eitaa logo
حال ____دل
457 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
25 فایل
دلنوشته هایی از یه جامانده.. کپی آزاد با ذکر صلوات در تعجیل آقا صاحب الزمان💚 #اللهم_بارک_لمولانا_صاحب‌الزمان🥀 تبادل نداریم میشنویم👇 https://harfeto.timefriend.net/17053009006916
مشاهده در ایتا
دانلود
2136219395_-233265.mp3
3.95M
قسم‌به‌اشک‌چشمت،رقیه من دلتنگم😭😭😭 🎤 @halle_dell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ . ۱۶۹ @halle_dell
و "پاییز"...🍂 این زیبای "دوست داشتنی" با کوله باری از "خاطرات" چمدانی پر از "بغض و دلتنگی"... و دستانی مملو از "احساسِ بارانی" آرام و سر به زیر از راه رسید.... پاییزتون مبارک🌼🍂🌾 @halle_dell
پای دفاع از ارزشها که در میان باشد، "دفاع"، "مقدس" میشود و کشته شدن، وصال..👌 و امیدِ وصال حضرت دوست، میشود التیام هجر یاران🌾 هفته و یاد شهدای آسمانی و زمینی، گرامی‌باد🥀 👌 @halle_dell
حال ____دل
#استوری وچقدر فاصله افتاده میان من وشما😭😭😭 #دلتنگ_کربلا #اربعین #حال_دل @halle_dell
شهر خالی می‌شد‌از‌عشاق‌تو‌یادش‌بخیر😔 ازدحام‌شهر‌مان‌از‌کثرت‌جامانده‌هاست😭🌾 @halle_dell
حال ____دل
سلام رفقا🖐 #دلنوشته یکی از دوستان خادم‌شهر‌سامرا🌾 شما عزیزان هم میتونید دلنوشته هاتون رابرای اقا
سلام آقا از اینجا برایتان می‌نویسم، از کنار غمگین‌ترین کوله‌پشتی دنیا. خیلی وقت پیش بود آقا، خبر رسید امسال می‌توانیم بیایم خدمت شما. این کوله را اصلاً به همین نیت خریدم، کوله خادمی. همان شب تمام وسایلم را داخلش گذاشتم، با هر تکه، یک خاطره از خدمت برایش گفتم. گفتم امسال با هم می‌رویم خدمت. هر شب سرم را کنار همین کوله گذاشتم و خوابیدم. هر صبح برایش شمارش معکوس می‌کردم که به روز موعود نزدیک‌تر می‌شویم. ولی... ولی یک روز خبر آمد شاید امسال هم خدمت، سهم‌تان نشود... آقا دنیا خراب شد. دلم هزار تکه شد. همان‌جا نشستم کنار کوله خادمی و با هم گریه کردیم. چندین روز به کوله نگاه نکردم. اصلاً پایم را توی این اتاق نگذاشتم. یعنی نمی‌دانستم چطور، با چه رویی به کوله نگاه کنم... آخر کوله‌ها می‌دانند ما آنها را با چه نیتی می‌خریم.‌ کوله‌ها می‌دانند قرار است به کجاها سفر کنند... دیشب خواب دیدم با همین کوله‌ خادمی‌ام، در راه کربلاییم... خسته و خاکی‌ و خوشحال. امروز بی‌آنکه نگاهش کنم، آمدم نشستم کنارش. آقا کوله بوی تربت می‌دهد. من نمی‌خواهم این کوله را باز کنم، اصلاً نمی‌توانم باور کنم که جا مانده‌ایم. یعنی می‌گویم مگر جز اینست که پای عاشقی، می‌تواند فارغ از تمام نشدن‌ها، تا کوی عشق، برود و برگردد... یا بر نگردد؟! خلاصه بگویم آقا، این پای عاشقی ما را تا هر جا برساند می‌آییم... اما بیچاره و ناچاریم. برای همین هم امسال وعده ما، نه فقط کنار ضریح، نه فقط توی حرم، نه فقط توی کربلا... امسال وعده ما کنار غمگین‌ترین کوله‌های خادمی، کنار ناچارترین تن‌های جامانده، کنار بیچاره‌ترین دل‌های عاشقی که امسال آنها چشم‌انتظار شمایند... ✍مشتاقی 🌾 @halle_dell
حال ____دل
#دلنوشته سلام آقا از اینجا برایتان می‌نویسم، از کنار غمگین‌ترین کوله‌پشتی دنیا. خیلی وقت پیش بود آق
