eitaa logo
*هم افزایی شهدایی*
153 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7هزار ویدیو
95 فایل
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🔸️بهترین حس یعنی؛ با شهدا رفیق باشید. 🔸️ما را مدافعان حرم و مدافعان وطن آفریدند. 🔸️رفیق شید،شبیه شید،شهید شید. امام سجاد(ع) فرمودند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. 🌱کپی از مطالب آزاد برای عاقبت بخیری مون دعاکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊 🌷خیلی به فکر خانواده های شهدا بودن و همش تو خوشیهامون یادآوری میکردن که الان همسر و فرزندان دوستاشون که شهید شدند چیکار میکنند.یادمه وقتی روح الله کافی زاده شهید شد اومدن خونه خیلی ناراحت بودند.سمج شدم که چه اتفاقی افتاده بغضشون ترکید و زدن زیرگریه و گفتن روح الله شهید شد قرار بود.ما باهم بریم سوریه ولی من توفیق نداشتم وقتی خبر شهادت علیرضا نوری رو دادن به ایشون مشهد بودیم نشست روی پله و مثل ابر بهار گریه میکرد. 💠گفت:الان خانمش و بچش چیکار میکنند.چطور تحمل میکنند میرفت حرم و ساعتها اونجا میموند انگار دیگه موندن تو این دنیا براش معنی نداشت خصوصیتی که همکارانشون هم روی اون تاکید میکنند بردبار و مظلوم بودند. ✍راوی:همسر شهید 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
💢 🌾حاجی پور... مسئول آموزش رزمنده‌ها درلشکر۲۷محمدرسول‌اللهﷺبود. 💠دراولين جلسه کلاس باخنده به بچه‌ها گفت: «من يک مقني هستم» قبلا کارم کندن چاه و قنات بود؛ تااينکه انقلاب پيروز شد، من چندسالی به کردستان رفتم درآنجا بااشراروضدانقلاب جنگيدم. 🌴مدتي بعد حاج همت ازمن خواست که به لشکر۲۷بروم به او گفتم: «حاجي،من جنگ کوهستاني کرده ام جنگ دردشت و بيابان رابلدنيستم » بالاخره با اصرار حاج همت واردلشکر۲۷شدم و حالا درخدمت شماهستم... ☘لهجه زيبای آذری اووصداقت کلامش بچه‌ها راشيفته اوڪرد. 🌱بااتمام کلاس حاج همت به حاجی پورگفت: «آنقدرنگومن مقنی هستم، ماهمه سربازاسلام هستيم و براي دفاع از انقلاب اسلامی ڪنارهم جمع شدهايم» 🌿درجلسه بعدی کلاس علی‌اکبر با شادی وارداتاق شد نگاهی به رزمنده‌ها انداخت و گفت: «برادران،سرورم همت گفته است که من از اين به بعدنگويم که مقنی هستم ومن بنا بر اطاعت ازفرماندهی ازاين پس ديگر نمی‌گويم ان‌شاءلله همه ماسربازان اسلام هستيم» ✍راوی:همرزم شهید 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐اوایل ازدواجمون بود با هم قرار گذاشته بودیم که همین اول زندگی مسائل مربوط به خمس رو مشخص کنیم،محمد آقا برگشتند به من گفتند،عزیز جان تاریخ پرداخت خمس،تاریخ تولد شما باشه یا تولد خودم؟ 🌷من با تعجب نگاهش کردم گفتم مگه فرق می کنه؟ 🌾گفتند:بله فرق می کنه،زمانی که تاریخ تولد یکیمون باشه،ابتدا یادمون میاد که خمس رو پرداخت کنیم بعد به فکر جشن  تولد هستیم و هیچ وقت این تاریخ از ذهنت پاک نمیشه ✍راوے:همسر شهید 🌹رخسـارِ تو . . . سپیـد در پیش زینب (س) است جانـا شفاعتے ، بہ رخِ تیـرہ و تار مــا🕊 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسرشهید نقل میکنند:از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت،آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند، همگی گویای این حقیقت بود. 🌷همیشه میگفتند:من اگربتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است.همیشه برایم گل رز قرمز می‌خریدند و می‌گفتند این گل فقط مخصوص شماست و در دسته‌ گل‌هایشان برای دیگران این گل را نمی‌خریدند. 🌹🕊ای شهید؛ گـذر زمــان ، همه چیز را با خود می‌برد جز ردّ نگاه تــو را . . . 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💐 🌴حضور او در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که موردتوجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء (؏)منصوب شد. 🌾محمدحسین را در سوریه به نام «حاج عمار» می‌شناختند. حاج قاسم‌ سلیمانی نگاه ویژه‌ای به او داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود. 💐شجاعت و دلاوری‌اش باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بی‌باک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه ۱۶ آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید. 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾«هادي از خيرينی بود كه هر ساله مبالغی را به مؤسسه گل نرگس كمك ميكرد.غير از آن، اجناسی را برای بچه‌ های بی سرپرست تهيه ميكرد و در اختيار مؤسسه می گذاشت. 💐قبل از شهادتش آن قدر هديه مناسب دختر بچه‌ها خريده بود كه مسئولان مؤسسه می گويند هر چه توزيع ميكنيم تمام نمی شود.» 🌷حالا چند وقتی می شود كه گل‌سرها، تل‌ها،انگشترها و ساعت‌ های دخترانه‌ای كه هادی برای دختربچه‌های يتيم يا بی سرپرست تهيه كرده،بين آنها توزيع می شود. هديه‌ای از یک شهيد كه تنها دغدغه خود و خانواده‌اش را نداشت.شهيدی كه وصيت كرده است ثلث اموالش را مصروف محصلان و دانش‌آموزان مستمند كنند. ✍راوی:خواهر شهید 🥀دل ڪہ هوایـی شد پـرواز است کہ آسمانیـت می ‌ڪند و اگر بال خونین داشتہ باشی آسمــان هم طعم ڪربلا می‌گیرد ...🕊 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید روایت میکند:میثم میگفت تمام دارایی‌ و بچه‌هایم را فدای آقا و انقلاب و اسلام می‌کنم.اوج روزهای فتنه ۸۸ همسر من خانه نبود.ما هم از او خبر نداشتیم.بعد از حدود ۱۰روز خانه آمد و ما متوجه شدیم که به دلیل موضوع فتنه در مأموریت بودند. 🌷خط قرمز تمام شهدا رهبری بوده است.به ما سفارش می‌کرد که گوش‌ مان به صحبت‌های آقا باشد.بسیار بر این موضوع تأکید داشت.خصوصاً در روزهای آخری که می‌خواست اعزام شود، میگفت گوش به فرمان حضرت آقا باش!هرچه گفتند،باید اطاعت کنید.حواستان به تنهایی آقا باشد! 🌷در عشقِ دوست چون قدمم استوار شد سَر در رهش بباد دهم هر چه باد باد . . .❤️ 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌹"خداحافظی آخر"🌹 🌾به خانواده اش نگفته بود که به سوریه می‌رود.وقت رفتن با گوشی [دوستش]با خانواده و مادرش تماس گرفت و با خوشحالی‌ که پر از بغض بود در گفتگویی عاشقانه با مادرش گفت: دارم می‌روم مشهد و ان‌شاءالله سریع برمی‌گردم.حاج خانم هم به‌ روی خودش نیاورد و خداحافظی کرد. 🌴بعد از اینکه علی از ما جدا شد مادر به گوشی[دوستش]زنگ زد و با صدای لرزان گفت: علی رفت سوریه؟[دوستش] هم گفت:علی به شما گفت:می‌روم مشهد مادر جان،مشهد یعنی محل و مکان شهادت،ان شاءالله هر آنچه خیر است برایش رقم بخورد. 🌷علی رفت مشهد،پیکرش را هم از سوریه به معراج الشهدا آوردند.از پهلو مجروح شده بود و به دلیل خونریزی در باغ زیتونی حوالی حلب شربت شهادت را نوشید.فاطمیون و مجروحیت‌شان از پهلو آتش به جان شیعه انداخته است. 🌷درود بر تـو ... که معارف دینت را در صحنه پیڪار آموختی و به آن عمل کردی و مصداقِ " السابقـون السـابقون " شدی ...🕊 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾قراربود تویک عملیات استراتژیکی یه منطقه ای را آزاد کنیم.سید اسماعیل با یکی از بچه ها که بعدا شهید شد. 💐منطقه رو شناسایی کرده بودن، اونا رفتن جلو،آتیش سنگین بود.سید اسماعیل راننده ماشین حمل سلاح بود،ماشین سید را زدن،سید پیاده شد خمپاره و سلاح های دیگر رو به دوش گرفت،رفت جلو تو یه جای خیلی حساس مستقر شد.دشمن تا می تونست محل استقرار سید را میزد تا منطقه را از دست نده،تو اون آتیش سنگین سید شیر مردی بود که بلند بلند نعره کشان رجز میخوند وفریاد حیدر حیدر میکشید. 