eitaa logo
کانال ایران دیروز، امروز و فردا
146 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
26 فایل
🌴 قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 چرا دوستـی باشهدا؟ 🌹 #عشق_شهادت 🌸 ڪلام رهبری: تا آن زمانیڪہ شور و عشق #شهادت در دل جوانهاے مازنده است؛ دشمنان ما هیچ #غلطے نخواهند ڪرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این وعدہ خداست... ڪہ حق الناس را نمے بخشد! خون شهدا حق الناس است، نمے دانم با این حق الناس بزرگے ڪہ بہ گردن ماست، چہ خواهیم ڪرد؟!!! شهدا شرمنده ایم
✍️ رفاقت با شهدا مقدمه است... 🔻 شهادت نه فرار از ...نه فرار از و و بدهکاری هاست...و نه فرار از زیر بار مسولیت هاست. 💞شهادت مقدمه است. مقدمه از پریدن. وقتی که دنبال شهدا بروی، را که سر کوب کنی،شهدا به سراغت می آیند اما نه دست خالی... بلکه با .... ┄┅══✼🍂🌺✼══┅┄
چہ می فهمیم #شهادت چیست مردم؟ #شهید و همنشینش ڪیست مردم؟ تمام جستجومان حاصلش بود: "شهادت اتفاقی نیست مردم" پ.ن: دل ما باب دلت نیست؛ ببخش! #فاتح_دلها💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5789874673902682719.mp3
6.13M
🍂 از شام بلا #شهید آوردند با شور و نوا #شهید آوردند سوی شهر ما #شهید‌ی آوردند مداح :حاج میثم مطیعی
📚 💌 📝 📅 قسمت : نقشه بزرگ به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ...هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه...تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت ... شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ...مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ...علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ...مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد ... - ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ...این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواه داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ...پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ...
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا تو لبخندی آری راز لبخندی! لبخندت بوی گل نرگســـــ🌼 میدهد... چه زیباست لبخند نورانیت وقتی نگاهم میکنی ... #سَلامٌـ_عَلَے_اْلشُّهَــــدا #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷
اسلام واقعـی یعنی قدم گذاشتن در " #نمـاز_اول_وقـت "... #شهید_رضا_عادلی 🌷 #پیامکی_از_بهشت 🌷 التماس دعای فرج🌷