eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
3.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
799 ویدیو
31 فایل
حماسه یاران، یادآوری حماسه سازان بزرگی است که جان و مال خود را در راه دین و اعتقاد خود فدا کردند... وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بخش روابط‌عمومی:«پاسخگویی به سوالات» @hamasehyaran1 بخش فروش:«پیگیری سفارش» @store_manager
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ۱۸مهر ماه ۶۵ همین سالگرد تولد شهید مهدی زین الدین ♦️با سلام و ادب چندین سال هست، که به مناسبت سالگرد تولد فرمانده شهیدمان مهدی زین الدین جشن تولدی برای او برگزار می‌کنیم امسال هم به ذهنم رسید این جشن تولد کجا و در کنار چه کسانی برپا شود که روح شهید زین الدین از این اقدام بیشتر خوشنود شود لذا مراسم جشن تولد شهید زین الدین در جمع زندانیان برگزار شود 🌲 به همراه سردار نوری ، حاج مهدی کربلایی ، حاج مجید اسکندری به این مراسم رفتیم. با تلاوت قران جلسه اغازو سپس با خیر مقدمه حاج آقای بنیادی مدیر کل زندان‌ها نوبت به بنده رسید چند دقیقه‌ای از خصوصیات زندگی شهید زین الدین برای حضار خاطره گفتم و در ادامه از سردار نوری درخواست کردم چند دقیقه‌ای برای حضار صحبت کرد، مراسم جشن تولد در فضای معنوی و صمیمانه با شور نشاط برگزار شد روایت حاج حسین کاجی از جشن تولد شهید زین الدین | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
| ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
♦️ به مناسبت سالروز تولد آقا مهدی زین الدین ، توفیق شد به دیدار مادر ، دختر وخواهران شهید برویم. مهر ماه، ماه خوبی برای خانواده شهید زین الدین است چون تولد، آقا مجید، آقا مهدی، پدر شهید و لیلا خانم در مهرماه است. حاج خانوم خاطرات جالب و جذابی از دوران انقلاب و سختی‌هایی که در مسیر تربیت فرزندان کشیده بود برایمان تعریف کردند، لذت بردیم و جالب اینکه نوه‌های شهید زین الدین در خانه شوری به پا کرده بودند دختری که روی پای آقا مهدی نشسته لیلا خانم تنها دختر شهید زین الدین هست و بچه‌هایی که بغل گرفتم دوتا دختران لیلا خانم نوه شهید زین‌الدین هستند روایت حاج حسین کاجی از دیدار با خانواده شهید زین الدین در روز ولادت شهید | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
انتشارات حماسه یاران
📗 کتاب «تنها زیر باران» روایت زندگی سردار #شهید_مهدی_زین_الدین 🌹 رهبر معظم انقلاب: «من توصیه می کنم
📌برشی از کتاب تنها زیر باران: «از آخرین باری که دیده بودمش هشتاد روز می‌گذشت. چهل روز مانده به تولد دخترمان رفته بود و حالا که برگشته بود، لیلا چهل روزش بود. این مدت همه کنارم بودند، اما مهدی که نبود انگار گمشده داشتم. دل‌تنگی آزارم می‌داد. با خودم گفتم اگر زنگ بزند فلان حرف را می‌زنم، این را می‌گویم، آن را می‌گویم. صدای گرم و گیرایش که به گوشم رسید همه‌چیز یادم رفت. کنار لیلا خوابم برده بود. صبح اول صبح یکهو خانه شلوغ و پلوغ شد. خواب و بیدار صداها را می‌شنیدم. زنگ صدای آقامهدی خواب را از سرم پراند. انگار میان سینه‌ام ساعت کار گذاشته بودند. قلبم از هیجان تاپ و تاپ می‌زد. فوری از جا بلند شدم. لیلا را بغل گرفتم و از اتاق بیرون آمدم. کنار پدرم نشسته بود. خنده رو سلام کرد. جوابش را دادم. خواهرم لیلا را گرفت و دست آقامهدی داد. نگاهی به چهره معصوم دخترش انداخت. شکوفه لبخندش باز شد.» «تنها زیر باران» روایتی از زندگی فرمانده جوان و محبوب لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به قلم مهدی قربانی سفارش اینترنتی کتاب: http://B2n.ir/q80449 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
- بسم‌الله -
😭 خداحافظ ای خلاصه همه خوبی ها! سلام ما را به حاج قاسم عزیزمان برسان | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا نمی کنم شهید شی ... - خاطره آقای میثم مطیعی از رهبر انقلاب که درخواست دعا برای شهادت داشتند. | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran