از زمان جنگ که سردار سلیمانی راشناختم،
شبانه روز مطالعه میکرد
عاشق کتاب بود
سلیمانیِ فرمانده جنگ که وقت نداشت سرش را بخاراند
به اندازه ی یک محقق که کارش مطالعه است
کتاب میخواند!
در بعضی سفرهای سوریه و عراق که خیلی کم میخوابید، همان جا کتاب می خواند
توی هواپیما که در راه سوریه یا عراق بودیم
به جای اینکه از این ساعات برای استراحت استفاده کند
یا ذهنش مشغول کارهای عملیات باشد
از توی کیفش کتاب در می آورد و مشغول خواندن میشد...
#حاج_قاسمی_که_من_می_شناسم
راوی: علی شیرازی
🌱|
حاج قاسم[درباره توسل به حضرت زهرا]گفت:
لحظه ای که بسیجی ها توی آب رفتند
عملیات[کربلای پنج] را کنترل میکردم تا بینیم بچه ها تا چه شعاعی دیده میشوند؛
دیدم تا پشت سیم خاردار همه ی ستون غواص ها دیده میشود
این را که دیدم لرزیدم. امید نداشتم. عاجزانه گفتم دعای توسل بخوانید و بی بی زهرا(س) را به مدد بطلبید
گویا پرده ای آمد و مهتاب را تاریک کرد
شاید هیچ کس باور نمیکرد لشکر ثارالله از دریاچه ی ماهی عبور کرده باشد
از آن موقع دانستم ارادت حاج قاسم به حضرت زهرا(س) ، ارادت خاصی است
هر جا گرهی به کارش می افتاد و به مشکل بر می خورد،
به حضرت فاطمه(س) متوسل می شد
در وصیت نامه اش هم ارادت به آن حضرت دیده می شود...
راوی: علی شیرازی
#حاج_قاسمی_که_من_می_شناسم
🌱|
یکی از خصلت های حاج قاسم این بود که جواب نامه های مردم را می داد
می گفت: مردم با امیدی به ما نامه مینویسند؛
باید جواب شان را بدهیم
هر کسی نامه مینوشت، حتماً پاسخی می داد
یک دختر دبستانی به او نامه نوشته بود که به خاطر موفقیتم جایزه گرفته ام
و برای شما می فرستم که در راه دفاع از حرم خرج کنید
حاج قاسم این طور جواب داده است:
بسمه تعالی. دختر گلم، زهرا خانم عزیز، سلام
نامه ی توأم با محبت و ایثارت دریافت شد. دستان کوچک و توانمندت را می بوسم و انگشتری را به یادگار برای دختر فداکارم می فرستم
انشاءالله بزرگ که شدی، در نماز و دعا، همه برادران و پدران فداکارت را فراموش نکن. سلیمانی؛۱۳۹۷/۳/۱۳
#حاج_قاسمی_که_من_می_شناسم
🌱|
اسفند سال ۱۳۸۸ بود. مثل هرسال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهیدان حمید و مهدی باکری مراسمی برگزار شده بود
محمودرضا زودتر از من رسیده بود
من با چند نفر دوستان رفته بودم
پیدایش کردم و با هم رفتیم و نشستیم طبقه بالا
همه صندلی ها پر بود و جا برای نشستن نبود
به زحمت روی لبه یکی از سکوها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم روی سکو
در طول مراسم با محمودرضا مشغول صحبت بودیم
ولی حاج قاسم که آمد محمودرضا دیگر حرف نمی زد
من گوشی موبایلم را درآوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی حاج قاسم محمودرضا تا آخر، همین طور توی سکوت بود و گوش میداد
وقتی حاج قاسم داشت حرف هایش را جمع بندی می کرد
محمود رضا یک مرتبه برگشت گفت: حاج قاسم فرصت سر خاراندن هم ندارد
این کت و شلواری را که تنش هست می بینی؟
باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد
و الا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد!
موقع پایین آمدن از پله ها به محمودرضا گفتم:
نمی شود حاج قاسم را از نزدیک ببینیم؟
گفت: من خجالت می کشم به صورت حاج قاسم نگاه کنم، بس که چهره اش خسته است
محمودرضا خودش هم همینطور بود
خسته و پر کار بود و به پرکاری اعتقاد داشت...
راوی: برادرشهید
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#حاج_قاسم
🌱
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #کلیپ | بیخیال همهی دلهره ها
چهرهی حیدریات،مایهی آرامش ماست❤️
『✨️| #استوری』
من قصهی فراق تو را خاک کرده ام
حاصل چه شد؟ جوانه زدی، بیشتر شدی...💔🌱
#دلتنگی
#شهیدانه
#شهیدمحمدغفاری
🔻دانشجوی مدافع حرمی که در روز دانشجو به شهادت رسید
🔹شهید دانشجو «احمد قاسمی کرانی» در آزمون کارشناسی ارشد رشته مکانیک پذیرفته شده بود که عشق به دفاع از اسلام او را به دانشگاه جهاد کشاند تا اینکه در ۱۶ آذر سال ۹۴ به شهادت رسید.
🔹«احمد قاسمی کرانی» اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) در یکی از روستاهای توابع شهرستان فارسان متولد شد. پس از پایان دوران کارشناسی و در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شیراز پذیرفته شد. قرار بود بهمن ماه سال ۹۴ در این دانشگاه مشغول به تحصیل شود که جهاد در سوریه علیه تروریستها او را به دانشگاه جهاد در برابر تکفیریها کشاند.
