eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
2.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
852 ویدیو
34 فایل
حماسه یاران، یادآوری حماسه سازان بزرگی است که جان و مال خود را در راه دین و اعتقاد خود فدا کردند... وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ ارتباط با ادمین @hamasehyaran2 بخش فروش @hamasehstore1 پیگیری سفارش‌های سایت @store_manager
مشاهده در ایتا
دانلود
و قاب نهایی... 👇
خانواده ابدی (آقای اسکندری) در یک نگاه... انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 معرفی کتاب قصه ننه علی در نماز جمعه اردکان یزد این اثر جذاب، روایت زندگی مادر هست که برای اجابت خواسته‌ی فرزندانش با ترفندهای زنانه و قربان صدقه رفتن پا پیش می‌گذاشت و با کتک جواب می‌گرفت؛ اما با اصرار زیاد و تحمل سختی‌های این مسیر، بالاخره موفق شد تا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد؛ و حالا او مادر دو شهید و مورد احترام یک ملته و بسیاری از مردم او را ستایش، می‌کنند. ✅ مشاهده و خرید اینترنتی B2n.ir/s87901 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
💠 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در تازه‌ترین شب خاطره، معصومه رامهرمزی؛ نویسنده کتاب « » این کتاب را برگی از صفحات تاریخ کشور ایران عنوان کرد و معصومه اسکندری؛ دختر ارشد شهید را واسطه آشنایی خود با این خانواده ابدی معرفی کرد و از او خواست خاطراتی از مادر شهیدش را تعریف کند. ⚙️ ادامه خبر: B2n.ir/j97286 | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
بخش های از این برنامه را با هم بخوانیم: « مرگ برمنافق» وصیتی شعار گونه 🖊 رامهرمزی، ترور را حربه‌ای علیه استقلال کشورهای منطقه مخصوصاً ایران دانست و هدف از نوشتن این کتاب را احیای یاد و خاطره‌ی سه شهید عشرت اسکندری، فاطمه عشیری وعلی اکبر خدادادی عنوان کرد. 📌 رامهرمزی از معصومه اسکندری، خواست که اتفاقات روز شهادت شهیده اسکندری را بازگو کند و اسکندری به طور خلاصه آن روز را این‌چنین روایت کرد: من شش سالم بود و مادر به همه ما چهار خواهر برادر توصیه کرده بود، حتماً برای باز کردن در برای کسی بپرسیم کیست؟ چون منافقین چند بار با ارسال نامه پدرم را به ترور تهدید کرده بودند. به حیاط آمدم، شیر آب را باز کردم، خواستم دستم را به آب بزنم که ناگهان از شدت کوبیدن به در وحشت کردم. با این‌که مادر سفارش کرده بود قبل از باز کردن در بپرسم چه کسی پشت آن است، از ترس در را باز کردم. وی ادامه داد: دو مرد مسلح وارد شدند و من را بر روی زمین پرت کردند. آن‌ها وارد خانه شدند و به خاطر این سرو صدا مادرم از آشپزخانه بیرون آمده بود و وقتی متوجه آنان شد شعار سر داد و گفت: مرگ بر منافق. ... ⚙️ ادامه خبر: B2n.ir/j97286 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran