eitaa logo
*هم افزایی شهدایی*
153 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
6.8هزار ویدیو
94 فایل
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🔸️بهترین حس یعنی؛ با شهدا رفیق باشید. 🔸️ما را مدافعان حرم و مدافعان وطن آفریدند. 🔸️رفیق شید،شبیه شید،شهید شید. امام سجاد(ع) فرمودند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. 🌱کپی از مطالب آزاد برای عاقبت بخیری مون دعاکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید غلام جیرانی شهید 11 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 1 / 7 / 1354 تاریخ شهادت: 23 / 10 / 1365 محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای 5 شهید غلام جیرانی اول مهر 1354 در روستای کیشستان نوخاله شهرستان صومعه‌سرا استان گیلان متولد شد. پدرش شعبان کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا کلاس دوم ابتدایی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه رفت و طی عملیات کربلای 5 در 23 دی ماه 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدا نوخاله دفن شد قسمتی از وصیتنامه شهید: چقدر شهادت در راه خدا زیباست مانند گل خوشبوست. من در این سرزمین آنقدر با دشمن میجنگم تا پیروزی و موفقیت نصیبم گردد تا به درجه رفیع شهادت برسم. اگر لیاقت داشته باشم که در راه خدا و اسلام و قرآن شهید شوم به مادرم تبریک بگوئید چونکه من به مهمانی خدا رفته ام ❗📢❗📢❗📢❗📢❗ تقریبا در تمام منابع موجود از نظر سن شهید غلام جیرانی ، دومین شهید کوچک جنگ نام برده شده است. بعضی از منابع کوچکترین شهید را شهید سبیل اخلاقی و بعضی دیگر، شهید ظفر خالدی و بعضی نیز محمد رضا رفیعی بیان کرده اند. که این اطلاعات متناقض بدلیل مظلومیت شهدای نوجوان و عدم وجود منبع متمرکز درباره جنگ تحمیلی میباشد که باعث تاسف و اندوه بسیاریست. شهید سبیل اخلاقی 11 سال و 8 ماه طول عمر پربرکتشان بود شهید ظفر خالدی 12 سال طول عمر پربرکتشان بود محمدرضا رفیعی به شهادت نرسیده اند اما با 9 سال سن، کوچکترین رزمنده جنگ بودند در واقع شهید غلام جیرانی کوچکترین و خردسالترین رزمنده شهید جنگ میباشد •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کی که حاجت روا شد گدا اومد پادشا شد عاشق “آقام رضا” شد “خادم” آقا شد منم اومدم گدا شم کفتر گنبد طلا شم ایشالله حاجت روا شم خادم آقا شم خوردم آب و دونه ات که شدم دیونه ات آب زمزم کجا؟ آب سقا خونه ات پیشاپیش سالروز فرستادن هشتمین فرشته مبارک🌺❤️🌹
رسیدم تا حرم گویی کسی میگفت در گوشم؛ بیا ای خسته از دنیا که من بایست آغوشم... 🌱
سال ۶۱ است. اویل جنگ، ایستاده اند کنار دیوار بهداری اردوگاه عنبر که عکس بگیرند بدهند صلیب سرخ ببرد برای خانواده‌های‌شان. چند ماه بعد عکس‌ها می‌رسند ایران. مادرها نفس راحتی می‌کشند وقتی می‌بینند بچه‌های‌شان صحیح و سالم روی پای خودشان ایستاده‌اند. واقعیت اما چیز دیگریست. خارج از کادر عکس، سه جفت عصا روی زمین افتاده است. یکی مال حسن تاجیک شیر، نفر ایستاده سمت چپ، که استخوان رانش شکسته و به قدر یک عکس گرفتن توانسته بی عصا بایستد. قصه آن دو نفر ایستاده کنار حسن خیلی جالب‌تر است، آنها پاهای از زانو قطع شده‌شان را پشت نفرات جلویی  پنهان کرده‌اند که مادرهای‌شان متوجه نشوند و غصه نخورند! عزت زیاد
رسیدم تا حرم گویی کسی میگفت در گوشم؛ بیا ای خسته از دنیا که من بازست آغوشم... 🌱
امروز سایت کشوری ایسنا زندگی نامه پدرمو منتشر کرده
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹این هم خبر خوب، برای کسانی که قبر شهدا را می شویند، قاب عکس کهنه شهدا را با قاب عکس جدید عوض می کنند، یادواره شهدا می گیرند، به خانواده های شهدا سر کشی می کنند، شهدا را یاد می کنند و راه شان را ادامه می دهند و ...
محشره رقیه بهترین اسم دخترِ رقیه :))