🔹وی پس از معرفی از گردان فتح لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) خوزستان به تیپ پانزده تکاوری امام حسن مجتبی(ع) در بهبهان رفت و در سحرگاه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۹۴ به همراه گردان امام حسین ع تیپ تکاور جهت دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شدند و در ۱۶ آذرماه، روز دانشجو به دست تروریستهای تکفیری در منطقه لاذقیه سوریه به شهادت رسید.
مدرس و پیشکسوت قرآنی کشورمان گفت: عشق این قاری شهید به خواندن قرآن و ویژگیهای فنی قرائت او و احترام ویژه وی به استادش سیدمحسن موسویبلده از دیگر ویژگیهای اخلاقی وی است.
وی به نمازهای عارفانه این قاری شهید در سن کم اشاره و اظهار کرد: خاطرم هست عشق و علاقه او به جلسه قرآن استاد موسوی بلده به اندازهای بود که اگر اغراق نکنم، حتی هنگامی که در منطقه بودیم، صبحهای جمعه نیز لحظهبهلحظه جلسه استاد را رصد میکرد و میگفت: «فلانی اگر گفتی الان استاد در جلسه مشغول چه کاری است؟»، میگفتم: «حسین جان تو بگو»، میگفت: «استاد الان پای تخته مشغول تدریس است»، ساعتی بعد میگفت: «الان استاد از قاریان مهمان دعوت کرده که بخوانند». از این رو انسان تصور میکرد او به راحتی روحش را تا جلسه قرآن پرواز میدهد.
این مدرس قرآن با اشاره به اینکه نوع پست خدمتی اصلاً برای او مطرح نبود و او در همه پستهای رزمی، تدارکاتی، جنگی، پدافندی و فرهنگی فقط عاشقانه خدمت میکرد، اظهار کرد: یادم هست گردان ما جایی مستقر بود که به خاطر خطرات نفوذی از داخل یا از سوی بعثیها تهدید میشد و تا صبح چند نفر نگهبانی میدادند و به گونهای زمان نگهبانی را تقسیم کرده بودیم که هر چهار شب به یک نفر برسد. وقتی فهرست چهار شب اول را ملاحظه کردم، نام او در تمام برگهها دیدم واین شب پنجم هم تکرار شد. شهید «حسین محمدی» را صدا زدم و گفتم: امشب باید استراحت کنی...چرا این کار را میکنی؟ مگر کسانی که نگهبانی نمیدهند، خونشان از تو رنگینتراست؟! دیدم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: خواهش میکنم نام مرا خط نزن. من با کسی کاری ندارم.
*هم افزایی شهدایی*
مدرس و پیشکسوت قرآنی کشورمان گفت: عشق این قاری شهید به خواندن قرآن و ویژگیهای فنی قرائت او و احترام
حسین متولد سال ۱۳۴۹ بود و به گفته خانوادهاش از همان کودکی به قرآن علاقه داشت. بهطوری که برخی از سورههای کوچک قرآن را در همان سنین کودکی حفظ کرد.
وی با اشاره به اینکه شهید حسین محمدی بنا بر گفته خودش از شاگردان استاد سیدمحسن موسوی بلده بود، میگوید: حسین هیچگاه اسم موسوی بلده را بدون ذکر کلمۀ «استاد» بر زبان نمیآورد. بسیار احترام میگذاشت و همه میدانستند که استفاده نکردن از این واژه برای او ناراحتکننده است.
زکیلو با اشاره به تلاوتهای زیبای این شهید قرآنی که به سبک محمود علیالبناء انجام میداد، اظهار میکند: ویژگیهایی در حنجره این شهید وجود داشت، بهگونهای که تحریرها را به خوبی ادا میکرد. وی قطعاتی را به سبک محمود علیالبناء تلاوت میکرد و تحریرهایش زیباتر از تحریرهای محمود علی البناء بود، اما اغنا نمیشد.
زکیلو با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری در این خصوص که «امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست»، ادامه داد: اگر از تمام افرادی که با او حشرونشر داشتند بپرسید، همه به تبسم همیشگی، وقار و متانت و احترام او به دوستان اذعان دارند.
*هم افزایی شهدایی*
قاری شهید حسین محمدی از شاگردان پیشکسوت، قرآنی سیدمحسن موسوی بلده، به اذعان همرزمانش از جمله قاری قرآن، سعید زکیلو، تحریرها را به زیبایی ادا میکرد و لبخند همیشگی و عشق به خدمت از خصوصیات اخلاقی وی بود.
مروری کوتاه بر زندگینامه #سردار_شهید_حسن_اکبری🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷🕊
سردار شهید حسن اکبری» ۲۴ خرداد ۱۳۴۹ در جنوب شهر تهران، در محله هاشمی فعلی و در خانوادهای مذهبی و پرجمعیت چشم به جهان گشود، پدر و مادرش با زحمت فراوان و با کسب روزی حلال مشغول بزرگکردن ۱۰فرزند بودند؛ پدر و مادر قدکشیدن فرزندان را هر روز در کنار انواع مشکلات میدیدند تا اینکه در سال ۱۳۵۹ جنگ تحمیلی شروع شد.
یک سال بعد جنگ که حسن قدری بزرگ شد، هرروز به مادرش میگفت اجازهاش را از پدر بگیرد تا به جبهه برود ولی مادرش مخالفت میکرد، حتی مسئول اعزام بسیج محله هم مخالف بود و دلیلش میگفت سنّ کم حسن بود؛ تا اینکه اولین حضور حسن اکبری در جبهه، مخفیانه و بدون اطلاع والدین و با دستکاری در شناسنامه اتفاق افتاد....