eitaa logo
هم افزایی شهدایی
158 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5هزار ویدیو
72 فایل
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🔸️بهترین حس یعنی؛ با شهدا رفیق باشید. 🔸️ما را مدافعان حرم و مدافعان وطن آفریدند. 🔸️رفیق شید،شبیه شید،شهید شید. امام سجاد(ع) فرمودند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. 🌱کپی از مطالب آزاد برای عاقبت بخیری مون دعاکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شبکه منو تو ساعاتی پیش در تاریخ ۱۲ بهمن (سالروز ورود مرحوم امام به ایران) تعطیل شد 🔹۲۲بهمن امسال رو هم نتونستند ببینند...
✨🌷 عَـجیب‌دلم‌گِرفتِه.. دِلـم‌یک‌دُنیآ‌میخواهَـد‌شبیہ‌دنیـآی‌شُما کِہ‌هَمه‌چیزِش بوۍخُـــدا‌بِدهـَـد . . شُھداگاهۍنگاهۍ... وصلشان_عند_ربهم_یرزقونند 🥀🥀🥀 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .⚘ ⚘اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ⚘ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ⚘اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ⚘ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ⚘ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ⚘اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ⚘اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ⚘اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ⚘بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ⚘وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ⚘فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم 🥀🥀🥀💔 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
به مناسبت آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی پرچم ایران در حرم مطهر رضوی نصب شد
🥀🕊 💐شهیدحاج اصغر پاشاپور از همرزمان و از افراد مورد اطمینان شهید حاج ‌قاسم سلیمانی بود.رابطه میان این سرباز و فرمانده یک رابطه عاطفی و دلی بود. می‌توان گفت:رابطه بین این دو رابطه پدر و فرزندی بود. این دو یک روح در دو بدن بودند.حاج اصغر فرمانده محوری بود و حاج قاسم حساب ویژه‌ای روی او باز کرده بود. 🌷حاج اصغر آقا رسم رفاقت به جا آورد و مانند یار دیرینش بی‌سر به سوی معبودش پر کشید و آسمانی شد.پس از شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی،حاج اصغر به طور کلی حال و هوایش عوض شد و بارها گریه بسیار نمود و بعد از آن هم دیگر کسی خنده روی لب‌هایش ندید. او دوست و یار صمیمی حاج قاسم بود و بعد از شهادت او دیگر میلی به ماندن نداشت. ✍راوی:دوست و همرزم شهید 🌹 اصغر_پاشاپور 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌷🕊 💐یکی از دوستانش تعریف می کرد: علی رغم اینکه شهید حاج احمد مجدی فرمانده ما بود اما در عین رعایت مسایل شرعی و اخلاقی بسیار شوخ طبع بود و دائم لبخند بر لب داشت.دوستان و بچه ها که از طوایف مختلف بوده به او می گفتن یادت باشد اینقدر که تو سر به سر ما میگذری ما هم جبران خواهیم کرد و بعد از شهادتت هیچ کاری برایت نمی کنیم و او باز هم با لبخندی همیشگیش جواب می دادا مطمئن باشید به طریقی از بین شما خواهم رفت که یکی به یکی شما عزادارم خواهید شد. 🌷روز تشیع و لحظه تدفین پیکر خونین سردار شهید حاج احمد مجدی ما اعضای خانواده فقط نظارگر خیل عظیم دوستانش بودیم که با اشکهای چشمان شان مشغول دفن و وداع با او بودن. شهید احمد مجدی مسئول عملیات لشکر 7ولیعصر بودن طراح و فرمانده عملیات آزادسازی حلب که با اصابت تیر به ریه به شهادت رسیدن. متأسفانه در بیمارستان متوجه این مسئله نشده بودن و تصور کرده بودن که تیر فقط به ناحیه دستشون اصابت کرده.