کوله‌پشتی‌هایی‌که‌فقط‌خاطره‌شدند😔 ای‌هم‌مسیر‌ما‌هرسال‌در‌مشایه زیر‌عمود‌۳۱۳‌صدایم‌کن😭 @halle_dell
1_1155438356.mp3
4.06M
اربعین‌قسمت‌خوبان‌شد من‌جاموندم😭🌾 @halle_dell
*✍🏼 شهیدی که بدلایل امنیتی ونظامی تا ۲۲سال نام بردن از آن ممنوع بود!* *از حاج قاسم سلیمانی پرسیدند شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟* *محکم جواب داد : نه* بعد از مکثی گفت من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجید سیلاوی نیروی علی هاشمی بود. *مگر نیروی علی هاشمی بودن الکی بود؟* *‏علی هاشمی ایده پرداز عملیات خیبر بود.* ثمره آن عملیات تصرف جزایر مجنون بود که دارای ۵۸ حلقه چاه نفت است اما مهمتر از این موضوع، نحوه شهادت و اتفاقات بعدی است که ما را با یک حیرت و داستان عجیب روبرو می‌کند او با اینکه یکی از مهمترین فرماندهان جنگ بود اما تا ۲۲ سال نام بردن از او ممنوع بود. هیچ‌ کس حق نداشت درباره‌ی او کلامی سخن بگوید. لام تا کام، سکوت مطلق گویی اصلا نبوده گویی اصلا نجنگیده او حتی متهم به خیانت شد و البته شایعاتی دیگر ماجرا چه بود؟ ماجرا این بود که عراق برای بدست گرفتن جزیره مجنون یک حمله سراسری را سازماندهی کرد و با توپ پر به سمت این جزیره آمد. علی هاشمی و یارانش در مجنون بودند و مستقیما مورد حمله بالگردهای عراقی قرار گرفتند. راکت پشت راکت به سمت آنها شلیک میشد ، کسی متوجه نشد چه بر سر علی هاشمی آمد. حمله که تمام ‌شد، زخمی‌ها به عقب منتقل شدند و سرشماری آغاز شد تا ببینند چه کسانی هستند و چه کسانی شهید شدند. نفر اول که خبری از او نبود علی هاشمی بود. به دنبال پیکرش گشتند. نبود هیچ اثری از او نبود. پس کجاست؟ برخی از بچه‌ها اسیر شده بودند. چند نفری عراقی ها را دیده بودند که به سمت ایرانی ها آمده و چندنفری را به اسیری گرفته بودند. در میان بحث و سخن که فرمانده کجاست؟ یکی احتمال داد شاید او اسیر شده باشد، چون دیده آنطرفی می رفته... همین گمانه‌زنی سخن مبنای اتفاقات بعدی قرار گرفت ‏ از آنجایی که علی فرمانده ارشد بود، همه باید درباره‌ی او سکوت می‌کردند. اعلام می‌شود که مطلقا سخنی نگوئید. نه درباره اسارتش ، نه این که اساسا اینجا بوده یا نبوده. زیرا او حامل مهمترین اطلاعات بود و اگر مقامات عراق می‌فهمیدند ممکن بود علی دوران بسیار سخت و بدی را در زمان اسارت بگذراند. سکوت.سکوت.سکوت سالها می‌گذرد و همچنان سکوت جنگ تمام می‌شود و همه خوشحال هستند که با بازگشت اُسرا ، علی هم بیاید. همه می‌آیند اما از او خبری نیست. هیچ کس او را در زندان‌های عراق ندیده، پس کجاست؟ فرضیه غلط در قالب یک سئوال شکل می‌گیرد: نکند با صدام همکاری می‌کند؟ موتور شایعات علیه او روشن می‌شود. مجددا اعلام می‌شود درباره‌ی او سخنی نگویید. این بار کسی نگران نیست که او اسیر شده، برخی از این که احتمالا با صدام همکاری می‌کند، عصبی هستند پس قرار شد تا روزی که صدام زنده است، کسی درباره‌ی او حرفی نزند. خانواده‌اش تحت فشار قرار گرفتند. جلوی شایعات را نمی‌شد گرفت. یکی می‌گفت با منافقین همکاری می‌کند و دیگری مُصر بود که با صدام حسین درحال تبادل اطلاعات و همکاری است. فشار بی‌سابقه ای روی خانواده بود خانواده ناچار و مجبور به ترک محل زندگی شدند اما هرکجا که می‌رفتند، از نگاه‌ها در امان نبودند. نه پدر و مادر و نه بچه‌ها. روزگار سختی بود، بیست سال از غیبت علی می‌گذشت. انواع تهمت‌ها بود که بر سر آنها آوار میشد و هیچ‌کس حاضر به حمایت و دفاع از آنها نبود. با این حال برخی امیدوار بودند که ردی از او در عراق و کنار صدام حسین بیابند . این امید وجود داشت که شاید در همکاری‌های بعدی با صدام حسین، فرمانده سابق و متهم امروزی پیدا شود. رابطه ها که با صدام برقرار شد، خبری از علی نشد. هیچ خط و ردی از او نبود. ایام گذشت و باز دوباره سکوت... جنگ آمریکا با عراق منجر به فرار صدام و نهایتا بازداشت و اعدام او شد. صدام مُرد اما باز کسی سخنی از علی به میان نیاورد . پس چی شده؟ او کجاست؟ چرا هیچ ردی از او نیست؟ نکند از عراق بیرون رفته است؟ گمانه‌زنی‌ها در خفا ادامه داشت تا اینکه... ▫️کمیته جستجوی مفقودین در ادامه‌ی تفحص‌هایی که داشت،در محل استقرار قرارگاه فرماندهی سپاه ششم به پلاک علی و بقایای پیکر او برخورد. *او همان روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷ شهید شده و زیر آواری از خاک دفن شده بود اما نه تنها کسی نمی‌دانست بلکه تا ۲۲ سال بعد متهم بود.* خانواده‌ اش ۲۲ سال زیر انواع فشارها و حرفها و حدیث‌ها بودند تا این که در سال ۱۳۸۹ پیکر او کشف شد و با شکوه تمام در اهواز به خاک سپرده شد. *و چقدر مظلومند.... *شادی روح مطهرشان @halle_dell
*🔵 یتیمِ اینترنتی* ✍🏼آیا تا به حال یتیمان اینترنتی را دیده اید؟! *کودکانی هستند که والدینشان در فضای مجازی غرق شده و فرصت تعامل با آنها را ندارند😐🤦🏻‍♂️* *این کودکان به شدت احساس تنهایی می کنند.* جهت کمک رسانی به این یتیمان مجازی، متن رو منتشر کنید. @halle_dell
این پنج نفر آخرین نفراتی هستند که از روی پل خرمشهر عبور میکنند ، تا نیروهای عراقی را معطل کنند ، که در نتیجه مردم فرصت بیشتری داشته باشند تا شهر را خالی کنند، پنج نفری که هرگز برنگشتند، و ما نه نامشان را فهمیدیم و نه تصویرشان را داریم !بغض عجیبی پشت این عکس هست، نبودیم اگر نبودن اگر نرفته بودند😔🌾 هفته گرامی باد🥀 @halle_dell
حال ____دل
شب‌گذشته‌ صحن‌حضرت‌امیرالمومنین‌_نجف😔🌾 #دلتنگ_نجف #اربعین #حال_دل @halle_dell
هر چی به روز اربعین نزدیکتر میشدیم جمعیت زوار آقاابا عبدالله در نجف زیاد وزیاد تر میشد حجم کار،خستگی،بیخوابی‌کم‌کم‌داشت‌ فشارمیاورد. اینجا‌بود‌که‌با‌اینکه‌احتیاج داشتیم‌به‌استراحت،همراه‌خادمان‌حرم‌ میرفتیم‌پشت‌بوم‌ صحن‌حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها واونجا‌روضه‌بود‌که‌‌مرهم‌خستگیهامون‌بود... یاد‌این‌دَم‌بخیر😔 علی‌امام‌من‌است‌ومنم‌غلام‌علی😭 🌾 @halle_dell
حال ____دل
شب‌گذشته‌ صحن‌حضرت‌امیرالمومنین‌_نجف😔🌾 #دلتنگ_نجف #اربعین #حال_دل @halle_dell
یادم میاد من از هر دری میومدم داخل صحن دست میگذاشتم روی سینه وبه احترام امیر دوجهان‌،اینجور‌سلام‌میدادم السلام‌علیک‌یا‌ساقی،من‌علیک‌السلام‌میخواهم😭🖐 😭😭😭 داره‌غلامت‌از‌دست‌میره،یه‌کاری‌کن🌾🍂 @halle_dell