیات در رمضان
بیا که ساقیِ ما در #رجب شود پیدا
.
بر آستانِ علی جز به سجده راهی نیست
همیشه قرب به قدر ادب شود پیدا
.
به عُمقِ خطبهٔ پر حکمتِ امیرِ بیان
کدام شعر عجم یا عرب شود پیدا؟!
.
چگونه از پسِ توصیف او برآید لفظ
چگونه قدر کمالش لقب شود پیدا؟
#عاصی_خراسانی
۱۳۹۷
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغست این دل بیدار به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
مولوی
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
حافظ
مروری بر کارنامه #سعید_تشکری ، چهره سال هنر انقلاب خراسان رضوی:
سعید تشکری از سال ۱۳۶۰ فعالیتهایش را با عنوان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر و سینما، نویسندهٔ مقالات در مطبوعات در حوزهٔ ادبیات و هنر، داوری و منتقد جشنوارهٔ تئاتر فجر، شرکت در جشنوارههای ملی و کشوری، چاپ آثار در حوزهٔ رمان، ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلویزیونی و نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو تهران ادامه داد. همچنین در جای استاد شاگردان زیادی را در حوزهٔ هنر و ادبیات تربیت کرد و امروز نیز در جای یکی از رماننویسان طراز اول کشور در حوزهٔ ادبیات دینی و انقلاب مطرح است. گواه آن، جایزهٔ سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنیپور، در سالهای ۱۳۸۵، ۱۳۸۸و ۱۳۹۰ برای نگارش رمان «بارِ باران» که توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیدهاست، میباشد. او بارها به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامهنویس برتر برندهٔ جایزه شده و با حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی چون فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و … در کارنامهٔ سی و چند سالهٔ فعالیت ادبی – هنری عناوین زیادی کسب کردهاست.
از آخرین کارهای او در حوزه تلویزیون میتوان به نگارش بخش اول «سریال زمانه» که از سریالهای موفق و پربینندهٔ شبکه سوم سیما در سال ۱۳۹۱ بود اشاره کرد؛ و نیز در زمینهٔ ادبیات داستانی چاپ رمانهای موفق «پاریس پاریس»، «ولادت»، «رژیسور»، و «بارِ باران» میباشد. در زمینهٔ ادبیات نمایشی، کارهای او بارها و بارها توسط ناشران مختلف تجدید چاپ گردیدهاست. همچنین مجموعه نمایشهای او در دو جلد توسط انتشارات نیستان به نامهای «وصل هزار مجنون» و «وقتی زمین دروغ میگوید» چاپ شده، که مجموعه «وقتی زمین دروغ میگوید» در زمستان ۱۳۹۱ عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد.
آثار این نویسنده در حوزه ادبیات داستانی عبارت اند از:
_ولادت/ انتشارات نیستان.
_پاریسپاریس/ انتشارات نیستان.
_بارِ باران / چاپ اول، انتشارات تربیت/ برنده رمان برتر از جشنواره ادبیات داستانی شهید غنی پور/ ۱۳۸۵ برنده کتاب برتر سال رضوی
_غریب، قریب / رمان / بنیاد آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی / ۱۳۹۴برنده کتاب سال رضوی /
_هندوی شیدا / رمان/ انتشارات نیستان /
_مفتون و فیروزه / رمان/ انتشارات نیستان/ اثر برگزیده سیزهمین جایزه ادبی قلم زرین
_هرایی / رمان / انتشارات علمی فرهنگی و بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان
_رژیستور/ رمان/ انتشارات سوره مهر
_کافه داش آقا/ رمان / انتشارات سپیده باوران
چه عشّاقی که با شوق لقائت زین جهان رفتند
که هنگام ظهورت راجعون را بازگردانی💌
#حافظ_ایمانی