🌷سلاح تموم شد.برگشته بود که ماشین را راه بندازه که یه خمپاره خورد کنارش یه ترکش بزرگ پهلوشو برده بود یه ترکش خیلی کوچک به پشت سرش خورده بود.خیلی آرام بود و زیر لب ذکر یا زهرا(س)و یا زینب (س)می گفت تا وقتی که آروم گرفت.آره مردی که همیشه روضه حضرت زهرا(س)میخوند.مردی که وقتی به اسم مادر تو روضه میرسید محکم به صورت خودش سیلی میزد با پهلوی شکسته با ذکر حضرت زهرا (س) آرام گرفت.😭 🌹 نیا 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل میکند:نه تنها شهید ما بلکه همه شهدا دارای کرامات والای انسانی بودند.مشخصه بارز شهید عین الله مصطفایی این بود که اخلاق مداری بارزی داشتند و دارای مهربانی خاص به همه نه تنها خانواده خودشان بودند.هر کسی که یکبار با او برخورد می کرد، متوجه خوش اخلاقی و مهربانی ایشان می شد. 🌷اخلاص و خدا محوری ایشان در ذهن من پر رنگ است و این خدا محوری در کردار و رفتارش مشخص بود.سعی می کرد هر کاری که انجام می دهد برای رضای خدا باشد و تنها خدا را ببیند.حتی در محل کارش نیز ماموریتهایی را انجام می داد که در حیطه وظایفش نبود.به دلیل شدت وابستگی شدید من به ایشان در خانه به طور خاص از شهادتشان صحبت نمیکردند،اما به طور غیر مستقیم می گفتند حیف است که انسان با مرگ بمیرد، بهتر است انسان با شهادت از این دنیا برود. شهید عین الله مصطفایی به شدت دنبال شهادت بودند و خدا را شکر می کنم که بالاخره به آرزویش رسید. 🌹 الله_مصطفایی 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾مادرشهید نقل میکند:شهید میرزا محمود تقی پور همیشه مطیع دستورات رهبری بود و سخنرانیها و گفته‌های ایشان را تجزیه و تحلیل میکرد و خود را مقیدبه انجام دستورات ایشان میدانست. 💐شهید میرزامحمود تقی پور بیش از یک ماه برای ایام اربعین۹۵به سامرا رفت و در یکی از پرخطرترین مناطق به زائران خدمت میکرد و در سال بعد زمانی که قصد زیارت کربلا را داشتم و از او درخواست همراهی کردم،در حالی که در سوریه بود، گفت:من الان در مأموریت هستم و نمیتوانم بیایم اما از شما می خواهم دعا کنید تا در روز اربعین شهید شوم.من هم که نمیدانستم او در سوریه است شب اربعین۹۶برای شهادت او دعا کردم که در نهایت مستجاب شد. 🌷مادر شهیدمیرزامحمود تقی پور ادامه داد:او در دفتر خاطرات خود نوشته بود که من در روز اربعین شهید می‌شوم و همچنین در وصیتنامه وی آمده است: «نگران نباشید!شهید به آرزوی قلبی‌اش رسیده و شما هم خوشحال باشید که من به آرزویم رسیدم». 🌷:۱۸ آبان ۱۳۹۶🕊 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌷🕊 💐همسر شهید نقل می کند:یکبار که آقا نوید پیگیر کارهای اداری وام ازدواج‌مون بود،کار گیر کرده بود؛بهش گفتم:«آشنایی نیست کارو درست کنه؟»گفت:«کار خوبه خدا درستش کنه؛بنده‌ی خدا چه کاره است؟!» 🌾اوهمیشه برای انجام هر کاری تلاشش رو می‌کرد و قدمش رو برمیداشت؛بقیه‌ اش رو می سپرد به خدا و به معنای واقعی این کار رو می‌کرد.تکیه کلامش این بود که «کار،دست خداست.» 🌷سوریه که بود،می‌گفت:«دو سه‌تا از بچه‌های اینجا خیلی نورانی هستند؛ بهشون گفتم امروز فردا شهید می‌شوید! »منم گفتم:«عه!خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی اونور رفتند.»نوید گفت:«از بنده‌ی خدا نمیخواهم.خدا،خدا رو عشقه!عاشق شوی،عاشقت می‌شود، شهیدت می‌کند.» 🌹هزاران جان شیرین هم اگر بود پرستـو بودم و وقت سفـر بود سـرم را داده‌ام ... الحمـدلله که مرگ بی‌شهادت دردسر بود🕊 💐 ولادت :  ۱٦ تیـر ۱۳٦۵ 🌷شهادت : ۱۸ آبان  ۱۳۹٦ 🕊رجعت پیکر: ۵ آذر ۱۳۹٦ 🥀 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