😭 🌹 احمد_مجدی نسب 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می کند:به گفته همرزمانش،علی اكبر از زمانی كه بيدار شده بود برای نماز📿شب،حس غريبی داشت.در نمازش بلند بلند گريه می كرد، طوری كه همه متوجه گريه‌هايش شده بودند.آن روز صبح ايشان برای مسئوليتی كه به ايشان محول شده بود خود را آماده می كند و با شروع عمليات،بعد از گذشت مدت زماني اولين تير به دستشان (انگشت شست)اصابت ميكند كه بلافاصله دستكش دستش میكند تا باقی همرزمان متوجه نشوند،بعد از مدتی يكی از تک تيراندازهای خودی تير به دستش می خورد.ايشان برای پانسمان و رسيدگی به سمتش می رود كه در حين بازگشت گلوله‌ای به پايش اصابت كرده و به زمين می افتد.زمانی كه بلند می شود تا پايش را ببندد و به كارش ادامه بدهد، تک تيرانداز تروريست‌ها با شليك مستقيم، تيری به سرش می زند و علی آقا به شهادت می رسد.😭 🌹 اکبر_عربی 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می کند:من اصلاً عكس‌العملی نسبت به اين صحبتش از خود نشان نمی دادم، چراكه با خود می گفتم در حال حاضر و بحمدالله كشور در امنيت كامل است اما سيدسجاد از من می خواست تا در نمازهايم📿برای شهادتش دعا كنم.من بسيار به سجادم وابسته بودم و هر مرتبه‌ای كه ايشان می خواست از شهادت به طور جدی برايم صحبت كند ناراحت ميشدم و مي خواستم بحث را عوض كند.اما سجاد با خنده و شوخی كار خودش را میكرد. 🌷سیدسجاد واقعاً عاشق شهادت بود و هروقت دلش ميگرفت يا بالعكس خيلی خوشحال بود من را به گلزار شهدا ميبرد. خوب به ياد دارم هميشه از در اصلی به گلزار شهدا می رفتيم.همين كه وارد گلزار شهدا میشد حس و حال خوب و عجيبی به سجاد دست ميداد.انگار چشم‌هايش براق‌تر ميشد و شوق عجيبی در وجودش حس ميكردم.سجادم ساعت‌ها در گلزار شهدا می ماند و با شهدا درد دل می كرد. 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می کند: نماز اول📿 وقت محمدحسین در هيچ شرايطی ترک نمی‌شد.زيارت عاشورا را هميشه بعد از نماز ظهرهايش می‌خواند.آنقدر زيارت عاشورا خوانده بود كه حفظ شده بود.نَه فقط بعد از نماز ظهر،بلكه هرموقع وقت پيدا می‌كرد،زيارت عاشورا را زمزمه می‌كرد.آنقدر خواند كه با ايمان به خدا، به بندبندِ اين زيارتنامه عمل كرد. 🌷گاهی اوقات،نيمه‌های شب كه بيدار میشدم،متوجه میشدم كه در رختخوابش نيست.از جا پا می‌شدم و می‌ديدم زمانی طولانیست كه سر به سجده گذاشته و با خدای خودش راز و نياز می‌كند.وقتی از روی مهر بلندش می كردم،می‌ديدم صورتش پر از اشک شده است.همرزمان و دوستانش می‌گفتند:كه حسين تا فرصت پيدا می‌كرد، سريع می‌رفت زيارت عاشورا می‌خواند و در خلوت خودش با خدا راز و نياز می‌كرد. 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می کند:حجت علاقه زيادی به شهدا داشت.یک ماه قبل از مأموريت سوريه رفت سركشی خانواده شهدای شهرمان.از مادران شهدا درخواست كرده بود كه برايگی عاقبت به خيری و شهادتش دعا كنند.خيلی در فكر شهادت بود. 🌷خوب يادم است يک روز به من پيام داد خانم بايد به من قول بدهی كه هر شب قبل از خواب برای عاقبت به خيری من۱۴تا صلوات بفرستی.اگر يادت رفت جريمه می شوی و فردايش بايد صد تا صلوات بفرستی.يک بار در گلزار شهدا دستم را گرفت و برد كنار ديواری كه بين گلزار شهدا و قبرستان بود.گفت خانم نگاه كن اين ديوار مرز بين شهادت و مرگ است.ببينيم ما اين طرف ديوار قرار ميگيريم يا آن طرف.خيلي در فكر لقاالله بودند و برای رسيدن به محبوبش نيز واقعاً زحمت كشيد.شهادت آرزوی ديرينه‌ اش بود.هنگام خاكسپاری برادرم به برادرم قول داده بود سر يک سال برود پيش داداش علی،سر قولش هم ماند، برادرم سال ۱۳۹۳ شهيد شد و همسرم شهید حجت باقری سال ۱۳۹۴. 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌹🌹🌹🕊🌹🌹🌹 🌷🕊 💐یکی از اقوامهای شهید نقل می کند: بعد از شهادت ایشون همرزمان و دوستان شون میرن به خانواده شهید خبرشو بدن می بینن پارچه زدن اقای قاسم پور(پدر شهید )زیارت کربلا گوارای وجودتان.آره زیارت کربلا گوارای وجودتان.مادر و پدر شهید تازه از کربلا برگشته بودن نتونسته بودن برن داخل منزل شهید و خبرشهادت مصطفی رو بدن. 🌷بعد از چند روز که میرن خبر شهادت مصطفی رو بدن با مادرش که صحبت میکنن مادرش میگه تو کربلا تو خواب دیده بودم ومتوجه اتفاقی برای مصطفی شده بودم.اونجا مادر شهید رفته بودن کنار ضریح امام حسین(ع) و به آقا گفته بودن که یا سلامتش نگه دار یا اینکه شهید شده به شما میسپارمش یا امام حسین(ع).واقعا روز تشییع جنازه هم خیلی از همرزمهایش اومده بودن هر کدوم گوشه ای خلوت کرده بودن با خدای خودشون و مصطفی. 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾ساده‌زيستی شهيد قلی‌زاده در ميان دوستانش بسيار شهره بود.به هرحال كسی كه میخواهد با خدا معامله كند، بايد قيد بعضی مسائل دنيا را بزند.ايشان هم با اينكه خيلی اجتماعی،شوخ و باصفا بود ولی به هيچ‌عنوان اهل ريخت ‌و پاش نبود. 💐به نظرم شهيد خودش را از مدتها قبل آماده شهادت كرده بود؛چون كسی كه اهل اين دنيا باشد،دست و پای خودش را با پرداختن به تعلقات دنيوی می‌بندد ولی شهيد چيزی نداشت كه بخواهد دلبسته‌ اش شود. 🌷شهيدقلی‌زاده يک پيكان خيلی قراضه و مدل‌پايين داشت كه هميشه خراب بود. بدنه‌ی اين ماشين ازشدت خرابی زنگ زده بود و چند جايش سوراخ شده بود. ايشان با اينكه مسئول بود ولی با همين ماشين رفت و آمد می‌كرد و اصلاً چنين چيزهايی را برای خودش عيب نمی دانست.قلی‌زاده دراوج بالندگی وتمايلات دنيوی در رسيدن به خواسته‌ ها بود ولی بدون توجه به اين مسائل، به هدف و آرمانی كه در سر داشت،فكر می‌كرد. ✍راوے:دوست شهید 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐مادر شهید نقل می کند:اسماعيل از زمان كودكی عاشق اسلام و انقلاب بود و هيچ گاه نگذاشت كسی از دستش ناراحت شود و هيچ‌ وقت توان ديدن ناراحتی اطرافيان خود را نداشت و تا جايی كه برای وی امكان داشت به مردم و همسايگان خدمت ميكرد.پسرم عاشق شهادت در راه خدا و پيامبر بزرگوارش بود و هميشه آرزو داشت كه در راه اسلام به شهادت برسد. خواهر شهید نقل می کند:در روزهای قبل از اعزام اسماعيل هميشه از شهادت صحبت می كرد و آرزو داشت كه در راه اسلام شربت شهادت بنوشد.اسماعيل آنقدر برای دفاع از اسلام ثابت قدم بود كه هيچ كدام از اعضای خانواده حتي مادر و فرزندانش نميتوانستند در برابر اراده وی نه بگويند چرا كه اعتقاد داشت كه ما هر چه داريم بايد در راه اسلام فدا كنيم. 🌹 تسنن 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌹🌹🕊🌹🌹🕊🌹 🌷🕊 🌾همسر شهید نقل می کند:ساعت ۱۲ و نیم ظهر محل کار بودم که با«جواد» صحبت کردم.پس از اتمام کارم به خانه برگشتم و هر چه منتظر تماس«جواد» ماندم اما زنگ نزد. 💐همین طور در استرس بودم که خوابم برد و خوابی دیدم.در خوابم ندیدم که چه کسی بود ولی یک نفر بهم گفت: «نفیسه،جوادت شهید شد».گفتم:جواد من؟گفت:آره.گفتم:نه.گفت:«نفیسه گوش کن؛جوادت شهید شد».گفتم:من ظهر با جواد صحبت کردم،منو اذیت نکنید. گفت:«نفیسه آماده باش،جوادت شهید شد».روز پنج شنبه از هر کسی پیگیر شدم همه می گفتند زخمی شده است. گفتم واقعیت را به من بگویید که در جواب گفتند دنبال چه چیزی می گردی؟ 🥀رخسار تـو سپید در پیش زینب (س) است جانـا ؛ شفاعتـی بہ رُخ تیـره و تـار ما ...🕊 💐ولادت:۶۴/۰۳/۱۵مینودشت 🌷شهادت:۹۵/۱۱/۱۳حمص‌سوریه 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐علیرضا هفتمین فرزندم بودند.ادب و احترامش به من و پدرش خیلی خوب بود.هیچ وقت جلوی پدرش حرفی نمی زد که باعث رنجش پدر شود.در کل اینطور نبود که جواب حرفِ من،پدر یا خواهر و برادرهایش را بدهد و یا با صدای بلند صحبت کند.علاوه بر احترام پدرش و من، احترام خواهر و برادرهایشم را همیشه حفظ میکرد.گاهی که بر سر موضوعاتی اختلاف نظر داشت،با لبخندش ما رامتوجه نظر مخالف خودش میکرد. هیچوقت این را نمیخواست که حتما با نظرش موافقت شود و“چشم” بشنود؛ همیشه هم در مقابل خواسته های ما میگفت:چشم.حتی گاهی به او میگفتم:زود نگو چشم.اول ببین حرف درست هست یا نه! بعد بگو چشم. ✍به نقل از:مادر شهید 🌷ای که مرا خـوانـده ای راه نـشـانـم بـده ! در شـب ظـلـمـانی ام ، مـاه نـشـانـم بـده ...🌷 💐ولادت:۶۴/۰۷/۰۱دزفول 🕊شهادت:۹۴/۱۱/۱۳شمال حلب 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐دختر شهید نقل میکند:در کارهای خانه هم به ماکمک میکردند یعنی ما از همان کودکی تازمان شهادتشان شاهد محبتها وخدمات ایشان به خانواده بودیم،شهیدمرتضی ترابی کمال همسر و فرزندانشان راخیلی دوست داشتند واگر براےکسی مشکلی پیش می‌آمد سریع آن راحل میکردند.همیشه ازعشق به شهادت صحبت میکرد.ایشان از رزمندگان۸سال دفاع مقدس بود و۳۰سال هم در سپاه خدمت کردند به همین دلیل همیشه میگفت:که"از قافله شهدا جامانده‌ام.چه دسته‌گل‌هایی را ازدست داده‌ایم".وما همیشه میگفتیم"پدر،جنگ دیگر تمام شده"ولی ایشان درعشقی که به شهادت داشت مصمم بود. 🌷دغدغه ایشان کمک به دیگران بود،کوچک ترین کارش این بود که درکوچه و خیابان اگر میخی روےزمین می دید آن را برداشته کنار میگذاشت،می‌گفت خداے نکرده در پاےکسی میرود یااینکه ماشین کسی پنجرمیشود،درفضای کارےهم همین گونه بود،بعداز بازنشستگی فرماندهی گردان بیت المقدس شهرستان بهار را پذیرفتند،کلاسهاےآموزشی را برگزار می کردند،البته اهل پیاده‌روےوشنا هم بودند. 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐پدر شهيد نقل می کند:احسان از بچگی با مسجد گره خورده بود و در كليه برنامه‌هاي بسيج محل شركت ميكرد.به فوتبال هم علاقه داشت و با دوستان هم‌مسجدی اش در كوچه فوتبال بازی ميكردند. 🌷سيداحسان واقعاً يک جوان مؤمن بود كه نسبت به نماز📿 حساسيت ويژه‌ای داشت.حتی يادم می آيد وقتی پسرم ۱۰،۱۲ساله بود ميگفت من پيش‌نماز می ايستم و شما به من اقتدا كنيد و ما هم همين كار را ميكرديم.او را اكثر ظهرها به مسجد ميبردم و ايشان هم هميشه همراه بود.نماز اول وقت اين‌قدر برايش اهميت داشت كه موقع نماز،هر كاری كه داشت، را رها ميكرد.خاطرم هست كه وقت اذان ظهر بود،داشتم از آرايشگاه برميگشتم، احسان و دوستانش سخت مشغول بازی فوتبال بودند،وقتی اذان را گفتند احسان بازی را رها كرد و رفت سمت مسجد،هر چه دوستانش ميگفتند سيد۱۰دقيقه صبر كن بازی تمام شود بعد برو،ميگفت نماز را بايد اول وقت خواند.از طرف ديگر سعی ميكرد هميشه دوستانش را هم راضی نگه دارد. 🌹 لو 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
#دهه‌فجر‌مبارک #انتخابات #امام_رضا_جانم 🥀